کتاب های ادبیات داستانی برای کودکان

داستان یک سلسله وقایع حقیقی یا غیرحقیقی است که به طور زنده و آمیخته با جزئیات بیان شده باشد به نحوی که متخیله خواننده یا شنونده بتواند آن‌ها را در لحظه مجسم کند. داستان، ساخته و پرداخته‌ی ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است. گرچه از واقعیت‌های بیرونی برداشت‌هایی شده است، ولی همه‌ی این واقعیت‌ها از صافی ذهن، عواطف و احساسات و پیش‌دانسته‌های نویسنده گذشته و از پایگاه و موقعیت اجتماعی او نشأت گرفته است و با کمک ذهن خلاق خواننده و مشارکت اوست که کامل می‌شود. داستان‌های کودکان و نوجوانان نیز قائل این تعریف هستند، خواه داستان‌های کاملاً تخیلی و فانتزی‌گونه باشد یا واقعی.

زیر دسته بندی ها
«اتولاین» نام دختری است که در جایی به نام بیگ سیتی به همراه بهترین دوستش آقای مونرو زندگی می‌کند. مشخص نیست که بیگ سیتی در کدام کشور است، همین‌طور معلوم نیست آقای مونرو دقیقاً چیست. اما آنچه مشخص است اینکه آقای مونرو بهترین دوست اتولاین است. فقط از باران و شانه‌‌کردن موهایش خوشش نمی‌آید. پدر و مادر اتولاین مجموعه‌دار و جهانگرد هستند؛ برای همین همیشه در سفرند. تمام کارهای اتولاین مثل پختن غذا، مرتب‌کردن خانه، تا کردن لباس‌ها و... را کارکنان شرکت‌های تخصصی انجام می‌دهند.
یکشنبه, ۱ خرداد
بازی باب گراهام با نور خورشید شگفت‌انگیز است. او در کتاب «خورشید چطور به خانه کوکو رسید» طلوع خورشید را بهانه‌ای برای نشان دادن برخی رخدادها در سراسر دنیا کرده است. این کتاب، می‌تواند ادامه‌ی کتاب «دکمه‌های نقره‌ای» باشد. در یکی از صفحه‌های کتاب، بر دیوار خانه‌ی کوکو، دختر داستان، نقاشی او را از جودی و جاناتان می‌بینیم.
چهارشنبه, ۲۱ اردیبهشت
کتاب «دکمه‌ها‌ی نقره‌ای» داستان دیدن چیزها و کسانی است که روزانه به آن‌ها توجه نمی‌کنیم؛ چیزها و کسانی که از ما دور هستند و نمی‌توانیم آن‌ها را ببینیم، اما شبیه همه‌ی رخدادهای این کتاب همواره پیرامون‌ ما در جریان‌اند.
دوشنبه, ۱۹ اردیبهشت
خرس دنبال برتی گذاشته در کتاب «برتی و خرس». بی‌مقدمه و بدون هیچ آغازی، کتاب با این جمله آغاز می‌شود: «چون خرس دنبال برتی گذاشته بود.» چرا کتاب این جمله را می‌گوید؟ چون برتی را می‌بینیم که دارد می‌دود و پشت سرش به خرسی نگاه می‌کند که دهانش باز است و انگار می‌غرد و می‌خواهد برتی را بخورد. غرش خرس در تصویر با هیچ واژه و نام‌آوایی نشان داده نشده است؛ پس شاید خرس فقط دهانش را باز کرده و چیزی نمی‌گوید! برتی هم پسربچه‌ای با کلاه قرمز است که مانند همه‌ی شخصیت‌های تصویرهای پاملا آلن، تپل و بامزه است.
یکشنبه, ۱۸ اردیبهشت
کتاب «تا خانه در باران» نمایشی از رخدادهای یک شب بارانی است از فاصله‌های نزدیک و دور. مادری با فرزندش در راه خانه است، سوار بر ماشین. در این شب بارانی که جاده‌ها شلوغ و لغزنده است، کودک شاهد رخدادهایی عجیب و ساده‌ است. ما از نماهای دور و نزدیک مانند یک فیلم، نظاره‌گر این داستان نمایشی هستیم. از خرگوش‌ها و موش‌ها و ماهی‌ها و اردک‌ها تا حتی حلزون. از وسایل و جزئیات لباس و ماشین‌ها، تا خیابان و آسمان و بزرگراه. همه چیز در این کتاب دیدنی است و خواندنی.
شنبه, ۱۷ اردیبهشت
«چه کسی قایق را غرق کرد؟» با تصویری از نمایی دور آغاز می‎شود که دریا و خانه‌ای را نشان می‌دهد که از میان تپه‌هایش یک گاو و یک الاغ را می‌توانیم ببینیم. دیدن سه جانور دیگر پشت الاغ و گاو برای‌مان آسان نیست. این تصویر ابتدای کتاب، آغاز داستان است اما بدون هیچ واژه‌ای. ما تماشاچی و ببیننده‌ی این داستان هستیم و کتاب با اولین تصویرش ما را به واقعیت فانتزی کتاب فرامی‌خواند. واقعیت است، چون همانند یک رخداد واقعی روایت می‌شود و فانتزی است، چون داستان جانورانی است که روی دوپای‌شان می‌خواهند سوار قایق شوند.
یکشنبه, ۱۱ اردیبهشت
هر طرف را که نگاه می‌کنی ریسه‌ها و کاغذهای رنگی‌رنگی و یک‌عالمه بادکنک قرمز و بنفش و نارنجی و آبی‌رنگ می‌بینی! این‌‌طور که معلوم است انگار امروز همه چیز فرق دارد و در خانه‌ی فیل کوچولو قرار است اتفاق تازه‌ای بیفتد. نکند قرار است که همه با هم بادکنک‌بازی کنند یا با ریسه‌های رنگی کاردستی هیجان‌انگیزی بسازند؟ شاید هم تولد کسی باشد. اما چه‌کسی؟ تولد مامان‌فیله، بابافیله یا شاید هم خود خود فیل کوچولو! وقتی‌که مامان و بابای فیل کوچولو هوراااای بلندی می‌کشند، کوچولوی دوست‌داشتنی داستان مطمئن می‌شود که تولد خود اوست. حالا دیگر همه چیز معلوم است. امروز جشن «تولد فیل کوچولو» است.
چهارشنبه, ۲۵ اسفند
«تو می‌دانی پیشی کجاست؟» کتاب تصویری مقوایی از گونه توصیفی ساده است. «تو می‌دانی پیشی کجاست؟» پرسشی است که از روی جلد تا پایان کتاب تکرار می‌شود تا کودک را به جست و جو و پاسخ گویی بر انگیزاند.
شنبه, ۱۴ اسفند
کتاب مقوایی عددآموز «با قورباغه بشمار» یکی دیگر از کتاب‌های مجموعه کتاب‌ «قورباغه» اثر «ماکس‌ فلت‌هاوس» نویسنده و تصویرگر برجسته‌ هلندی است. در این کتاب تعاملی و رنگارنگ، کودکان همراه با قورباغه و دوستانش با اعداد و شمارش آشنا می‌شوند.
چهارشنبه, ۴ اسفند
کتاب مقوایی «قورباغه بیمار است» یکی دیگر از کتاب‌های مجموعه کتاب‌ «قورباغه» اثر «ماکس‌ فلت‌هاوس» نویسنده و تصویرگر برجسته‌ی هلندی است. در این کتاب مقوایی، کودکان خردسال به همراه قورباغه و دوستانش با زبان ساده با مفهوم بیماری و بهبود یافتن آشنا می‌شوند و درمی‌یابند استراحت، غذای مقوی، و مراقبت و توجه اطرافیان و دوستان به بهبود بیماری کمک می‌کند.
سه شنبه, ۳ اسفند
جایی میان کوه و جنگل انبوه نزدیک رود، دهی کوچک بود. توی این ده، مادرجان کلبه داشت یک دختر و یک گربه داشت.
چهارشنبه, ۲۷ بهمن
بازآفرینی شیرشاه آخرین اثر از سه‌گانه‌ای است که «محمد هادی محمدی» و «امیر شعبانی‌پور» آن را به فرجام رساندند. روایت «شیرشاه» یا با نام کهن‌تر آن شیر و خرگوشان که افزون بر کلیله و دمنه در مثنوی مولوی هم آمده است، همیشه یکی از گیراترین داستان‌ها برای گروه‌های سنی گوناگون به ویژه کودکان بوده است. در سه‌گانه ‌ای که کار مشترک محمدهادی محمدی و امیر شعبانی پور است، این بار این دو به سوی بازآفرینی نوشتاری و تصویری این روایت رفته‌اند. چکیده داستان چنین است: شیرشاه که در جنگل فرمانروای مطلق است، همواره جانوران را برای خوراک خود می‌درد و چنان ترسی در دل این جانوران افتاده است که شب و روز بی‌خواب‌اند. تا این که گروهی از این جانوران ترسیده و روحیه باخته تصمیم می‌گیرند که برای ادامه زندگی با ترس کم‌تر به نوبت بروند و خوراک شیر شوند تا این که هر روز منتظر دریده شدن ناگهانی او باشند. روایت رفتن و خوراک شیر شدن ادامه دارد تا نوبت به خرگوشان می‌رسد. اما میان خرگوشان، خرگوشی دانا زیر بار این ستم نمی‌رود و می‌گوید باید از هوش خود بهره ببریم و به این ستمگری پایان ببخشیم. در نهایت با تدبیر خرگوش دانا شیر فریب می‌خورد و برای نبرد با شیری دیگر که در حقیقت تصویر خود همان شیر است در آب چاه، خود را در چاه سرنگون می‌کند و آزادی به جنگل برمی گردد.
دوشنبه, ۲۵ بهمن
کتاب «مسابقه­‌ی حسادت» داستان آشنای حسادت کردن است که این‌بار میان دو برادر رخ می‌دهد. آن‌ها مدام با هم دعوا می‌کنند چون فکر می‌کنند والدین و دوستان‌شان یکی را به دیگری ترجیح می‌دهند. در حالی‌که اطرافیان تلاش می‌کنند به آن‌ها نشان دهند که هر دو را به یک اندازه دوست دارند.
چهارشنبه, ۲۱ مهر
کتاب «دیک دامپزشک» از مجموعه‌‌ کتاب «شغل آینده من» درباره‌ خانم دامپزشک شهر و یک روز کاری اوست. او از صبح با مراجعه به درمانگاه جانوران کارش را شروع می‌کند و مشکلات جانوران را یکی یکی حل می‌کند. اما فقط در درمانگاه نمی‌ماند و برای برطرف کردن مشکل گاو مزرعه به مزرعه‌ یکی از اهالی هم می‌رود. او با مهربانی و صبر و حوصله مشکلات همه‌ بیمارانش را برطرف می‌کند.
دوشنبه, ۲۹ شهریور
«ویرجینیا گرگ می‌­شود» داستانی در مورد تجربه احساس ناخوشایند عصبانیت، خشم و ناراحتی یک دختر است و راه حل کنار آمدن با این احساس.
دوشنبه, ۲۹ شهریور
در کتاب «آن‌جا که شادی آغاز می‌شود» میزبان احساسی دلپذیر و خواستنی هستیم، شادی. هنگامی شادی آغاز می‌شود که آن را شناخته باشی، به‌راستی شادی چیست؟ آیا مفهوم شادی برای همه یکسان است؟ شادی همیشه یک نام ندارد و همواره پایدار نیست. برای شاد بودن شاید لازم نیست تلاش کنی و دائم دنبال آن باشی. چون شادی همیشه هست و باید در خودت جست‌وجو کنی.
یکشنبه, ۲۸ شهریور
کتاب «عمو نوروز» درباره‌ی افسانه‌ کهن عمو نوروز است، مردی که در اول بهار برای آوردن عید، به سمت شهر حرکت می‌کند. پیرزنی که باغش خارج شهر است و عاشق عمو نوروز، هر سال روز اول بهار از خواب بیدار می‌شود و خانه و باغچه را آب و جارو می‌کند، سفره را برای پذیرایی از عمو نوروز می‌‌چیند و لباس‌های زیبا می‌پوشد. اما از خستگی خوابش می‌برد و وقتی بیدار می‌شود، می‌فهمد که عمو نوروز باز هم آمده و رفته!
یکشنبه, ۲۸ شهریور
لوته و لوییزه، دوقلوهایی هستندکه از وجود هم بی‌خبرند و در دو دنیای متفاوت زندگی می‌کنند. لوییزه همراه پدرش که رهبر ارکستر و آهنگسازی مشهور است در دنیای پرهیاهو و مجلل هنرمندان در وین به سر می‌برد و لوته با مادرش که سردبیر عکاسی یک مجله است، در مونیخ زندگی ساده‌ای دارد.
دوشنبه, ۲۵ مرداد
«انتظار عروسکی» درباره عروسک­‌های پشت پنجره است. هرکدامشان منتظر چیزی هستند. آن­‌ها شاهد دوستی­‌ها و احساس­‌ها وتغییرات آب­ و هوا هستند.
شنبه, ۱۶ مرداد
«فضانوردها در کوره آجرپزی»، داستان دو پسر مهاجر از خراسان جنوبی است که کارگران کورهٔ آجرپزی هستند. «سبزعلی»، یکی از پسران، پای‌اش در میان خاک به چیزی تیز گرفته و زخمی شده و گرفتار بیماری مهلک کزاز شده‌ است. «چمن»، پسر دیگر، می‌خواهد او را نجات دهد؛ اما از این بیماری خلاصی نیست. سبزعلی بیمار است و هذیان می‌گوید: «بی‌بی من رفتم توی کوزه شنا کنم. آن‌قدر به من نگو سوسک سیاه! ببین ماهی شدم!... نه مرا نیاندازید توی تنور!» چمن که می‌خواهد او را زنده نگه دارد، به یاد فیلمی می‌افتد که در تلویزیون دیده‌اند: فیلمی درباره‌ی سفر به ماه: «مگر قرار نیست با هم به کره ماه برویم؟ فضانوردها را یادت رفته؟ کره ماه را چه؟ نگاه‌اش کن، از پنجره پیداست! آن سیاهی‌های روی‌اش را ببین! آن‌جا آب و درخت است!» اما سبزعلی آرام نمی‌گیرد و مرتب تکرار می‌کند که می‌میرد. او از مرگ می‌ترسد: «من که مردم، زیر خاک‌ام می‌کنید! مثل بابا غریب! چمن نگذار مارها گوشت تن‌ام را بخورند!» چمن با تصویرهایی که از سفر به ماه برای سبرعلی می‌سازد، تلاش می‌کند او را تا سحر بیدار نگه دارد؛ زیرا گفته‌اند سبزعلی، سحر را نخواهد دید و این درد، درمانی ندارد: «درمان‌اش مرگ است!»
یکشنبه, ۱۰ مرداد