«با من بخوان» مهمان تابستان‌های داغ کودکان کوره‌پزخانه‌های محمودآباد

چندین سال است که کودکان کوره‌پزخانه‌های جنوب تهران با فرارسیدن تابستان برنامهٔ کتابخوانی گروهی را به همت ترویج‌گران برنامهٔ «با من بخوان» تجربه می‌کنند.

کارگران فصلی کوره‌پزخانه‌های جنوب تهران هر سال تابستان برای سه ماه از روستاها و شهرهای دوردست به این منطقه کوچ می‌کنند و به کار در کوره‌پزخانه‌های آجرپزی محمودآباد شهرری می‌پردازند. این کارگران را خانواده‌های مهاجر ایرانی و غیر ایرانی تشکیل می‌دهند. امسال نیز نشست‌های بلندخوانی و فعالیت‌های در پیوند با آن در سه کورهٔ خاله‌قمر، بغدادی و عدالت(یک) برای بیش از ۲۰۰ تن از کودکان این خانواده‌ها اجرا خواهد شد.

برای این منظور نزدیک به ۳۰۰ نسخه کتاب به همراه دستنامه و فعالیت در قالب کمپین «یک آموزگار، یک کلاس، یک کتابخانه» در اختیار ترویج گران «با من بخوان» قرار گرفته است.

گزارش اولین روز از این برنامه را در ادامه می‌خوانید:

  • مکان: محمودآباد شهرری- کوره‌پزخانه‌ها
  • تاریخ: خرداد ماه ۹۸
  • نام کتاب: المـــر
  • تعداد کودکان: ۳۴ نفر
  • تسهیل‌گران: خانم‌ها انگوری، رفیعی، فصیحی

امسال اولین روز نشست‌های بلندخوانی را از کورهٔ خاله‌قمر آغاز کردیم. راس ساعت ۴:۳۰ طبق هماهنگی قبلی به محل کوره رسیدیم. کودکان آفتاب سوختهٔ کوره با اشتیاق به سمت ما آمدند. عده‌ای نیز دوان دوان به میدان کار آجرپزی رفتند تا به دوستان‌شان اطلاع دهند. کم‌کم تعداد کودکان زیاد شد. بچه‌ها به کمک‌مان آمدند، موکت را زیر سایه پهن و آن‌جا را آب و جارو کردند. بعد همه با هم روی موکت نشستیم. بر خلاف انتظارمان نسیم خنکی از گرمای هوا می‌کاست.

ابتدا شروع به گفت‌وگو کردیم. عده‌ای از کودکان می‌گفتند دل‌شان برای کتابخوانی تنگ شده است. کتابی که برای این روز انتخاب کرده بودیم «المر» بود. با کودکان دربارهٔ تفاوت‌ها و ویژگی‌های منحصر به فرد هر انسان صحبت کردیم. هنگام گفت‌وگو دربارهٔ تفاوت‌ها کودکان مثال‌هایی از خودشان می‌زدند. سپس کتاب «المر» را معرفی کردیم. دربارهٔ تفاوت نویسنده و مترجم نیز به گفت‌وگو نشستیم. به‌جز دو نفر بقیه پاسخ روشنی نداشتند. یکی از کودکان نیز تفاوت نویسنده و شاعر را نمی‌دانست. به زبان ساده برای‌شان توضیح دادیم.

سپس شروع به بلندخوانی کتاب کردیم. کودکان با دقت به داستان گوش می‌دادند و در بحث مشارکت می‌کردند.

«با من بخوان» مهمان تابستان‌های داغ کودکان کوره‌پزخانه‌های محمودآباد

 سپس به کودکان پیشنهاد دادیم تا اگر دوست دارند از روی کتاب بلندخوانی کنند. حبیب‌رحمان اولین داوطلب بود که از روی تصاویر، داستان را برای دوستان‌ش خواند. کمی بعد متوجه شدیم که این کودک کوشا و علاقه‌مند، بازمانده از تحصیل است. جالب آن بود که کودکان هنگام بازگویی داستان توسط حبیب‌رحمان هم به همان اندازه بار اول جذب داستان شده بودند و دربارهٔ تصاویر کتاب به ویژه صفحه پایانی گفت‌وگو می‌کردند.

به عنوان فعالیت پس از بلندخوانی به کودکان شیوهٔ ساخت اوریگامی فیل را آموزش دادیم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. کودکان بزرگ‌تر خودشان به تنهایی این فعالت را انجام دادند اما کودکان کوچک‌تر هم با کمک دیگران صاحب یک فیل کاغذی شدند. در پایان نیز پس از پذیرایی مختصری از کودکان خداحافظی کردیم و کودکان با لبخندهای درخشان‌شان ما را بدرقه کردند.

یکی از کودکان در لحظات آخر خودش را به ما رساند تا شمارهٔ یکی از اقوام‌اش را به ما بدهد و اصرار داشت دفعهٔ بعد که برای کتابخوانی می‌آییم به او هم اطلاع دهیم تا حتما حضور داشته باشد.

«با من بخوان» مهمان تابستان‌های داغ کودکان کوره‌پزخانه‌های محمودآباد

«با من بخوان» مهمان تابستان‌های داغ کودکان کوره‌پزخانه‌های محمودآباد

«با من بخوان» مهمان تابستان‌های داغ کودکان کوره‌پزخانه‌های محمودآباد

نویسنده
گروه با من بخوان
Submitted by editor3 on