کتاب های کودک و نوجوان

زیر دسته بندی ها
یک روز صبح جرج تصمیم می‌گیرد تا ظهر دنیا را نجات دهد. اما او چندان مطمئن نیست چگونه باید این کار را انجام دهد. پدربزرگ پیشنهادهایی می‌دهد و خواهرش، فلورا، آن‌ها را در اجرای پیشنهادها همراهی می‌کند. با این پیشنهادها نجات دنیا بیشتر از آن چیزی که جرج پیش‌بینی کرده بود هیجان‌انگیز از آب در می‌آید. کارهایی مانند بازمصرف ظرف ماست صبحانه، انداختن پوست موز در سطل کمپوست، خشک کردن لباس‌های شسته شده در آفتاب به جای استفاده از خشک کن برقی، جدا کردن وسایلی که دیگر استفاده نمی‌شوند و اهدا به خیریه، و تعمیر اسباب‌بازی شکسته و استفاده مجدد از آن. پیشنهادهای پدربزرگ، جرج را با چهار روش نجات کره زمین، بازکاهی، بازمصرف، بازیافت و بازسازی آشنا می‌کند. 
یکشنبه, ۲۸ شهریور
کودکان و میکروب‌ها جداناشدنی هستند! عطسه، سرفه، آبریزش بینی و کثیفی دست‌ها واقعیت‌هایی در زندگی روزانه کودکان هستند. به همین خاطر برای آموزش کودکان درباره‌ی میکروب‌ها و راه‌های تمیز و سلامت ماندن هیچ‌وقت زود نیست. در مهدکودک، در مدرسه، در خانه، و هر کجای دیگر، کودکان لازم است بیاموزند میکروب‌ها برای پخش کردن نیستند. کتاب «میکروب‌ها برای پخش کردن نیستند!» به کودکان می‌آموزد میکروب‌ها چه هستند، چه می‌کنند، چرا پخش نکردن آن‌ها مهم است و چه راه‌هایی برای کنترل و پخش نشدن آن‌ها وجود دارد. 
شنبه, ۲۷ شهریور
این کتاب اطلاعاتی کلی در باره خزندگان مناطق مختلف دنیا به مخاطب می دهد. اطلاعاتی مانند چرخه زندگی، شکار، تغذیه یا چگونه این جانوران محیط خود را حس و به تغییرات آن پاسخ می دهند. در این کتاب همچنین به دوزیستان اشاره می شود.
یکشنبه, ۲۱ شهریور
آقای «فوک‌فایر» پیرمرد تنهایی است که در یک کلبه‌ی چوبی قدیمی در خارج از شهر و در کنار جنگل زندگی می‌کند. او غرغرو و بداخلاق است و از کیک میوه‌ای و توله سگ‌ها بدش می‌آید. تنها چیزی که دوست دارد پرندگان هستند. او نقاشی کشیدن از پرندگان را هم دوست دارد. با فرا رسیدن فصل سرما پرندگان به سمت جنوب مهاجرت خواهند کرد. آقای فوک فایر برای تشویق پرندگان به ماندن در حیاط خانه‌اش برای آن‌ها غذا می‌گذارد. اما سنجاب‌ها غذای پرندگان را می‌خورند و آن‌قدر زبل و باهوش هستند که همه نقشه‌های آقای فوک‌فایر برای فراری دادنشان را خنثی کنند. در آخر با فرا رسیدن زمستان پرندگان می‌روند و آقای فوک‌فایر تنها و غمگین برجا می‌ماند. سنجاب‌ها تصمیم می‌گیرند به جبران غذاهایی که خورده‌اند آقای فوک‌فایر را خوشحال کنند.
شنبه, ۲۰ شهریور
فلورا ده سال دارد. پدر و مادرش طلاق گرفته اند و او با مادرش زندگی می کند. مادر فلورا عاشق نوشتن داستان های عاشقانه است در حالی که فلورا کمیک استریپ های فانتزی را ترجیح می دهد. فلورا تنهاست و از نظر مادرش، دختری عجیب و غریب که نمی تواند با اطرافیانش ارتباط برقرار کند. داستان از آن جایی آغاز می شود که فلورا از پنجره اتاقش شاهد مکیده شدن سنجابی در جاروبرقی همسایه شان می شود. فلورا سنجاب را نجات می دهد، سنجابی که حالا دیگر یک سنجاب معمولی نیست و می تواند شعر بگوید. مادر فلورا با نگه داری سنجاب در خانه مخالف است و از این به بعد است که ماجراهای داستان شکلی دیگر می گیرند.
چهارشنبه, ۱۷ شهریور
هاپو دوست دارد در کارهای باغبانی به پدربزرگش کمک کند. او دوست دارد باغچه‌ای برای خودش داشته باشد. پدربزرگ او را راهنمایی می‌کند که چه بذری بکارد و چه‌طور از باغچه‌اش مراقبت کند. 
چهارشنبه, ۱۷ شهریور
هانا هیولای کوچک بامزه، پشمالو و سبز رنگ یک کابوس برای محیط‌ زیست است! او تمام چراغ‌ها را روشن می‌گذارد، با صدای بلند تلویزیون می‌بیند، وسایلی که نمی‌خواهد را به کسی نمی‌دهد، شیر آب را موقع مسواک زدن باز می‌گذارد، تا اینکه یک شب، در حالی‌که برنامه تلویزیونی مورد علاقه‌اش را می‌بیند، برق می‌رود و همه جا خاموش می‌شود. هیولای سبز متوجه می‌شود دنیایی بزرگ در بیرون خانه‌اش وجود دارد و او می‌تواند تغییری در وضعیت محیط‌زیست به وجود آورد.
یکشنبه, ۱۴ شهریور
«دابودیم» موجود تخیلی فیل مانندی است. اما دابودیم واقعاً چیست؟ در طول کتاب به دابودیم نقش‌های مختلفی نسبت داده می شود. اما دابودیم بهتر است خودش باشد. در پایان دابودیم فقط دابودیم است! با ورق زدن هر صفحه‌ی کتاب، کودک سعی می‌کند حدس بزند دابودیم چیست و به همراه تصاویر کتاب دابودیم را در نقش‌های مختلف تصویر می‌کند تا آخر که به نظر می‌رسد دابودیم فقط دابودیم است!
شنبه, ۱۳ شهریور
هازل گریس لنگستر دختر شانزده ساله ای است که به سرطان مبتلاست و به اصرار خانواده برای مقابله با افسردگی ناشی از بیماریش در جلسه های گروهی خودیاری شرکت می کند. او از حضور در جلسه های گروه های خودیاری بیزار است ولی روزی در یک از این جلسه ها با آگوستوس واترز آشنا می‌شود. آگوستوس (گوس) به سبب سرطان استخوان یکی از پاهایش را از دست داده است، او پسری باهوش و جذاب است و در اولین برخورد، هازل را مجذوب خود می کند. آگوستوس که شخصیتی قوی دارد و با بیماری خود کنار آمده است، تاثیر عمیقی بر هازل می گذارد و اعتماد و باورش به زندگی و انسان ها را به او بازمی گرداند.
چهارشنبه, ۱۰ شهریور
کتاب « میلیون ها گربه » داستان زوج پیری است که چون تنها هستند نمی‌توانند خوشحال باشند. پیرزن آرزوی داشتن یک بچه گربه می‌کند و پیرمرد به سوی تپه‌ای می‌رود که میلیون‌ها و میلیاردها گربه روی آن زندگی می‌کنند. پیرمرد می‌خواهد زیباترین بچه گربه را انتخاب کند، اما نمی‌تواند. همه آن‌ها زیبا هستند. پس به همراه میلیون‌ها گربه به خانه بر می‌گردد. اما وقتی به خانه می‌رسند به این نتیجه می‌رسند این همه گربه را نمی‌توانند سیر کنند. پس از گربه‌ها می‌خواهند خودشان انتخاب کنند کدامشان زیباترین است تا پیش آن‌ها بماند. گربه‌ها با هم دعوا می‌کنند. پیرمرد و پیرزن داخل خانه فرار می‌کنند. وقتی بیرون می‌آیند از گربه‌ها خبری نیست و تنها یک گربه باقی مانده که چون فکر می‌کرده معمولی است، گربه‌های دیگر با او کار نداشته‌اند. زوج پیر بچه گربه را به خانه می‌برند و به او غذا می‌دهند. آن‌ها معتقدند او زیباترین گربه است.
دوشنبه, ۸ شهریور
کتاب دایناسورها در قالب کمیک استریپ درباره دایناسورها، انواع آن‌ها، ساختمان بدن، تغذیه و چگونگی دفاع و انقراض آن‌ها اطلاعاتی به مخاطب می‌دهد. ارایه اطلاعات در کتاب مستقیم و خلاقانه و هم چنین عنوان‌بندی شده است.
یکشنبه, ۷ شهریور
کتاب «سفر به خیر قطره کوچولو» داستان سفر یک قطره آب است. قطره کوچکی در ته ظرف گربه تنها است. او تصمیم می‌گیرد به کمک آفتاب خودش را به آسمان برساند؛ درست مثل بخار چای داغ. وقتی به آسمان می‌رسد هوا آنقدر سرد است که تبدیل به قطره آب می‌شود و سپس دانه برف و بعد می‌بارد و دریا و کوه‌ها و دشت را کشف می‌کند.
چهارشنبه, ۳ شهریور
شخصیت اصلی داستان، دختری است به نام لیزی. او مادرش را از دست داده است و از پدرش مراقبت می کند. لیزی از تصمیم پدرش برای شرکت در مسابقه ی انسان های پرنده حمایت می کند هرچند عمه دورین با این کار سخت مخالف است. پدر لیزی تلاش می کند با استفاده از بال هایی که ساخته است پرواز کند. بال هایی از جنس پر، نخ، مقوا و ... ایمان.
دوشنبه, ۱ شهریور
کتاب «تعطیلات با ابوقراضه» داستانی درباره‌ی دو نسل و دو روش زندگی است. ویلیام و ملیسا دو نوجوان امروزی هستند که حاضر می‌شوند به ازای دریافت پول، با پدربزرگی که گوشش نمی‌شنود و مادربزرگی که چشمانش ضعیف است و مدام در حال بگومگو هستند، ۱۰ روز را در خانه‌ای ییلاقی سر کنند. 
یکشنبه, ۳۱ مرداد
سایمن ماشین زرد، ماشین آبی و ماشین سبز را به فردیناند می‌دهد و فردیناند ماشین قرمز معرکه‌اش را به سایمن می‌دهد. فردیناند می‌گوید: «معامله معامله است. به هم زدنش جرزنی است.» سایمن تکرار می‌کند: «معامله معامله است. به هم زدنش جرزنی است» اما وقتی سایمن متوجه می شود که باز هم فردیناند به او کلک زده است، تصمیم می گیرد به او درسی بدهد.
شنبه, ۳۰ مرداد
این یک واقعیت پذیرفته شده است: زرافه‌ها هم می‌خوابند! اما این جانوران زیبای خال‌دار وقتی می‌خوابند با گردن بسیار دراز خود چه می‌کنند؟ آن را دور خود حلقه می‌کنند؟ سرش را بین دو تا شاخه می‌گذارد؟ یا خیلی ساده گردنش را تا می‌کند و سرش را روی پشت‌اش می‌گذارد؟ یا از چند پرنده می‌خواهد که کمک‌اش کنند؟ با کمی تلاش می‌توان روش‌های مختلفی را برای خوابیدن زرافه تصور کرد، اما در نهایت فقط یکی از آن‌هاست که با عقل جور در می‌آید.
چهارشنبه, ۲۷ مرداد
لوسی دختری است که وقتی به دنیا می آید مادرش را از دست می دهد و تا هفت سالگی نزد مادربزرگش زندگی می کند. او عاشق پرنده هاست و برای لوسی که در مزرعه زندگی کرده است اکنون زندگی در شهر، با پدر، برادر ناتنی اش و زنی که به تازگی با پدرش ازدواج کرده سخت است. لوسی از اولین روز تعطیلات تابستانی تصمیم می گیرد که دیگر تفریح نکند، او عصبانی است و می خواهد هم چون بزرگترها برای اعتراض به شرایطی که دوستش ندارد اعتصاب کند. لوسی دلتنگ است و روزها - در حالی که خود را در اتاقش زندانی کرده است ـ با خاطرات خوش گذشته زندگی می کند...
دوشنبه, ۲۵ مرداد
اگر یک روز همراه مادر به شهر بروید چه اتفاقاتی در انتظار شماست؟ اگر روزی دیگر همراه پدر به اردو بروید چه؟ کتاب «فقط من و مامان / فقط من و بابا» دو داستان در یک کتاب است. در داستان اول قهرمان داستان همراه مادر خود به شهر می‌رود. او قورباغه سبز، حیوان خانگی‌اش را نیز همراه خود آورده است. آن‌ها برای رفتن به شهر سوار قطار می‌شوند، به دیدن موزه جانوران می‌روند و تصمیم می‌گیرند ناهار خود را در یک رستوران بخورند. اما همه چیز به خوبی و خوشی پیش نمی‌رود و قهرمان داستان مرتب به دردسر می‌افتد. پس از پایان این داستان می‌توانید کتاب را بچرخانید و از انتها، داستان «فقط من و بابا» را بخوانید. آن‌ها در این داستان به اردو (کمپینگ) می‌روند. داستان، تلاش‌ها و اشتباه های کودک قهرمان داستان و همراهی‌ پدرش را روایت می‌کند.
دوشنبه, ۲۵ مرداد
حفظ کره‌ی زمین و گیاهان و جانورانی که روی آن زندگی می‌کنند وظیفه تک تک ماست، چه کودک باشیم و چه بزرگسال. کودکان برای حفاظت از کره‌ی زمین چه می‌توانند بکنند؟ کتاب «من دنیا را دوست دارم» راهکارهایی ساده پیش پای کودکان می‌گذارد تا دست به کار شوند و جهان را مکانی پاکیزه‌تر، سبزتر و شادتر سازند. کارهایی مانند ریختن زباله‌ها در سطل، عشق ورزیدن به جانوران و طبیعت، بستن شیر آب هنگام مسواک زدن، ساخت کارهای دستی هنری با مواد دورریختی و بسیاری فعالیت‌های دیگر.
شنبه, ۲۳ مرداد
اتوبوس سواری جالب است و زمانی که در ایستگاه منتظر اتوبوس هستی ماجراهای سرگرم کننده آغاز می‌شود. مسافران اتوبوس چه کسانی هستند؟ آن‌ها تا اتوبوس سر برسد، زمان خود را چگونه می‌گذرانند؟ کتاب «ایستگاه» را ورق بزنیم تا پاسخ این پرسش‌ها را بیابیم. «ایستگاه» یک کتاب تصویری است. کودک می‌تواند تصاویر کتاب را مرور کرده و داستان را از زبان خود روایت کند. در هر صفحه جایی نیز برای نوشتن متن دلخواه برای کتاب توسط کودک در نظر گرفته است. کودک می‌تواند برای هفت شخصیت کتاب نیز به دلخواه خود نامی انتخاب کند و زیر تصویر آن‌ها بنویسد.
شنبه, ۲۳ مرداد