نوشتههای منتشر شدهٔ کتابک در اکتبر ۲۰۲۱
![]() |
عبدالرحیم جعفریعبدالرحیم جعفری، پایه گذار انتشارات امیرکبیر و کتاب های طلائی بود. او ۱۲ آبان ۱۲۹۸ در تهران زاده شد. ادامهٔ نوشته ... |
![]() |
کتاب بزرگ بازی - بازیهای مناسب داخل و خارج از خانه«کتاب بزرگ بازی - بازیهای مناسب داخل و خارج از خانه» مجموعهای است برای کودکان ۳ تا ۱۴ ساله، شامل بیش از ۴۰۰ نوع بازی، هم برای محیطهای باز و هم برای داخل خانه. این کتاب منبعی بسیار عالی برای والدین و افرادی است که با کودکان کار میکنند و تعداد فراوانی بازی، با قواعد آسان دارد که همه میپتوانند آن را اجرا کنند. ادامهٔ نوشته ... |
![]() |
بادکنک ویداتوی یک کوچهی قشنگ، سه تا دختر و سه تا پسر قشنگ زندگی میکردند. اسم دخترها پروانه و پری و ویدا بود. اسم پسرها پرویز و ناصر و منصور بود. همهی این بچهها باهم دوست بودند. وقتی که مادرها و پدرهایشان اجازه میدادند، توی کوچه میآمدند و بازی میکردند. یک روز مرد بادکنک فروشی به کوچهی آنها آمد. بادکنک فروش در کوچه راه میرفت و صدا میزد: «بادکنک! آی بادکنک!» ادامهٔ نوشته ... |
![]() |
فرهنگ تصویری مشاغلکتاب «فرهنگ تصویری مشاغل» کتابی است ساده و آسان برای کودکانی که درباره مشاغل مختلف کنجکاو هستند و یا بهانه خوبی است برای آشنا کردنشان با مشاغل مختلف. ادامهٔ نوشته ... |
![]() |
پوست هزار حیواندر روزگاران قدیم پادشاهی بود که همسری با گیسوان طلایی داشت. او آنقدر زیبا بود که همانندش در سراسر کره زمین یافت نمیشد. ملکه از بد روزگار بیمار شد و چون احساس کرد که روز مرگش فرارسیدهاست پادشاه را نزد خود خواند و گفت: «اگر خواستی پس از مرگ من همسری انتخاب کنی با هیچ زنی که به زیبایی من نباشد و گیسوان طلایی مانند من نداشتهباشد، ازدواج نکن و باید این را به من قول بدهی.» وقتی پادشاه قول داد، ملکه چشمانش را بست و به درود حیات گفت. ادامهٔ نوشته ... |
![]() |
فعالیت پیشنهادی برای کتاب یولانته در جستجوی کریسولا«یولانته در جستجوی کریسولا» داستان یک دوستی بیپایان است. دوستیای که حتی با مرگ هم تمام نمیشود، چون یولانته دوستش کریسولا را برای همیشه در قلباش احساس میکند. ادامهٔ نوشته ... |
![]() |
یولانته در جستجوی کریسولا«یولانته در جستجوی کریسولا» داستان یک دوستی بیپایان است. دوستیای که حتی با مرگ هم تمام نمیشود، چون یولانته دوستش کریسولا را برای همیشه در قلباش احساس میکند. ادامهٔ نوشته ... |
![]() |
تابوت بلورهرگز کسی نگوید که خیاط فقیری نمیتواند به سرزمینهای دور سفر کند و به امتیازات و افتخارات بسیار دست یابد. تنها باید دری را که شایسته است بزند و بخت و اقبال هم در این راه اهمیت بسیار دارد. در روزگاران گذشته خیاطی مهربان و چابک که دوران کارگری را میگذراند و هنوز به استادکاری نرسیده بود این چنین زندگی میکرد. روزی از روزها خیاط به جنگل ژرف و پردرختی رسید و چون راه را نمیشناخت گم شد. شب فرا رسید و جز این چارهای نداشت که در آن انزوای هراسناک سرپناهی پیدا کند. بیتردید میتوانست تخت خوابی از علف نرم و خزه برای خود درست کند و در گوشهای بخوابد، اما بیم از حیوانهای وحشی او را آرام نمیگذاشت. سرانجام تصمیم گرفت شب را روی شاخه درختی بگذراند. به دنبال درخت بلوط بلندی گشت، تا نوک آن بالا رفت و خدا را شکر کرد که اتوی خود را به همراه دارد، وگرنه باد تندی که بر قله درختان میوزید او را با خود میبرد. ادامهٔ نوشته ... |
![]() |
هوشنگ مرادی کرمانی نامزد جایزه جهانی آسترید لیندگرن برای سال ۲۰۲۲موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، برای چهارمین بار هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده برجسته کشورمان در حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان را به عنوان نامزد جایزه جهانی آسترید لیندگرن معرفی میکند. ادامهٔ نوشته ... |
![]() |
نور آبیدر روزگاران قدیم سربازی بود که در کمال صداقت و وفاداری سالیان دراز به پادشاه خود خدمت کردهبود. بعد از پایان جنگ، سرباز بر اثر زخمهایی که برداشته بود دیگر نمیتوانست به خدمت ادامه دهد، پس پادشاه به او گفت: «اکنون میتوانی به خانهات بازگردی؛ زیرا دیگر به تو نیازی ندارم. دیگر پولی هم دریافت نخواهیکرد، زیرا فقط کسانی جیره و مواجب میگیرند که در برابر آن به من خدمت کنند.» ادامهٔ نوشته ... |