شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب

کتاب‌هایی که در بخش «شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب» بررسی می‌شوند، کتاب‌هایی هستند که از لایه‌های درونی بیشتری برخوردارند. متن و تصویر این کتاب‌ها نکات آشکار و پنهانی دارد که باید از دید یک متخصص ادبیات کودکان به آن‌ها پرداخته و رمزگشایی شوند. در این بخش، به بررسی این کتاب‌ها می‌پردازیم.

پس از مطالعه‌ی شگردِ خواندنِ هر کتاب، دید متفاوت‌تری نسبت به آن کتاب خواهید داشت. مطالب این صفحه به شما کمک می‌کند که کمی تخصصی‌تر به ادبیات کودک و نوجوان بپردازید.

زیر دسته بندی ها
رمان‌های گرافیکی برای خوانندگان کتاب کودک در ایران ناآشنا نیستند. چند سالی است که از راه ترجمه این رمان‌ها به فضای ادبیات کودک ایران راه پیدا کرده‌اند و در میان مخاطبان کودک پرطرفدار شده اند. با وجود استقبال کودکان و حتی نوجوانان از این کتاب‌ها، منتقدان و والدین چندان روی خوشی به این کتاب‌ها نشان نمی‌دهند.
یکشنبه, ۱۸ آبان
 گوش بزرگ‌ها و گوش کوچک‌ها، فاتحان، چرا جنگ هرگز فکر خوبی نیست از داستانی نقل می‌کنند که روزگاری جادوگری سر راه کشاورزی سبز می‌شود و از او می‌خواهد آرزویی بکند. جادوگر با این آرزو هم می‌تواند چیزی به او بدهد و هم چیزی از کشاورز بگیرد اما با یک شرط، هر چه به او بدهد، باید نیم آن را به همسایه‌اش بدهد.  
سه شنبه, ۱۱ شهریور
سرابِ واقعیت! آلبوم عکسی را ورق می‌زنیم. با دیدن عکس‌ها، خاطره‌هایی در ذهن‌مان زنده می‌شود. با خودمان می‌‌گوییم: «آن روز را به یاد دارم چه روزی بود!» با دیدن لحظه‌ای که در عکس ثبت شده، خاطره‌ی آن روز را مرور می‌کنیم حتی در ذهن‌مان به روزهای پیش و پس از آن روز می‌رویم. عکس می‌تواند تنها یک لحظه را ثبت کند، روایت‌گر یک لحظه‌ باشد، لحظه‌ای از واقعیت. عکس‌ها همه‌ی واقعیت را به ما نشان نمی‌دهند، یا بهتر است بگوییم تنها لحظه‌ای را در یک عکس می‌بینیم. دو عکس از یک لحظه، شبیه به هم نخواهند بود.
شنبه, ۱ شهریور
بی‌مرگی آتشی در میان پارچه‌ها و قالی‌ها. دودی که همه چیز را در خود فرو برده و زیبایی را سیاه کرده و پرندگانی که نقش پارچه‌ها و قالی‌ها هستند و در پی گریزاند از دریچه‌ی سقف به آسمان. به کدام آسمان؟ آیا پرندگانی که نقش پارچه و قالی هستند، می‌توانند پرواز کنند؟
شنبه, ۲۵ مرداد
فقط یک لکه است! یا این بوی زمین است     بارِ اولی که کتاب «پدر اسلاگ» را خواندم اولین پرسشی که به ذهن‌ام آمد این بود: «چرا این کتاب برای کودکان نوشته شده است؟ » پاسخ‌های به‌ظاهر متفاوتی به ذهن‌ام می‌رسید اما همه یک نتیجه داشتند: چنین کتاب‌هایی هم باید برای کودکان نوشته شود! چندبار دیگری هم که این کتاب را خواندم زیبایی کتاب شگفت‌زده‌ام کرد. کتابی چنین تلخ از رنج انسان چگونه می‌توانست این همه زیبا باشد؟ سطر سطر این کتاب در واژه‌ها و فریم به فریم تصویرهای‌اش، سیاه است اما همین سیاهی، چنان هنرمندانه به تصویر کشیده است که پس از خواندن این کتاب، انسان در نگاه خواننده و ببینده‌اش پررنگ می‌شود، دردِ هر انسانی برای انسان دیگر معنا پیدا می‌کند، برای همه‌ی ما، و این دلیل نوشته شدن این کتاب برای کودکان بود: یک لکه بر انسانیت، لکه‌ای بر همه زمین است و گاهی بسیار بزرگ‌تر و بالاتر از زمین ما!
شنبه, ۱۱ مرداد
بازی میانه‌ی خیر و شر بازی کردن میانه‌ی خیر و شر، کار هر نویسنده‌ای نیست. تنها نویسندگانی می‌توانند وارد این بازی شوند که فیلسوف هم باشند. بعضی از نویسندگان فیلسوف هستند، یعنی برای خودشان جهان‌بینی خاصی دارند. این نویسندگان آثاری خلق می‌کنند که لایه‌هایی از معنا در واژه‌ها پیچیده می‌شود. در نگاه اول ممکن است، اثر آن‌ها به طنز یا شوخی مانند باشد، اما با عمیق شدن در معناهای آن می‌فهمیم که نویسنده در قالب داستان، فلسفه خودش را مطرح کرده است.
شنبه, ۴ مرداد
تجربه رهایی تاکنون تجربه‌ی رهایی داشته‌اید؟ تجربه‌ی رهایی چیست؟ رویاهای ما تا کجا می‌توانند پیش بروند؟ می‌دانید ما در رویاها هم قید و بندهای‌مان را به همراه داریم؟ تاکنون شده آرزوهای‌تان را در خواب دیده باشید؟ یا با رویا برای چند لحظه‌ای هم که شده از واقعیت پیرامون‌تان جدا و از بندها رها شوید؟
دوشنبه, ۱۶ تیر
پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست آن را بخوانید بخش دوم: کیفیت افسانه‌گون
چهارشنبه, ۱۰ اردیبهشت
بخش نخست: ما دلیلِ دلیل هستیم! ما آزاد هستیم؟ پاسخِ برخی به این پرسش، آری ست، برخی، نه و برخی برای یافتنِ پاسخ به آن فکر می‌کنند. برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید بتوانیم تعریفی از آزادی برای خودمان داشته باشیم، یک تعریف شخصی! لازم است آزادی را جدا از درک دیگران بفهمیم. کسانی که به‌سرعت پاسخ نه و یا آری می‌دهند، درک‌شان از آزادی وابسته به درک دیگران است، تعریفی که گاهی جامعه از آزادی به ما می‌دهد، خانواده، دوستان و کسان دیگر. اگر به آزادی‌های اجتماعی فکر کنیم، پاسخ ما می‌تواند متفاوت باشد از هنگامی که به آزادی‌های فردی فکر می‌کنیم. گاهی در جامعه آزاد هستیم اما در خانواده نه یا برعکس.
دوشنبه, ۱۸ فروردین
بیگانه نیست... اگر انگشت‌مان در برخورد با افزار یا شئی برنده‌ای، زخمی سطحی بردارد، با یکی دو دقیقه گذاشتن دستمال تمیز زخم بسته می‌شود. اگر کمی عمیق باشد و به لایه زیر پوست برسد، نیاز به پانسمان داریم یا یک چسب زخم. اگر بریدگی پایین‌تر رفته باشد، ما به چسب‌های بخیه و یا حتی یکی دو بخیه کوچک نیاز داریم.
دوشنبه, ۱۹ اسفند
ببخشید، تو چی هستی؟ تاکنون به درون حقیقت پرتاب شده‌اید؟ حقیقت کجاست و چگونه می‌توانیم به آن برسیم؟ آیا قدرت‌مان برای رسیدن به حقیقت کافی است؟ حقیقت با قدرت چه رابطه‌ای دارد؟ پس از یافتن حقیقت، به آسایش و شادی می‌رسیم؟ آیا دانستن حقیقت ما را، «من» را قدرت‌مند می‌کند یا ضعیف؟ حقیقت خودمان را چگونه درک می‌کنیم؟ می‌توانیم آن چیزی بشویم که می‌خواهیم؟ این «شدن» به معنای «من» است؟
دوشنبه, ۲۸ بهمن
پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست آن را بخوانید. بخش دوم:  مارتین پبل یکی از ماست! «خلاصه سرخ شدن مارتین ادامه داشت... البته به جز وقت‌هایی که واقعا باید سرخ می‌شد...»
دوشنبه, ۲۱ بهمن
بخش نخست: «بی‌دلیل» همان تفاوت است! چه پرسشی یا پرسش‌هایی ما را تا صبح بیدار نگه می‌دارد؟ پرسش‌های روزانه‌ی ما از چه جنسی است؟ از خودمان می‌پرسیم که عادی هستیم یا غیرعادی؟ چه چیزِ غیرعادی‌، در ما وجود دارد یا حس می‌کنیم وجود دارد؟ ما در چه چیزهایی با دیگران تفاوت داریم؟
دوشنبه, ۱۴ بهمن
آرزوهای کنسروشده! گوشه‌ای نشسته‌ایم و سفری می‌کنیم در خیال‌مان. این سفر چرا رخ می‌دهد؟ خیال کردن یا بهتر است بگوییم تخیل، چه کارکردی برای ما دارد، برای ذهن‌مان و برای روان‌مان؟ ابتدا بیایید به این فکر کنیم که چه زمان‌هایی ما بیش‌تر در خیال‌مان سفر می‌کنیم؟ زمانی که حسرت و اندوهی به سراغ ما آمده؟ رخدادی ما را به یاد رخدادی دیگر می‌اندازد؟ می‌خواهیم با تخیل کمی از لحظه‌هایی که می‌گذرانیم، رها شویم و در جای دیگری، مُسکن و مرهمی برای خودمان می‌جوییم؟ کمی دور می‌شویم و تخیل، ذهن‎مان را رها می‌کند یا با رها کردن ذهن‌مان، سفری خیالی را آغاز می‌کنیم.
دوشنبه, ۷ بهمن
ما همین حالا به جنگ پایان می‌دهیم! پناه می‌گیریم! در همه‌ی زندگی‌مان، دنبال پناهگاه می‌گردیم. اگر نخواهم از تاریخ بشر و ساخت غارها و نیزه‌ها و چادرها و سرپناه‌ها بگویم و برسم به خانه‌ها و شهرها و مرزها و کشورها و جنگ‌ها برای حفظ مرزها و حریم‌ها و... از یک چیز می‌توانم به‌روشنی سخن بگویم، پناه و پناهگاه شخصی است! پناه‌گرفتن، کنشی فردی است. پناهگاه، جایی بیرون از ما نیست، پناه گرفتن، کنشی بیرونی نیست. درست است، جامعه و دیگران در شکل گرفتن یا ساختن این پناهگاه درونِ ما مهم هستند، اما مهم‌تر، بیرون آمدن ما از این پناهگاه‌هاست، سنگرها و حفره‌هایی که درون‌مان شکل داده‌ایم.
دوشنبه, ۳۰ دی
خورشیدک‌هایی در دستان کوچک کودکان! نشسته‌ایم، پای‌مان را روی هم انداخته‌ایم، لیوانی چای در دست داریم و در گوشی تلفن همراه‌مان و یا در تلویزیون، خبری بد به چشم‌مان می‌آید. خبر چنان ما را آشفته می‌کند، که دقیقه‌ها، ساعت‌ها و روزها پیگیرش می‌شویم. حتی اگر بخواهیم از خواندن و دیدن‌اش هم بگریزیم، دوستی، آشنایی، همکاری، غریبه‌ای در خانه، کوچه، خیابان، مغازه و ده‌ها مکان و کس دیگر می‌توانند برای ما از این خبر بگویند. حالا تصور کنید، روزی که این خبر را شنیده‌ایم یک روز خوب باشد  
سه شنبه, ۲۴ دی
مرگ در سایه نشسته است و به ما می‌نگرد روباهی خندان، روی دو پا ایستاده و سیبی گاز زده توی دست‌اش دارد. دست دیگرش که دیده نمی شود، تا پشت‌اش ادامه دارد. هیئتی شبیه یک سایه، پشت سر روباه ایستاده است. این سایه، شبیه یک روباه است اما بی‌رنگ. سخن‌ام درباره تصویر روی جلد کتابی است به نام «مرگ بالای درخت سیب» است. اما تصویر پشت جلد کتاب چیست؟ همان سایه، دست دیگر روباه را توی دست‌اش دارد. این هیئت سایه‌وار لبخند می‌زند مانند روباه روی جلد.  
سه شنبه, ۱۷ دی
پروازی بی‌پایان تاکنون برای‌تان رخ داده تا نیمه‌شبی، بامدادی از خواب بر‌خیزید و ندانید کجا هستید یا چه زمانی است؟ برای‌تان پیش آمده از خواب برخیزید و ندانید چه کسی هستید و خودتان را در کالبدی دیگر حس کنید؟ شاید یاد گریگور زامزای کافکا افتادید که وقتی از خواب برخاست خودش را در کالبد یک سوسک دید!
شنبه, ۷ دی
تمام تصویر را ببینیم در آینه چه کسی را می‌بینیم؟ خودمان؟ چه چیزی را می‌بینیم؟ چه چیزی از خودمان در آینه بیش‌تر به چشم‌مان می‌آید؟ خودمان را چگونه می‌بینیم؟ بهتر از چیزی که هستیم یا بدتر؟ بهتر یا بدتر بودن را چه‌گونه می‌سنجیم؟ در آینه‌های گوناگون، تصویرهای متفاوتی از خودمان می‌بینیم؟ تاکنون در آینه‌ی دیگران، خودمان را دیده‌ایم؟ از کسی خواسته‌ایم ما را توصیف کند؟ توصیف‌های‌اش را چه‌قدر به خودمان نزدیک ‌دیدیم یا دور؟ تصویری که دیگران از ما دارند، ناراحت‌مان می‌کند یا خوش‌حال؟ برای‌مان مهم است این تصویر چه‌گونه باشد؟
دوشنبه, ۲۵ آذر