تحلیل و بررسی کتاب «شیر، کمد، جادوگر»

در این بررسی به تحلیل کتاب «شیر، کمد، جادوگر»، نخستین کتاب نوشته‌شده از مجموعه‌ی «وقایع نگاری نارنیا ۲» نوشته‌ی سی. اس. لوییس۳ می‌پردازیم. درون‌مایه‌ی اصلی این داستان نبرد خیر و شر است؛ تفکر اصلی حاکم بر داستان که موقعیت‌های مختلف داستان را به هم مربوط می‌کند. لوییس نویسنده، منتقد، پژوهشگر و استاد ادبیات قرون وسطایی و رنسانس بود که با آگاهی‌اش از روایات مربوط به زندگی مسیح (ع)، از آن‌ها در هنگام نوشتن داستان‌های نارنیا سود جسته و به بیانی ساده مسائل مذهبی را شرح داده است. او با دانش و آگاهی از افسانه‌ها و اسطوره‌ها و با قدرت تخیل خود سرزمین نارنیا را جاودانه خلق کرده است.

مقدمه

هدف تحلیل هرمنوتیک، تفسیر داوری‌ها و ارزش‌گذاری‌هایی است که نویسنده نسبت به اشخاص، پدیده‌ها و مسائل مورد بحث ابراز نموده است. (دهقانی، ۱۳۸۶) در میان آثار ادبی منتشرشده، آثار تخیلی نقش مهمی در کسب مهارت‌های مطالعه ایفا و به رشد ذهنی و عاطفی افراد کمک می‌کنند. در واقع افراد بشر از طریق داستان چیزهای بسیار زیادی می‌آموزند.( ایر۴، ۲۰۰۱) از آنجا که میزان قابل توجهی از داستان‌های محبوب کودکان می‌توانند در رده‌ی فانتزی طبقه‌بندی شوند یا شامل عناصر فانتزی هستند، بررسی آثاری که در این زمینه منتشر می‌شود، اهمیت قابل توجهی دارد. فانتزی می‌تواند دنیایی خیالی بیافریند که در آن کودکان مواجهه با بسیاری از مشکلات روانی ریشه‌ای را که خاص نوع بشر است، تمرین و تجربه کنند.

در این بررسی کتاب «شیر، کمد، جادوگر» نوشته‌ی سی. اس. لوییس مورد تحلیل قرار می‌گیرد. گروه کتاب لندن که سازمانی مستقل است و بر مبنا و هدف گسترش فرهنگ مطالعه شکل گرفته، در سال ۲۰۰۸ بر اساس یک رأی‌گیری میان چهار هزار نفر، کتاب «شیر، کمد، جادوگر» اولین کتاب نوشته‌شده از مجموعه‌ی «وقایع نگاری نارنیا» را به عنوان بهترین کتاب کودک در همه‌ی دوران‌ها انتخاب کرد.

با توجه به اهمیت این کتاب، این مقاله بر آن است تا بر مبنای نظریه‌ی هرمونتیک شلایرماخر۵ با کشف موارد الهام‌بخش و فهم ذهنیت خاص نویسنده‌ی اثر، تفسیر صحیحی از متن ارائه کند. در این پژوهش شخصیت‌های داستان را با توجه به حوادث و ماجراهایی که در این کتاب‌ها رخ می‌دهند، تحلیل می‌نماییم.

درباره‌ی نویسنده‌ی اثر «شیر، کمد، جادوگر»

کلایو استیپلز لوییس۶ ۲۹  نوامبر ۱۸۹۸ در شهر بلفاست در ایرلند شمالی متولد شد و ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ در آکسفورد از دنیا رفت. او از همان کودکی به مطالعه علاقه داشت و خیلی زود شروع به نوشتن کرد. در ۹ سالگی مادرش را از دست داد و این فاجعه، امنیت و شادمانی دوران کودکی‌اش را نابود کرد و بعد از آن همراه تنها برادرش وارن ۷ به مدارس شبانه روزی فرستاده شد. در سال ۱۹۱۳ با کشف استعداد فوقالعاده‌اش، بورسی برای تحصیل درکالج مالورن ۸ به او داده شد، اما آنجا را ترک کرد و بعد از آموزش نزد دوست پدرش، پروفسور کرک پاتریک ۹ توانست برای تحصیل در دانشگاه آکسفورد بورس بگیرد. جنگ جهانی اول در زمان تحصیل‌اش در دانشگاه رخ داد که او در آن جنگ زخمی شد. پس از اتمام جنگ، دانشگاهش را به پایان رساند و به تدریس در دانشگاه‌ها پرداخت. او در سال ۱۹۲۵ به سمت استادیاری دانشگاه ماگدالن ۱۰ منصوب شد. لوییس در دوران جنگ جهانی دوم به تدریس در آکسفورد مشغول بود و درسال ۱۹۵۴، کرسی استادی ادبیات انگلستان در قرون وسطی او سپرده شد.

او نویسنده، منتقد، پژوهشگر ادبیات و استاد دانشگاه بود و درحالی‌که اکثر کتاب‌هایش درباره‌ی الهیات، ادبیات قرون وسطایی و رنسانس است، شهرتش به دلیل نوشتن هفت کتاب برای نوجوانان به نام «وقایع نگاری نارنیا» است که در بین سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۶ به نگارش درآورد.

از این هفت کتاب، «شیر، کمد، جادوگر» محبوب‌ترین و مشهورترین است و همین کتاب بارها به صورت فیلم و انیمیشن درآمده است. به دلیل نمادگراییَ مذهبیَ این کتاب، بزرگسالان زیادی نیز از خوانندگان این کتاب‌ها هستند.

شیر جادوگر کمد لباس

وقایع نگاری نارنیا

نارنیا نام دنیایی است که از سوی سی. اس. لوییس خلق شده و فرمانروای آن شیری به نام اصلان است. این دنیا، دنیایی موازی در کنار دنیای ما، اما با قوانین خاص خود است که موجوداتی جادویی و اساطیری مانند کوتوله‌ها، فان‌ها، غول‌ها، جادوگرها و... در آن زندگی می‌کنند. در این دنیا برخی از حیوانات توانایی صحبت کردن دارند، مانند خرس‌ها، موش‌ها، سنجاب‌ها و...، البته حیوانات عادی که قادر به صحبت نیستند نیز ساکن نارنیا هستند.

از عناصر اصلی داستان نارنیا، اهمیت زمان در آن است. زمان در سرزمین نارنیا متفاوت با زمان در دنیای ما می‌گذرد (در اصل، گذشت آن بسیار بسیار کندتر است) برای مثال ممکن است شما یک سال را در دنیای حقیقی خود بگذرانید و هنگامی که به نارنیا می‌روید، دریابید که ده‌ها یا صدها سال گذشته است.

اهمیت زمان در ادبیات غیرقابل انکار است. نویسندگان هیچگاه قدرت زمان را انکار نکرده و همواره از آن به صورت سمبلیک و یا به عنوان یکی از موضوعات اصلی در متون خود استفاده کرده‌اند.

زمان به عنوان ابزاری بنیادی در داستان‌های نارنیا استفاده می‌شود؛ از طرفی تأکید بر تفاوت بین دنیاهای جداگانه می‌کند و از طرف دیگر ماجراهای دنیای دوم را متناسب با محدوده‌ی زمانی دنیای اولیه می‌سازد. گذشت زمان در دنیای دوم می‌تواند متفاوت از دنیای اولیه باشد. شخصیت‌ها در داستان‌های فانتزی معمولاً کودکانی‌اند که به طور موقت از جریان عادی زمان خارج شده‌اند. کودک، قدرت زودگذری را در این وقفه‌ی زمانی تجربه می‌کند که بسیار بیشتر از توانایی او در حالت عادی است. تغییر در وضعیت قدرت موقتی است: کودک به نقش کودکی‌اش برمی‌گردد و همه‌ی توانایی‌هایی را که در آن وقفه‌ی زمانی کسب کرده، از دست می‌دهد. در ادبیات فانتزی این وقفه‌ی زمانی اغلب به عنوان ماجراهای دنیای دوم معرفی می‌شود. بعد از ماجراهای دنیای دوم، کودک ممکن است به خاطر آنچه که در دنیای دوم یاد گرفته اندکی قوی‌تر باشد، اما در اصطلاح قدرت، کودک ضرورتاً در همان موقعیتی است که قبل از ماجراها بوده است.

نکته‌ی متداول و قراردادی در دنیای تخیلی فانتزی این است که در مدتی که کودک در دنیای تخیلی است، زمان در دنیای واقعی او تغییر چندانی نمی‌کند. (سالمینن۱۱، ۲۰۰۹)

به این مسئله به زیبایی در وقایع نگاری نارنیا پرداخته شده است؛ برای مثال بچه‌ها در کتاب «شیر، کمد، جادوگر» از راه کمد وارد نارنیا می‌شوند و درحالیکه سال‌های زیادی را در نارنیا می‌گذرانند، هنگام بازگشت به دنیای خود درمی‌یابند که تنها چند دقیقه گذشته است.

این مجموعه شامل هفت کتاب مستقل است: شیر، کمد، جادوگر (۱۹۵۰)، شاهزاده کاسپین (۱۹۵۱)، کشتی سپیده‌پیما (۱۹۵۲)، صندلی نقره‌ای (۱۹۵۳)، اسب و آدمش (۱۹۵۴)، خواهرزاده‌ی جادوگر (۱۹۵۵) و آخرین نبرد ( ۱۹۵۶)

در این بررسی به تحلیل مشهورترین کتاب این مجموعه یعنی «شیر، کمد، جادوگر» پرداخته می‌شود.

الهام‌بخش شخصیت‌ها و ماجراهای کتاب «شیر، کمد، جادوگر»

نخستین تصاویر نارنیا در ذهن لوییس زمانی شکل گرفت که هنوز کودک نوپایی بود و برادرش «وارنی» برایش باغچه‌ی کوچکی آورد که از قوطی بیسکویت پر از خاک درست شده بود. شاخه‌های جوان، درخت‌های این باغچه و چمن و جوانه، گل‌های آن بود. او ناگهان غرق در احساس تلخ و درعین حال خوشایند شد؛ گویی در دروازه‌های بهشت شکافی تا آن حد بزرگ پدید آمده بود که او بتواند از میانش بگذرد. سال‌ها بعد، کوشید حس شگفتی را در داستان‌های نارنیا دوباره بازیابد. (سیبلی، ۱۳۸۶)

در کتاب «شیر، کمد، جادوگر» چهار کودک قهرمان داستان به دلیل حمله‌های هوایی به بیرون از لندن، به خانه‌ی پروفسور پیری فرستاده شده‌اند که در روستا زندگی می‌کرد. تمام ماجرا از گردش آن‌ها در خانه‌ی بزرگ پروفسور کرگ ۱۲ در عصری بارانی شروع می‌شود. لوسی کوچک‌ترین عضو خانواده است که چشمش به اتاقی می‌افتد که خالی است و فقط یک کمد بزرگ دارد.

در حکمت کهن، کوچک‌ترین فرزند ـ همچنان که در تمام قصه‌هاست ـ رمزی مستقیم از ناخودآگاهی کیهانی است. لوسی کوچک‌ترین عضو خانواده‌ی پونسی۱۳، نخستین بچه‌ای است که از راه کمد وارد نارنیا می‌شود.

«صورت و دستش دیگر به خز نمی‌خورد؛ بلکه با چیزی سفت و خشن و حتی تیز تماس داشت. لوسی گفت: "خدایا درست مثل شاخه‌های درخت است!" و متوجه شد از روبه رویش نوری می‌تابد؛ نه از ته کمد که می‌بایست در فاصله‌ی چند سانتیمتری او باشد، بلکه از خیلی دورتر چیز سرد و نرمی روی او می‌ریخت و یک لحظه بعد فهمید که در میان جنگلی ایستاده و شب است؛ زیر پایش برف است و از هوا، دانه‌ی برف پایین می‌ریزد.» (ماجراهای نارنیا: شیر، کمد، جادوگر ۱۸۲)

سرمای درون کمد و برف‌های زیر پایش تعجب او را دو چندان می‌کند. شگفت‌زده به سرزمینی برفی گام می‌نهد و در میان جنگل، به سوی نور پیش می‌رود.

«لوسی پس از حدود ده دقیقه راه رفتن، به منبع نور رسید و دید نور از چراغی می‌تابد که بالای تیر چراغ قرار دارد. در همان حال که لوسی آنجا ایستاده بود و فکر می‌کرد که تیر چراغ وسط جنگل چه کار می‌کند و او حالا چه کار باید بکند، صدای خشخش پایی را شنید که به طرف او می‌آمد؛ و کمی بعد آدم عجیبی از لابه لای درخت‌ها به محوطه‌ی تیر چراغ پا گذاشت.» (همان، ۱۸۳)

لوییس درباره‌ی نوشتن کتاب‌های نارنیا می‌گوید: «کتاب‌ها با تصویرهایی در سر من آغاز شدند. ابتدا داستان نبودند، فقط تصویر بودند. «شیر، کمد، جادوگر» با تصویری از جنگلی برفی و یک فان ۱۴ که چتر و بسته‌هایی در دست داشت شروع شد. این تصویر از وقتی شانزده ساله بودم در ذهنم بود.» (سیبلی ۱۵، ۱۳۸۶)

منبع الهام لوییس برای خلق «آقای تومنوس»۱۶ نخستین موجود نارنیایی که لوسی هنگام ورود به نارنیا ـ از راه کمد ـ با او روبه رو شده از اسطوره‌هاست. «آقای تومنوس» یک فان است.

فان در اسطوره‌شناسی رومی، روح‌های جنگل و رام نشدنی‌اند. فان‌ها با ساتیرها (روح‌هایی در اسطوره‌شناسی یونانی) وجوه مشترک دارند. همانطور که لوییس ظاهر آن‌ها را توضیح می‌دهد، نیم تنه‌ی بالایی آن‌ها شبیه انسان و از کمر مانند بز هستند.

«او فقط اندکی بلندتر ازخود لوسی بود و چتری روی سرش گرفته بود که از برف سفید شده بود. از کمر به بالا شبیه یک مرد بود، اما پاهایش مانند پاهای بز بود. موهای روی پاهایش سیاه براق بود و به جای کف پا، سم بزی داشت. دم نیز داشت، ولی لوسی اول متوجه دم نشد، چون آن را با سلیقه روی بازویش انداخته بود تا روی برف کشیده نشود.» (ماجراهای نارنیا: شیر، کمد، جادوگر، ۱۸۳)

آقای تومنوس، ابتدا می‌خواهد لوسی را به جادوگر سپید تحویل دهد؛ همانند خیانت یهودا اسخریوطی۱۷ به مسیح (ع) اما او قبل از انجام این عمل، پشیمان می‌شود و برای امنیت لوسی، او را برای خارج شدن از نارنیا به سمت پهنه‌ی فانوس هدایت می‌کند. چرا که طبق پیشگویی‌ها در نارنیا «هر وقت دو پسر آدم و دو دختر حوا بر این چهار تخت بنشینند، پایان فرمانروایی جادوگر سپید و زندگی او فرا خواهد رسید.» جادوگر سفید یا همان ملکه جادیس۱۸ که در کتاب «خواهرزاده‌ی جادوگر» در روز آفرینش نارنیا وارد آن می‌شود، بعدها (در کتاب شیر، کمد، جادوگر) به آنجا بازگشته است. او یکصد سال است که با طلسم این سرزمین را در چنگال زمستانی یخ زده نگه داشته است. «همان که نارنیا را در چنگال خود گرفته، همان که زمستان را همیشگی کرده، فکرش را بکن همیشه زمستان و کریسمس هرگز!» (ماجراهای نارنیا: شیر، کمد، جادوگر، ۱۹۱)

زمانی که ادموند جادوگر سفید را می‌بیند، او سوار بر سورتمه‌ای وصف شده که دو گوزن سفید آن را می‌کشند و خز سفیدی بر تن دارد که تا گردنش را می‌پوشاند؛ توصیف لوییس از او ما را به یاد ملکه‌ی برفی داستان «هانس کریستین اندرسن۱۹» می‌اندازد.

« این خانم متشخص نیز تا گردن با خز سفید پوشانده شده بود و چوب دراز راست زرینی در دست راستش بود و تاج زرینی بر سر داشت. به جز دهانش که بسیار سرخ بود، چهره‌اش سفید، آنقدر سفید که نمی‌توان گفت رنگ‌پریده بود، بلکه به سفیدی برف یا کاغذ یا پشمک بود.» (همان، ۲۰۲)

در توضیح اینکه او کیست، لوییس از زبان آقای سگ آبی می‌نویسد:

«...او دختر حوا نیست. او از پدر آدم شما به وجود آمده... از زن اول پدرآدم شما که او را لیلیث ۲۰ می‌نامیدند و این لیلیث از جن‌ها بوده است. او از یک طرف جن است و از طرف دیگر از دیوهاست. نه، نه در این جادوگر یک قطره خون واقعی انسان در جریان نیست. (همان، ۲۴۹) طبق اساطیر آشوری، لیلیث بر حوا تقدم دارد و از دنده‌ی آدم زاده نشده، ولی به‌طور همزمان با او، از خاک زمین به وجود آمده است. لیلیث از پذیرفتن نقش مادرانه‌ی منفعل سر باز می‌زند و به قعر دوزخ افکنده می‌شود و در بسیاری از افسانه‌های عامیانه، به تمثال زنانه‌ی ارواح خبیث و خون آشام‌ها تبدیل می‌شود. (جکسون ۲۱، ۱۳۸۴) و یک لیلیث در اساطیر کهن بین‌النهرین، خدای طوفان بوده و او را به بادها نسبت می‌داده‌اند و چنین تصور می‌شده است که وی حامل بیماری و مرگ است. بسیاری از صاحب‌نظران، پیدایش نام لیلیث را در زمانی حدود هفتصد سال پیش از میلاد مسیح (ع) ارزیابی کرده‌اند. لیلیث در اساطیر یهودی به عنوان یکی از خدایان شب و در انجیل شاه جیمز به عنوان جغد ذکر شده است، همچنین در روایاتی از او به عنوان اولین همسر آدم نیز یاد شده است.

اصلان، مهم‌ترین شخصیت دنیای نارنیا و خالق آن است. او بر خلاف تمام شخصیت‌های دیگر، در هر هفت کتاب ظاهر می‌شود، اما وقتی می‌آید که نارنیا به او بسیار نیاز دارد، مثل زمانی که زندگی ادموند در «شیر، کمد، جادوگر» در خطر است. «او پادشاه جنگل و پسر امپراتور بزرگ آن سوی دریاست. پادشاه حیوانات را نمی‌شناسید؟ اصلان یک شیر است؛ شیر، شیر بزرگ.» (ماجراهای نارنیا: شیر، کمد، جادوگر، ۲۴۸)

اصلان به زبان ترکی یعنی «شیر» و لوییس نام او را از کتاب «داستان‌هایی از هزار و یکشب» که وقتی کودک بود می‌خواند، گرفت. (سیبلی، ۱۳۸۶)

اصلان شباهت زیادی به مسیح (ع) دارد. همانند او که در زمستان متولد شده، در زمستان به نارنیا باز می‌گردد. او خود را فدای نجات دیگری می‌کند؛ کاری که آن را با خفت و خواری برای نجات جان ادموند انجام می‌دهد. اصلان از زمان ازل خبر دارد؛ زمانی که جادوگر چیزی از آن نمی‌داند و اگر می‌دانست، می‌فهمید که کشتن اصلان در پای میز سنگی بیفایده است، چون هیچ بی‌گناهی در پای میز سنگی هلاک نمی‌شود. اصلان زندگی خودش را قربانی می‌کند تا جادوگر سفید از زندگی ادموند چشم‌پوشی کند، اما صبح روز بعد که « دو زن معصوم» یعنی لوسی و سوزان به پای میز سنگی می‌روند، اصلان دوباره زنده شده به جنگ جادوگر می‌رود. این همان داستان تصلیب مسیح (ع) است که در انجیل بیان شده است. در تعالیم کتاب مقدس مسیحیان، عیسی (ع) در روز جمعه مصلوب شده است. او را در قبری که از سنگ تراشیده شده بود گذاشته، سنگی برآن غلطانیدند. مریم مجدلیه که به دست عیسی (ع) هدایت یافته بود و حضرت مریم، مادر عیسی (ع) در روز اول هفته بعد از سبت ۲۲ آمدند تا عیسی را تدهین کنند، اما زمانی که می‌رسند، مشاهده می‌کنند که قبر خالی است.

«نگریستند، دیدند که سنگ غلطانیده شده است زیرا بسیار بزرگ بود.» (مرقس ۴:۱۶)

 آدمخوارها، گرگ‌ها، مردانی با سر گاو، عجوزه‌ها و... این شخصیت‌ها که افراد جادوگر سفیدند و اصلان را به بند کشیدند، کنایه از کسانی است که بر طبق روایات مسیحیان، عیسی (ع) را به صلیب کشیدند.

«از پشت سرشان صدایی رعد مانندی برخاست، صدایی گوشخراش و کرکننده... لحظه‌ای بعد دیدند که میز سنگی با شکافی عظیم از وسط دو نیم شده است و از اصلان خبری نیست... دخترها برگشتند. خود اصلان، درخشان در نور خورشید، بزرگ‌تر از آنچه قبلاً دیده بودندش، ایستاده بود...» (ماجراهای نارنیا: شیر، کمد، جادوگر، ۳۲۰)

شکستن میز سنگی به هنگام بازگشت اصلان اشارهای به آیه‌ی زیر است:

«ناگهان زلزله‌ای عظیم حادث شد، از آن رو که فرشته‌ی خداوند از آسمان نزول کرده، آمد و سنگ را از درَ قبر غلطانید بر آن بنشست و صورت او مثل برق و لباسش چون برف سفید بود و از ترس او کشیکچیان به لرزه درآمده، مثل مرده گردیدند.» (متی، ۴۲: ۲۸)

میز سنگی به عنوان یک نماد به کار می‌رود، چون سنگ در بینش کهن شیء کامل است و باور بر این بود که عناصر اربعه را در خود دارد. اصلان یک شیر است، همانگونه که عیسی (ع) در کتاب «مکاشفه» مورد خطاب قرار گرفته است:

«شیری از طایفه‌ی یهودا و نهالی از نسل داوود.» (مکاشفه: باب ۵، آیه ۵)

لوییس درباره‌ی اصلان می‌گوید: «او برای پاسخ‌های خیالی به سوالات بی‌شماری که ما در ذهن داریم ابداع شده است. از جمله اینکه اگر دنیایی درست مثل نارنیا وجود داشت، مسیح (ع) چگونه می‌بود؟ آیا حلول روح‌الهی در او و مرگ و زنده شدن مسیح در نارنیا همانگونه رخ می‌داد که در دنیای ما رخ داد؟ (هوپر۲۳، ۱۳۷۹)

«در زمان کودکی لوئیس در خانه‌شان گنجینه‌ی بزرگی وجود داشت که او تمام آن‌ها را خوانده و شیفته‌ی جهان شگفت‌انگیز «سفرهای گالیور» و «آلیس در سرزمین عجایب» و جانوران واقعی قصه‌های بئاتریکس پاتر بود. تعجبی ندارد که در کتاب‌های لوئیس، بسیاری از نشانه‌های دوره‌ی انحرافی دیده می‌شود؛ او در آن دوره کودک بوده و کتاب‌های نوشته‌شده در آن دوره را می‌خوانده است.

از محبوب‌ترین شخصیت‌های داستانی در آن دوره، حیوانات بودند؛ هر دو نوع که صحبت می‌کنند یا نمی‌کنند. هر خواننده‌ای که مجموعه‌ی « نارنیا» را خوانده است، می‌تواند این شخصیت‌ها را مشاهده کند. بسیاری از آن‌ها مشابه حیوانات دوره‌ی انحرافی هستند. برای مثال خانم سگ آبی به میزان زیادی مادر پیتر خرگوشه را در داستان «پیتر خرگوشه» نوشته‌ی بئاتریس پاتر (۱۹۰۲) به یاد می‌آورد. زمانی که بچه‌ها به نزد او می‌روند، خانم سگ آبی پشت ماشین خیاطی‌اش نشسته درحالیکه ما لباس‌های پوشیده شده‌ی او را نمی‌بینیم، چیزی مشابه آنچه که خانم خرگوشه زمانی که پیتر، کت آبی‌اش را در باغچه‌ی خانم مک گرگور گم کرده، انجام می‌دهد. (لیگ مک کاگن ۲۶، ۲۰۰۹)

«اولین چیزی که توجه لوسی را جلب کرد صدای چرخ بود و نخستین چیزی که دید خانم پیر سگ آبی بود که با چهره‌ای مهربان در گوشه‌ای نشسته بود و سخت سرگرم کار با چرخ خیاطی خود بود.» (ماجراهای نارنیا: شیر، کمد، جادوگر، ۲۴۱) همچنین سگ آبی نمادی برای ابتکار، اختراع، عقل و مهربانی است.

لوییس در کودکی عاشق کتاب‌های پاتر بود. او در کودکی شروع به نوشتن داستان کرد و مکان‌هایی که ابداع می‌کرد برایش مهم بودند. عاشق نوشتن درباره‌ی جانورانی بود که حرف می‌زدند و یکی از شخصیت‌های محبوبش، موش قهرمانی به نام پیتر بود. شاید او در زمان نوشتن درباره‌ی پیتر بزرگ‌ترین بچه‌ی کتاب «شیر، کمد، جادوگر»، این موش کوچک را به یاد داشت. (سیبلی، ۱۳۸۶)

سینه سرخی که بچه‌ها را در کتاب «شیر، کمد، جادوگر» به سمت آقای سگ آبی هدایت می‌کند، کاری مشابه سینه سرخی انجام می‌دهد که مری را به باغ مخفی در رمان «باغ مخفی» نوشته‌ی فرانسیس هاجسن برنت۲۷ هدایت کرد. (لیگ مک کاگن، ۲۰۰۹)

نقشه

«به نظر می‌رسید سینه سرخ موضوع را کاملاً می‌فهمد. از درختی به درخت دیگر می‌رفت و همیشه چند متر جلوتر از بچه‌ها بود، اما همیشه آنقدر نزدیک بچه‌ها بود که آن‌ها بتوانند دنبالش بروند.» (ماجراهای نارنیا؛ شیر، کمد، جادوگر، ۲۳۰)

در سرزمین نارنیا کوتوله‌ها هم زندگی می‌کنند؛ آن‌ها معمولاً با قدی کوتاه و سری بزرگ توصیف می‌شوند و اغلب استعدادی جادویی دارند و آهنگرند. کوتوله‌ها ابتدا در اسطوره‌های آلمان و اسکاندیناوی بودند که بعدها در داستان پریان و فانتزی استفاده شدند. همانطور که در «ارباب حلقه‌ها » نوشته‌ی جی. آر. تالکین۲۸ کوتوله‌هایی به نام «الف‌ها ۲۹» زندگی می‌کنند.

از موجودات اساطیری دیوها هستند. دیوها هیکلی بزرگ و مغزی کوچک دارند، گاهی زیرزمین و گاهی روی آن زندگی می‌کنند. این موجودات بیشتر ساخته‌ی تخیل مشرق زمین هستند؛ درحالیکه در افسانه‌های اروپایی با غول‌ها مواجه می‌شویم که جز جثه‌ی بزرگ کمتر شباهتی به دیوان دارند. (محمدی، ۱۳۷۶) به همین دلیل است که در نارنیا هم با غول‌ها مواجه می‌شویم. غول‌های نارنیا نسبتاً کم‌هوش‌اند و بعضی‌هایشان به نحو ناخوشایندی خطرناک‌اند. (سیبلی، ۱۳۸۶)

 بچه‌ها در داستان «شیر، کمد، جادوگر» چهار نفر هستند؛ در رمز اعداد، عدد چهار اشاره به چهار عنصر اربعه (آب، باد، خاک، هوا) می‌کند که در حکمت کهن عناصر اصلی و سازنده‌ی هستی محسوب می‌شدند؛ همچنین به چهار جهت اصلی (شمال، جنوب، شرق، غرب) اشاره دارد.

شواهدی در دست است که نشان می‌دهد ظاهراً انگیزه‌ی اولیه در پس داستان‌های نارنیا، از کودکان واقعی الهام گرفته شده است. در ۱۹۳۹ که جنگ جهانی دوم شروع شد، لندن شب‌ها زیر حمله‌ی هواپیماها قرارَگرفت. لوییس با اینکه سخت درگیر کار برای پشت جبهه بود، اما او و خانم مور (مادر دوست لوییس که در جنگ کشته شد و لوییس مسئولیت نگهداری‌اش را پذیرفته بود) موافقت کردند، بچه‌هایی را که به دلیل بمباران به جای امن فرستاده می‌شدند را پناه دهند. در پاییز سال ۱۹۳۹ چهار دختر دانش آموز، از لندن به خانه‌ی لوییس در حومه‌ی آکسفورد منتقل شدند. مسئول اصلی نگهداری از این کودکان خانم مور بود، اما لوییس هم در سرگرم کردن مهمانان نوجوان خود سهمی عمده داشت. این همان وضعیتی است که چهار کودک پونسی در «شیر، کمد، جادوگر» دارند؛ آن‌ها به دلیل حمله‌های هوایی به بیرون از لندن، به خانه‌ی پروفسور پیری که در روستا زندگی می‌کرد، فرستاده شدند.

آن زمان لوییس یادداشتی به این مضمون نوشت:

«این کتاب در مورد چهار کودک است که نامشان: آن، مارتین، رز و پیتر است، اما بیشتر درباره‌ی پیتر است که از همه‌ی آن‌ها کوچک‌تر است. آن‌ها به علت بمباران‌های هوایی، ناگهان مجبور به ترک لندن شدند. پدرشان در ارتش خدمت می‌کرد و کار مادرشان هم با جنگ ارتباط داشت. آن‌ها را نزد یکی از اقوام مادرشان فرستادند که پروفسور پیری بود و به تنهایی در خانه‌ای در بیرون از شهر زندگی می‌کرد.» (هوپر،۱۳۷۹ ) نام لوسی از نام لوسی، فرزند خوانده‌ی بارفیلد، سی یکی از دوستان صمیمی لوییس و تالکین ـ که لوسی پدرخوانده‌اش بود ـ گرفته شده است؛ اما در‌این باره که آیا لوییس هنگام نوشتن شخصیت لوسی پونسی، لوسی بارفیلد را در ذهن داشته، بارفیلد بیان می‌کند: فکرمی‌کنم پاسخ منفی است، زیرا اگرچه او از اینکه پدرخوانده‌ی لوسی است خوشحال بود، اما در سال‌های بعدی آن‌ها به ندرت یکدیگر را می‌دیدند. (براون ۳۱، ۲۰۰۵)

کتاب شیر کمد و جادوگر

شباهت‌هایی بین پیتر پونسی و پیتر مقدس۳۲ پطرس حواری مسیح (ع)» که جزو ۱۲ حواریون او بوده است، وجود دارد. همانند پطرس مقدس که مسیح به او لقب داده، پیتر هم از سوی اصلان پیتر گرگکُش نامیده می‌شود. پیتر در میان تابعین مسیح و اولین نفر ـ در میان آن‌هاـ و هم‌رتبه با دیگر رهبران کلیسا است؛ همانند پیتر که عنوان پادشاه بزرگ به او داده می‌شود. (هینتن ۳۳، ۲۰۰۵) ادموند نمادی از انسان است؛ او با راحت الحلقوم‌های جادوگر سفید و وعده‌ی قدرت وسوسه می‌شود. به خاطر خیانتی که مرتکب می‌شود، می‌توان او را با یهودا در عهد جدید ـ که به مسیح (ع) خیانت کرد ـ و همچنین با آدم که به خوردن میوه از درخت ممنوعه وسوسه شد، مقایسه کرد.

ادموند وجود شیطانی جادوگر سفید را به خاطر شیرینی‌هایی که به او داده نمی‌بیند. در اینجا ما درس‌هایی درباره‌ی گناه می‌آموزیم: اوقادر نیست به طور عقلانی روح شیطانی جادوگر را ببیند، چون از سوی جادوگر اغفال شده است. سرانجام در تلاش برای به قدرت رسیدن خود حتی می‌خواهد به برادر و خواهرانش صدمه بزند. لوییس به آسانی از طریق ادموند درباره‌ی طبیعت گناه و آرزوهای بچگانه‌ی او صحبت می‌کند. (هیگنز ۳۴، ۱۹۹۴)

پروفسور کرک، همان دیگوری کرک ۳۵ کتاب «خواهرزاده‌ی جادوگر» است. شخصیت او از پروفسور کرک پاتریک، دوست قدیمی پدر لوییس ـ که لوییس نزد او درس خوانده بود ـ الهام گرفته شده است. او مردی بلندقد و لاغر بود که هیچ چیز را بدیهی نمی‌دانست. او درهای تازه‌ای از ادبیات کلاسیک فلسفه، زبان‌ها و قصه‌ها را برایش گشود. لوییس که معلمش را فراموش نکرد، او را ابتدا در «شیر، کمد، جادوگر» در نقش پروفسور پیری که در خانه‌ی قدیمی خیلی بزرگ و تودرتویی زندگی می‌کند و کمدی بسیار عجیب دارد، وارد می‌کند. (سیبلی، ۱۳۸۶)

لوییس درباره‌ی چهره‌ی شخصیت‌های داستانش جزئیات زیادی ارائه نمی‌دهد؛ برای مثال تنها در بخش پایانی «شیر، کمد، جادوگر» است که ما درمی‌یابیم که موهای سوزان مشکی و موهای لوسی طلایی است. او برای نشان دادن شخصیت آن‌ها سعی می‌کند که از رویدادها و دیالوگ‌ها استفاده کند و به تصویرگری غیرمستقیم شخصیت‌های داستانش می‌پردازد.

در بخش ابتدایی که بچه‌ها در خانه‌ی پروفسور با یکدیگر صحبت می‌کنند، صحبت‌های سوزان مادرانه است یا گرایش پیتر به اکتشاف، شخصیت ماجراجوی او را نشان می‌دهد. در مورد ادموند، لوییس می‌نویسد که او «بعد از لوسی دومین بچه‌ی کوچک بود» و اینکه «درحالیکه خسته بود، وانمود می‌کرد خسته نیست، و این کار همیشه او را بداخلاق نشان می‌داد.» در میان کودکان بیشترین تأکید بر لوسی است، او کسی است که بیش از بقیه اصلان را می‌بیند و باور دارد. (براون، ۲۰۰۵)

یکی از موارد جالب که اشاره‌ی کوچکی به شخصیت‌های داستانش می‌کند، زمانی است که لوسی وارد کمد می‌شود و در را نمی‌بندد، چون به نظر او وقتی داخل کمد هستی بستن آن کار احمقانه‌ای است:

«... البته در را باز گذاشت، چون می‌دانست کار احمقانه‌ای است که آدم خودش را با دست خودش توی کمد زندانی کند.» (ماجراهای نارنیا: شیر، کمد، جادوگر، ۱۸۰ )

اما وقتی ادموند به دنبال لوسی وارد کمد می‌شود در را می‌بندد. «ادموند پرید توی کمد و در را پشت سر خود بست و فراموش کرد که بستن در کمد چه کار احمقانه‌ای است.» (همان، ۱۹۹)

لوییس چند صفحه بعد هم زمانی که چهار بچه با هم وارد کمد می‌شوند، به این موضوع دوباره اشاره می‌کند؛ زمانی که پیتر در کمد را نمی‌بندد.

«پیتر در را ظاهراً بسته نگاه داشت، اما آن را نبست؛ زیرا، البته هر آدم عاقلی به خاطر داشت که آدم هرگز نباید خودش را توی یک کمد زندانی کند.» (همان، ۲۲۲)

پیتر و لوسی دارای شخصیت‌های متفکر و باثبات‌تری هستند، درحالی که ادموند کسی است که از سوی جادوگر وسوسه می‌شود. اگرچه نام کوچک بچه‌ها در همه‌ی کتاب‌های نارنیا ذکر می‌شود، اما تا دو کتاب بعد، یعنی «کشتی سپیده‌پیما» بیان نمی‌شود که نام خانوادگی آن‌ها پونسی است. پونسی در واقع نام محلی در جنوب شرقی انگلستان است که قلعه‌ای مربوط به قرون وسطی که اهمیت بسیاری در تاریخ انگلستان دارد، در آن واقع شده است.

هدیه ها یا اشیا جادویی

از عناصر مهم در کتاب‌های فانتری، هدایا یا اشیاء جادویی است که به شخصیت‌های داستان داده می‌شود. این شکلی حیاتی از کمک است که به قهرمانان داده می‌شود تا سفر آن‌ها را امکان‌پذیر کند.

در کتاب «شیر، کمد، جادوگر»، بچه‌های پونسی ۳۶ در مسیرشان به سمت میز سنگی با بابانوئل ملاقات می‌کنند، چون طلسم جادوگر سفید که زمستان همیشگی را بر نارنیا حاکم کرده بود، در حال شکستن است.

بابانوئل شخصیتی تاریخی و داستانی در فرهنگ عامیانه‌ی کشورهای غربی و مسیحی است که نامش با جشن کریسمس آمیخته شده است. بابانوئل کسی است که به پیتر، سوزان و لوسی هدیه‌هایی می‌دهد (ادموند هدیه‌ای دریافت نمی‌کند، چون در این زمان به نزد جادوگر سپید رفته است) این هدیه‌ها در این داستان و داستان‌های دیگر نقش دارند.

«به پیتر یک سپر و یک شمشیر داد. سپر به رنگ نقره بود و روی آن شیر سرخی... دسته‌ی شمشیر طلایی بود و غلاف و کمربند داشت و اندازه و وزن آن طوری بود که گویی درست برای پیتر ساخته شده بود.» (ماجراهای نارنیا: شیر، کمد، جادوگر، ۲۷۳ )

هدیه ی سوزان یک کمان و یک ترکش، پر از تیر و یک شیپور کوچک است. بابانوئل می‌گوید: «تیر این کمان خطا نمی‌رود. هنگامی که این شیپور را بنوازی هر جا که باشی فکر می‌کنم به طریقی برایت کمک خواهد رسید.» (همان،  ۲۷۳ )

بابانوئل به لوسی «یک دشنه‌ی سبک، یک بطری کوچک و شیشه مانند داد...». «در این بطری دارویی هست که از شیره‌ی یکی از گل‌های آتشی که در کوره‌های خورشید می‌روید ساخته شده است. اگر خودت یا هر یک از دوستانت آسیب دید، چند قطره از آن حالتان را خوب خواهد کرد. »(همان، ۲۷۳)

سوزان نخستین کسی است که از هدیه‌اش استفاده می‌کند. فنریس گرگ، فرمانده‌ی پلیس مخفی جادوگر سپید، سوزان را دنبال می‌کند، او به بالای درخت می‌رود و در شیپور می‌دمد. پیتر به نجات او می‌شتابد و با شمشیرش گرگ را از پای درمی‌آورد.

لوسی از شربت برای نجات ادموند که در جنگ با افراد جادوگر زخمی شده استفاده می‌کند. بدون ادموند تخت شاهی از دست می‌رفت؛ چرا که طبق پیشگویی‌ها در نارنیا «هر وقت دو پسر آدم و دو دختر حوا بر این چهار تخت بنشینند، پایان فرمانروایی جادوگر سپید و زندگی او فرا خواهد رسید.»

از عناصر مهم در کتاب‌های فانتری، هدیه‌ها یا شی‌هایی جادویی است که به شخصیت‌های داستان داده می‌شود. این عنصر شکلی حیاتی از کمک است که به قهرمانان داده می‌شود تا سفر آن‌ها را امکان پذیر کند. نویسنده به شخصیت‌های داستانش کمکی ارائه می‌دهد که او را برای غلبه بر خطرات کمک کند؛ این هدیه با توجه به شرایط دنیایی است که شخصیت اصلی در آن حضور دارد.

هدیه‌هایی که به پیتر، سوزان لوسی داده می‌شود، بسیار سنتی‌اند؛ حداقل برای یک رمان فانتزی. شمشیر، شیپور و خنجر، اشیایی‌اند که در دوره‌ی قرون وسطی که به نظر نارنیا در آن قرار دارد، معمولی‌اند؛ آن‌ها اسلحه‌هایی‌اند که در شمار زیادی از داستان‌های فانتزی وجود دارند.

داروی لوسی به نظر هدیه‌ی منصفانه ای برای نارنیاست: آیا جادوگر می‌تواند موجودات را به سنگ تبدیل کند و اصلان آن‌ها را دوباره زنده کند؟ چرا نباید شخصی معجون جادویی داشته باشد که زندگی ها را دوباره احیا کند؟ این‌ها ابزاری‌اند که هر کسی اگر در نارنیا باشد، می‌تواند از آن استفاده کند. هدیه‌ی سنتی یعنی به قهرمانان هدیه‌ای داده می‌شود که آن‌ها را متفاوت از بقیه‌ی دنیا می‌کند و به آن‌ها اجازه می‌دهد تا موفق شوند. این هدیه‌ها برای قهرمانان لوییس بسیار مفیدند. آن‌ها بینش یا توانایی خاصی برای استفاده از آن لازم ندارند، درحالی که پیتر می‌داند چگونه از شمشیرش استفاده کند، سوزان هم شیپور را به کارمی برد.

نقش آب و هوا در « شیر، کمد، جادوگر»

آب و هوا نقش مهمی در داستان « شیر، کمد، جادوگر» دارد. کودکان خانواده‌ی پونسی به دلیل هوای بارانی مجبورند در خانه بمانند و همین سبب می‌شود که به گشت زدن بپردازند و در این بین کنجکاوی لوسی که وارد کمدی در اتاق خالی شده؛ سبب ورود آن‌ها به نارنیا می‌شود. (براون، ۲۰۰۵)

«اما صبح روز بعد، مدام باران می‌بارید و آنقدر شدید بود که وقتی از پنجره به بیرون نگاه می‌کردی نه کوه‌ها را می‌دیدی و نه جنگل‌ها را و نه حتی نهر توی باغ را. »(ماجراهای نارنیا: شیر، کمد، جادوگر، ۱۷۹)

تصویرگر نارنیا

از نقاط قوت کتاب‌های نارنیا طراحی‌های آن است که توسط هنرمند جوانی به نام پالین بینز ۳۷ کشیده شده است. او که کتاب تالکین « کشاورز گیلزا هل هام ۳۸» را مصور کرده بود، از سوی لوییس برای تصویرگری نارنیا برگزیده شد. پالین صدها طرح سیاه و سفید خطی پر از جزئیات را برای هر هفت کتاب کشید. نویسنده در هنر پالین بینز تصویر کاملی از دنیای تخیلی خود را پیدا کرد.

تصویرگران خاصی وجود دارند که کارشان به زیبایی با متن نویسنده درآمیخته و به آن‌ها رتبه‌ای همانند نویسنده‌ی همکار داده است. جان تنیل ۳۹ تصاویر زیبا و محو نشدنی خود را در «ماجراهای شگفت‌انگیز آلیس» و ای. اچ شپارد۴۰ تصاویر فراموش نشدنی «دنیای وینیپو» را به تصویر کشیدند و تصاویر پالین از سرزمین و ساکنین نارنیا تصویر متمایزی از سرزمین فوقالعاده‌ی آن سوی کمد بر جای گذاشته است. تصاویری که پالین بینز از ماجراهای نارنیا کشیده با جزئیات فراوان همراه است. برای مثال در اولین تصویر در کتاب « شیر، کمد و جادوگر» اتاقی که کمد اسرارآمیز درون آن قرار گرفته است را می‌بینیم، درحالیکه سایه‌ی چهار کودک پونسی بر روی کف اتاق دیده می‌شود؛ فضایی اسرارآمیز که خواننده را به تفکر می‌اندازد.

در تصاویری که از کودکان یعنی قهرمانان داستان کشیده شده، ادموند با شلوار کوتاه و جلیقه‌ای تصویر شده که روحیه‌ی شیطنت‌آمیز او را نشان می‌دهد، درحالی‌که پیتر که شخصیتی باثبات و محکم‌تر دارد، با شلوار بلند و پولیور تصویر شده است.

جایگاه لوئیس

لیگ مک کاگن ۴۱ بیان می‌کند که سی. اس. لوییس از نویسندگان محبوب فانتزی کودکان انگلیس است. کتاب او «شیر، کمد، جادوگر»در دوره‌ای نوشته شده که کارن پاتریشیا اسمیت ۴۲ آن را مرحله‌ی پویایی فانتزی انگلیس می‌نامد: ۱۹۵۰ تا عصر حاضر و نتیجه می‌گیرد که لوییس از سوی پژوهشگران اغلب به عنوان نویسنده‌ای سنتی دیده می‌شود، در حقیقت مترقی‌تر از همکاران معاصر خود است. در داستان او دنیایی خلق می‌شود که موجب گریز موقتی از واقعیت‌ها شده و دریچه‌ای می‌گشاید، برای کشف واقعیت از آنچه غیرواقعی به نظرمی‌رسد. لوییس معتقد بود: سرزمین افسانه‌ها شوقی را که خواننده دلیل آن را نمی‌داند، در دلش برمی‌انگیزد. این سرزمین در تمام عمر به مفهوم مبهم از چیزی فرای دسترس او، چیزی بسیار فراتر از آنکه جهان واقعی را تهی یا کسالت‌بار کند، وسعت و عمق می‌بخشد. او دیگر جنگل‌های واقعی را خوار نمی‌شمارد؛ چرا که درباره‌ی جنگل‌های افسون شده چیزهایی خوانده است. خوانده‌های او سبب می‌شود تا تمام جنگل‌های واقعی را اندکی افسون‌شده تصور کند. این نوع ویژه‌ای از شوق است.

نتیجه گیری

لوییس، اصلان و سرزمین نارنیا را برای پاسخ به سئوالات بشماری که در ذهن تصور می‌شده، ابداع کرده است؛ از جمله آن‌که اگر دنیایی درست مثل نارنیا وجود داشت، مسیح (ع) چگونه می‌بود. او بسیاری از وقایع داستان‌هایش را از داستان زندگی مسیح (ع) (در کتاب مقدس) الهام گرفته است. تولد مسیح (ع) در زمستان همزمان با آمدن بابانوئل (بازگشت اصلان) مورد خیانت و تمسخر دیگران قرار گرفته و به دست افراد شرور کشته شدن (طبق روایت کتاب مقدس مسیحیان) و رستاخیز دوباره (اصلان به جای ادموند قربانی می‌شود و صبح روز بعد دوباره زنده می‌شود.) لوییس به دلیل رشته‌ی تحصیلی خود، از اساطیر آگاهی کامل داشته و شخصیت‌های اسطورهای مانند فان‌ها، سنتورها و غول‌ها... را به خوبی در شکل دادن داستان خود مورد استفاده قرار داده است. نثر روان و سلیس و خلق داستانی شگفت سبب شده است که حتی بعد از گذشت بیش از شصت سال از نخستین چاپش مورد توجه خوانندگان قرار گیرد و یادآور این مهم است که با زبان داستانی و شیوا می‌توان بسیاری از مفاهیم اخلاقی را بازگو نمود.

پی نوشت ها:

۱ ـ دانش آموخته‌ی کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران. است که ترجمه‌ی تحت الفظی آن «وقایع نگاری نارنیا» می‌شود. با توجه به اینکه کتاب ترجمه شده Chronology of Narnia نام اصلی این مجموعه ـ

۲ -مورد استناد در مقاله، با عنوان «ماجراهای نارنیا» ترجمه شده ارجاعات به متن کتاب به نام برگزیده مترجم است

۳ - C.S. Lewis

۴ - Eyre

۵ - Schleiermacher ( ـفیلسوف و نظریه پرداز آلمانی ۱۸۳۴)

۶- Clive Staples Lewis

۷-Warren 

۸- Malvern 

۹-Kirk Patrick

۱۰- M-agdalen

۱۱- Salminen 

۱۲- Kerk 

۱۳- Pevensie 

۱۴- Faun

۱۵- Sibley

۱۶- Tumnus

۱۷- Judas Iscariot

۱۸- Jadis

۱۹- Hans Christian Andersen

۲۰-  Lilith

۲۱- Jackson

۲۲- در فرهنگ یهودی روز ۷ هفته روز استراحت، روز سبت نامیده می‌شد.

۲۳- Hooper

۲۴-  Beatrix Potter

«۱۷۸۰ به بحث درباره‌ی این تاریخ خاص ادبیات کارن پاتریشیا اسمیت در کتابش» قلمرو افسانه‌ای: رویکردی تاریخی ـ ادبی به فانتزی بریتانیا ۱۹۹۰ ـ

۲۵ (۱۸۴۱، مرحلهی ـ (۱۷۸۰، مرحلهی روشنفکری ۱۸۹۹) ـکودک پرداخته است. او به بحث درباره ی مراحل فانتزی بریتانیا می‌پردازد و از میان مرحلهی آموزشی ۱۸۴۰) (۱۹۰۰. و سرانجام مرحلهی پویایی (اکنون ـ (۱۹۵۰ فانتزی بریتانیا می‌گذردـ انحرافی ۱۹۴۹)

۲۶-liegh mckagen

۲۷- Frances Hodgson Burnett

J.R.R.Talkien-۲۸   نویسنده‌ی کتاب‌های «هابیت » و« ارباب حلقه‌ها» که او را پدر فانتزی مدرن می‌شناسند (۱۸۹۲- ۱۹۷۳)

۲۹- Elves

۳۰-  Barfied

۳۱-  Brown

۳۲-  St.Peter

۳۳- Hinten

۳۴- Higgens

۳۵- Digory Kerk

۳۶-  Pevensie

۳۷ -Paulin Baynes

۳۸ -  Farmer Giles of Ham

۳۹-John Tenniel

۴۰-  E.H. Shepard

۴۱-  Liegh McKagen

۴۲-  Karen Patricia Smith

منابع:

۱ ـ آیر، گینر، نقش آثار تخیلی در آماده سازی جوانان برای جامعه اطلاعاتی (در گزیده مقالات ایفلا)، ترجمهٔ گیتی حیدری، ۱۳۸۳، زیر نظر فریبرز خسروی، ویراستار: سیمین نیازی، تهران: سازمان اسناد کتابخانه‌ی ملی جمهوری اسلامی ایران،.۲۰۰۱

۲ ـ جکسون، رزمری، فانتزی های ویکتوریایی، ترجمه‌ی غلامرضا صراف، کتاب ماه کودک و نوجوان، دی ۱۳۸۴، شماره‌ی ۹۹، ص ۳۲ ـ.۲۵

۳ ـ سیبلی، برایان، گنجینه ی نارنیا ، آلیسون سیج، ترجمه‌ی امید اقتداری، منوچهر کریمزاده، تهران: هرمس (کیمیا)،.۱۳۸۶

۴ ـ لوییس، کلایو استیپلز، ماجراهای نارنیا، ترجمه‌ی امید اقتداری، منوچهر کریمزاده، تهران: انتشارات هرمس (کیمیا)،.۱۳۸۶

۵ ـ محمدی، محمد، تطبیق کیفیت تخیل در اقسانه‌های کهن و نو ، پژوهشنامه‌ی ادبیات کودکان، سال ۳، شمارهی ۱۰، (پاییز. ۱۳۷۶)

۶ ـ هوپر، والتر، بهشت و آخرت در آثار لوئیس« تأملی در (مجموعه داستان‌های نارنیا)، اثر سی. اس. لوییس، ترجمه‌ی پرناز نیری، فصلنامه‌ی پژوهشنامه‌ی ادبیات کودک و نوجوان، شماره‌ی ۲۰، بهار.۱۳۷۹

۷-Brown, Devin.)۲۰۰۵(.Inside Narnia: A Guide to Exploring the Lion, the Witch and the Wardrobe.Baker Pub ـ lishing Group. September ۲۰۰۵

۸-Ford, Paul.f.)۲۰۰۵(.Companion to Narnia, Revised Edition: A Complete Guide to the Magical World of C.S. ـ Lewis's the Chronicles of Narnia. Harper One; Revised edition (July ۵, ۲۰۰۵).

۹ - Green, Roger Lancelyn.) ۱۹۹۴(. C.S. Lewis: A Biography.Walter Hooper. Mariner Books; Rev Subedition.

۱۰ - Higgens, Deborah.)۱۹۹۴(.Allegory in C.S.Lewis The lion, the Witch and the Wardrobe: A window to the Gospel John. Prepared for the international Faith and learning seminar held at new bold College, Bracknell, Berk,  England.June ۱۹۹۴.

۱۱ - Hinten, Marvin D.) ۲۰۰۵(. The Keys to the Chronicles, Broadman & Holman Green, Roger Lancelyn.۲۰۰۹.  British author pseudonym of Charles Lutwidge Dogson.

۱۲-defining C.S.Lewis and Philip Pullman: Conventional and progressive ـ Leigh Mc Kagen, Elizabeth).۲۰۰۹(.re ـ  heroes and heroines in the lion, the Witch, and the wardrobe and the golden compass. Degree of Master of Art inthe department Of English, Virginia polytechnic institute.

۱۳-Salminen, Jenniliisa.۲۰۰۹.Fantastic inform, ambiguous in constant: Secondary worlds in soviet children’s ـ fantasy fiction.Yliopiso Turku.  

ویراستار:
گروه ویراستاران کتابک
Submitted by editor on