بیانیه‌ی تحلیلی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به مناسبت روز دانش‌آموز

به نام پروردگارکودکی

هرساله روز دانش‌آموز در شرایطی برگزار می‌شود که به دلیل تقارن آن با دیگر رویدادهای سیاسی بیش از آن که فرصتی برای یادآوری حقوق و نیازهای فردی و اجتماعی کودکان و نوجوانان دانش‌آموز تلقی شود، مناسبتی سیاسی و آیینی  قلمداد می‌گردد که درآن نیازهای این قشر وسیع اجتماعی نادیده گرفته می‌شود.

نارسایی‌های عمیق در نظام آموزش و پرورش ایجاب کرده و می‌کند که دست اندرکاران امور بعد ازگذشت سال‌ها از پیروزی انقلاب به کالبد شکافی عمیق نظام آموزشی در ایران بپردازند تا توسعه‌ی منابع انسانی را به عنوان رکن اصلی توسعه و پیشرفت کشور ممکن سازند.

انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با توجه به نگرانی عمیق خود ازادامه‌ی این فرآیند، توجه دست‌اندرکاران و دلسوزان کشور را به نکاتی چند جلب می‌کند، به امید آن که با هم‌اندیشی و گفت‌وگوی جریان‌های مختلف اجتماعی، راهکارهای مطلوب محقق شوند.

  •  بعداز سال‌ها هم‌چنان دانش‌آموز درس‌خوان بر دانش‌آموز خلاق و اندیشه ورز ترجیح داده می‌شود. هنوز هم پرداختن به تکالیف و محفوظات مهم‌ترین وظیفه‌ی دانش آموز و آموزگار دانسته  می‌شود. هنوز هم بر مرور درس‌هایی تمرکز می‌شود که ویژگی کاربردی در زندگی دانش‌آموزان ندارند و تنها به منظور گرفتن نمره‌ی حداقلی ارائه می‌شوند. برگزاری آزمون‌های دلهره‌آور، هنوز جریان دارد. خلاصه کردن رسالت دانش‌آموز در ورود به دانشگاه هنوز اصل است و ورود به دانشگاه، رقابت‌های کاذب و سوداگرانه‌ای در پی آورده است که تنورآن به وسیله‌ی مؤسسات خصوصی و دولتی داغ نگاه داشته می‌شود. این موارد در مجموع موجب شده است که رشد و اعتلای فرهنگي و هنري کودکان و نوجوانان در نظام کنونی امری حاشیه‌ای تلقی و مشمول اصطلاح نادرست فوق برنامه شود. بی‌توجهی به هنر، ورزش، فعالیت‌های کارگاهی و آزمایشگاهی، کتاب‌خوانی، کار هدف‌مند با رایانه و نادیده گرفتن برنامه‌های اردویی و تفریحی و تمامی مواردی که به پرورش فکری و توان عملی دانش‌آموزان منجر می‌شوند، حاکی از نارسایی‌های بنیادین آموزش و پرورش است. بدیهی است که برای خارج شدن از این وضعیت نامطلوب، چاره‌ای جز تغییر راهبردهای اساسی آموزش و پرورش در ایران وجود ندارد؛ و این درد، با تغییرات و جابه‌جایی‌های شکلی، مانند آن چه در سال‌های گذشته صورت گرفته است، درمان نمی‌پذیرد.
  • درحالی که در اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است که دولت باید همه‌ی امکانات خود را برای آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان به کار ببرد، شاهد کم توجهی به این اصل هستیم. پیامد این بی‌توجهی پایین آمدن کیفیت آموزش در مدارس دولتی و درعوض رونق گرفتن موسسات [غیر] انتفاعی است که درازای گرفتن مبالغ هنگفت تنها دانش‌آموزان متمکن را پوشش می‌دهند. به این ترتیب بخش عظیمی از دانش‌آموزان از دریافت خدمات مناسب آموزشی و پرورشی محروم مانده‌اند. این تبعیض آشکار موجب شده است که بخشی از آموزگاران با تجربه نیز برای تامین معاش خود به بنگاه‌های سود‌آور آموزشی رو بیاورند. آنان نیز که در مراکز دولتی مانده‌ و در واقع با کمبودها و تنگی معیشت کنار آمده‌اند، در عمل از کیفیت کارشان کاسته شده است.
  • اما شاید مهم‌ترین نکته‌ای که جا دارد در روز دانش‌آموز به آن پرداخته شود، نوع نگرش به هویت و شخصیت دانش‌آموزان است که به طور طبیعی در ارایه‌ی راهبردها و راهکارهای آموزشی و پرورشی نقشی تعیین کننده بازی می‌کند. اغراق نیست اگر بگوییم که بن مایه‌ی  نظام آموزشی ما هنوز از تفکر مکتب ‌خانه‌ای تغذیه می‌شود که در آن شاگرد به دست استاد سپرده می‌شود تا با انواع روش‌های اقتدار گرایانه، آموزش مورد نظر خود را القا کند تا دانش‌آموز، رونوشت و کپی دیگری ازآموزه‌های قبلی ارائه دهد. نگاه معلم محورانه، به تعبیر برخی صاحب‌نظران، کشنده‌ی خلاقیت‌های دانش‌آموز است. این شیوه، شاید در عصری که مراجع آگاهی و اطلاعات در جامعه محدود بود، به ناگزیر روشی کارآمد به شمار می‌رفت، اما در زمانه‌ای که ابزارها و رسانه‌های متنوع ازجمله کتاب‌های غیردرسی، اینترنت، تلویزیون و ماهواره به طور مستقیم اطلاعات وآگاهی‌های مورد نیاز مخاطب را به آنان منتقل می‌کنند، دیگر چنین شانی ندارد. اقتدارگرایی و نگاه یکسویه به دانش‌آموزان، نه تنها به ارتقای اندیشه و خلاقیت‌های آنان کمک نمی‌کند، که در بلندمدت آنان را به نتایج و دستاوردهای حضور در نظام آموزشی بدگمان می‌سازد. چنین نگرشی، این باور را در بچه‌های نسل جدید پدید می‌آورد که ثمره‌ی حضور آنان در این نظام، چیزی جز فراگرفتن یک رشته محفوظات ناکارآمد در بهترین سال‌های عمرشان نبوده است.

دیگر پیامد خطرناک نگاه اقتدار گرایانه، نادیده گرفتن هویت و شخصیت دانش‌آموزان است، گویی آنان تابلوهای سفیدی هستند که باید به وسیله‌ی نظام آموزشی مخطط شوند و از خود هیچ‌گونه اراده و اندیشه‌ای ندارند. با این نگاه یکسونگر بسیار طبیعی است که نهادهای مدنی و شوراهای دانش‌آموزی که می‌توانند تمرینی برای مشارکت کودکان و نوجوانان در تعیین سرنوشت خودباشند، مورد بی‌توجهی قرار گیرند. حتی نباید شگفت زده شد که انجمن‌های اولیا و مربیان نیز در حد نهادهایی تشریفاتی از گردونه‌ی تصمیم‌گیری‌های بنیادین خارج شوند و تنها وظیفه‌ی آنها تأمین کمبودهای مالی مدارس قلمداد شود.

افت شدید تحصیلی، شیوع افسردگی و کاهش نشاط به ‌ویژه در نوجوانان، افزایش مبتلایان به مواد مخدر در مدارس و پایین آمدن سن قربانیان فحشا یکی از پیامدهای این نگاه اقتدارگرایانه است. آشکار است که دانش‌‌آموزان با نادیده گرفتن حقوق فردی و اجتماعی‌شان، به انفعال روحی و روانی مبتلا می‌شوند، درحالی که تجربه‌های سه دهه‌ی اخیرنشان داده است که هرگاه دانش‌آموزان در فرآیند مشارکت پذیری وارد شده‌اند، شورونشاط در وجودشان جایگزین یاس و سرخوردگی شده است.

انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به عنوان نهادی که اعضای آن هویت خود را درگروی ارتباط کارآمد با این گروه ازمخاطبان می‌بینند، در شرایط کنونی این ضرورت را احساس می‌کند که با فراخوانی جدی ازکارشناسان و دلسوزان که بعضا با برخوردهایی تنگ‌نظرانه به حاشیه رانده شده‌اند، به ایجاد تغییرات بنیادی درنظام آموزش و پرورش اندیشیده شود.

امید که ظرفیت‌های نهفته‌ی کودکان و نوجوانان این مرزوبوم بیش‌ازپیش شناخته و در توسعه‌ی منابع انسانی به کارگرفته شوند. ما نویسندگان آثار کودکان و نوجوانان با توجه به شناخت خود از ظرفیت‌های کودکان و نوجوانان، باورداریم که آنان می‌توانند به خوبی در ساختن ایرانی مستقل، آزاد و آباد مشارکت کنند، به شرط آن که نظام آموزش و پرورش متحول و با نیازهای آنان منطبق شود.

 انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

Submitted by editor6 on