معلم باید "جان شیفته" داشته باشد!

انجمن دوستداران ادبیات کودک و نوجوان اصفهان، همین روزها ده ساله می شود. ۱۰ سال فعالیت عاشقانه برای ترویج کتابخوانی و آموزش ارزش های زندگی به کودکان و نوجوانان اصفهانی. فعالیت های انجمن، در این سال ها، بر ترویج فرهنگ کتابخوانی و پرورش کودکان و نوجوانان در اصفهان و شهرهای پیرامون آن، اثرگذار بوده است. کتابک، به این مناسبت با نهضت قریشی نژاد رئیس هیئت مدیره و یکی از بنیان گذاران انجمن دوستداران ادبیات کودک و نوجوان اصفهان گفت و گو کرده که می خوانید:

  • هدف شما از تشکیل انجمن دوست داران ادبیات کودکان و نوجوانان چه بود؟

من  به خاطرشغلم همیشه گرایش به تلاش برای پرورش فکری وشخصیتی کودکان داشته ام ودلم می خواسته هر کاری می توانم دراین جهت انجام دهم. ده سال پیش سازمان فرهنگی- تفریحی شهرداری اصفهان همایشی به نام "کودک، مربی، خلاقیت" دراصفهان برگزارکرد که خانم میرهادی، خانم دکتر انصاری و چند عضو دیگر شورای کتاب کودک به آن دعوت شده بودند.

 چند نفرعلاقه مند به ادبیات کودک دراین همایش با هم آشنا شدیم. در سفر بعدی خانم دکترانصاری به اصفهان، من به ایشان پیشنهاد دادم که شعبه ای از شورای کتاب کودک در اصفهان راه اندازی کنیم. استقبال ایشان از این پیشنهاد سبب تشکیل نخستین جلسه موسسین با حضور۷ نفر در اردیبهشت ماه ۸۱ و با حضور ایشان بود.

کار را با مطالعه گروهی آغاز کردیم تا به دانش مربوط این موضوع مجهزشویم. تا مدتی بعد یک گروه مطالعاتی بودیم و به محض این که خواستیم وارد کارهای عملی شویم متوجه شدیم که شعبه ای از شورا بودن مشکلاتی دارد. مطرح کردن هرکاری می خواستیم بکنیم با شورا به دلیل بعد مسافت روند کار را کند می کرد و دست ما را می بست. در گروه مطالعاتی که حالا تعدادش بیشتر از اول شده بود، پیشنهاد تشکیل انجمن مستقلی را دادم که به دلیل مخالفت۲ -۳ نفر یک سال انجام آن به تعویق افتاد تا سرانجام در دیداری که با خانم دکتر انصاری داشتیم، این پیشنهاد مطرح شد و ایشان از استقلال گروهی استقبال کردند.

از خانم قایینی و آقای محمدهادی محمدی در موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان که قبل از تشکیل گروه با آن ها آشنا بودیم کمک خواستیم. خوب به یاد دارم که آقای محمدی در کمتر از ۴۸ ساعت پیشنهادات خودشان را برای تدوین اساسنامه انجمن برای مان فرستادند. با کمک سریع ایشان اساسنامه انجمن، اهداف و برنامه های آن را نوشتیم که  در جمع درباره آن گفت و گو کردیم. به توصیه خانم دکتر انصاری نوارهای کلاس های آموزشی ادبیات کودک شورا دراختیار ما قرارگرفت و به نوبت، آن ها را پیاده کرده و در جمع مورد گفت وگو قراردادیم. درطول یک سال جمع ما به ۲۰ نفر رسیده بود.  در این زمان بود که مجمع عمومی تشکیل داده و انتخابات هیات مدیره انجمن را برگزارکردیم و به این ترتیب، انجمن دوستداران ادبیات کودک ونوجوان اصفهان متولد شد.

  • آیا ازهمان سال اول فعالیت عملی را شروع کردید؟

در سال اول فعالیت بیرونی قابل توجهی نداشتیم، اما از سال۸۲ که اساسنامه انجمن نوشته شد وهیات مدیره انتخاب شد، فعالیت های عملی را آغاز کردیم. گذاشتن یک نمایشگاه کتاب و چند کلاس خلاقیت وکتابخوانی نخستین فعالیت های ما بود. در جلسه گروه ترویج شورای کتاب کودک نیز شرکت کردیم و با نوع فعالیت های ترویجی آن ها هم آشنا شدیم. در ضمن اقدام به تشکیل پرونده در قسمت امور اجتماعی استانداری برای گرفتن مجوز فعالیت و ثبت قانونی انجمن کردیم.

  • بودجه انجمن چگونه تامین می شد؟

خوب به یاد دارم نخستین بارهشت نفربودیم که نفری هزارتومان روی میز گذاشتیم واین شروع شکل گیری امورمالی انجمن بود. تا مدت ها هر کاری که می خواستیم انجام بدهیم هزینه اش را بین خودمان تقسیم می کردیم. بعد از حدود دوسال با یک نفر فرهنگ دوست صحبت کردم که دویست هزار تومان کمک کرد. نداشتن جا مشکلاتی برای ما به وجود آورده بود.

مطرح کردم که هرکدام ماهی ۵ هزار تومان بدهیم تا یک اتاق را به عنوان دفتر انجمن اجاره کنیم. خوشبختانه خانم نفیسه نفیسی که خود از موسسین انجمن بودند پیشنهاد کردند که ساختمانی قدیمی در دروازه دولت اصفهان را دراختیار ما می گذارند. استقبال کردیم وصاحب دفترشدیم. داشتن سر پناه موجب گسترش کارما شد.  به مرور زمان حق عضویت می گرفتیم، کمک های مالی دریافت می کردیم و تا حالا که انجمن حساب مستقل دارد و هرساله گزارش مالی به اداره  ثبت شرکت ها می دهد. کلاس هایی تشکیل می دهیم که ورودی آن ها به حساب انجمن ریخته می شود. هروقت هم مشکلی داشته باشیم، کمک های مالی فرهنگ دوستان آن را برطرف می کند و حالا حساب خرج و دخل مان تقریبا تراز است.

معلم باید جان شیفته داشته باشد

  • آیا ازهمان اول استقبال مردمی خوب بود؟ این کودکان ونوجوانان را چگونه به انجمن جذب کردید؟

اولا این موضوع در این شهر، جدید بود. اصلا یک عده ای نمی دانستند چیست ونسبت به موضوع آگاهی کم بود.  ازطرف دیگر موضوع، تخصصی بود و برای عده کمی جذابیت داشت. بنابراین جذب نیرو به کندی صورت می گرفت و حتی می گیرد. ما با حوصله در خانواده، دوستان، همکاران، اتوبوس و.... تبلیغ  می کردیم وتوضیح می دادیم.

برگزاری چند نمایشگاه کتاب در کتابخانه مرکزی در هفته کتاب و کتابخوانی و نمایشگاه "تماشاگه تاریخ" در موزه هنرهای معاصر که با همکاری اداره کل ارشاد اسلامی اصفهان توسط موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان برگزارشد، به روند آشنایی مردم را با اندیشه های ما سرعت بخشید ومراجعه به انجمن را بیشتر کرد.  من پیش از تشکیل انجمن یک گروه کتابخوانی از کودکان و نوجوانان خانواده و دوستان در منزل تشکیل داده بودم که آن ها اولین گروه اعضای نوجوان انجمن بودند. بعد اعضای دیگر، کودکان و نوجوانان شان را به انجمن آوردند وکلاس ها تشکیل شد.

  • اکنون تعداد کودکان ونوجوانانی که به انجمن می آیند چگونه است؟

از نظرکمی درمقایسه با چند سال پیش تعداد کودکان و نوجوانانی که به انجمن می آیند بیشتراست، اما به حد مطلوب نیست. ما درخارج از انجمن هر سال به طور متوسط ۴۰ کلاس کتابخوانی وخلاقیت ادبی برای کودکان و نوجوانان برگزار می کنیم (در مدارس، فرهنگسراها، کتابخانه ها و...). آوردن و بردن کودکان به دفتر انجمن برای خانواده ها وقت گیر وهزینه بر است و به همین جهت تعداد کمی کودکان شان را می آورند، اما رفت وآمد نوجوانان که برای رفت وآمد تا حدی مستقل هستند بیشتر است. کتابفروشی انجمن را هم  داریم فعال می کنیم که در بیشتر شدن این مراجعات می تواند موثر باشد.

  •  آیا به شکل مستقیم با آموزش وپرورش ارتباط نگرفته اید؟

ما سعی کردیم، اما آموزش وپرورش بسته است و تابع مقررات خودش و در آن راه برای فعالیت های مردمی بازنیست. 

  •  درباره  محورفعالیت های انجمن وفلسفه آن توضیح بدهید.

همه فعالان انجمن به تاثیرادبیات در پرورش و رشد ذهنی و اجتماعی کودکان باوردارند. به عقیده خود من اگر کودکان را کتابخوان کنیم، آن ها را در برابر آسیب های اجتماعی واکسینه کرده ایم. به قول اندیشمندی، اطلاعاتی که در این دنیای پرشتاب از منابع گوناگون به کودکان می رسد همچون سیلاب بهاری است که دانه های مختلفی را با خود دارد. این که کدام دانه در روح و جان کودک رشد کند، بستگی به عاداتی دارد که ما درآن ها به وجود آورده ایم.

ایجاد عادت به مطالعه به عنوان یک نیاز معنوی زمینه مناسبی برای رشد دانه های خوبی فراهم می کند و در پرورش هوش عاطفی و مهارت های اجتماعی و درک ارزشهای زندگی موثر است. در واقع قدرت تجزیه و تحلیل و درک رویدادها را در آن ها تقویت می کند.

  • آیا کتابخوانی در پیشرفت تحصیلی کودکان و نوجوانان که خیلی مورد توجه پدر و مادرهاست هم تاثیری دارد؟

تجربه های معلمی خودم هم این را نشان می دهد که کودکان ونوجوانانی که  کتاب های غیردرسی می خوانند بهتر درس می خوانند. ادبیات درک حسی، ذهنی و زیبایی شناسی را درکودکان تقویت می کند و لذت دانستن را به آن ها می چشاند. در نتیجه از درس خواندن هم لذت می برند. آن ها وقتی اندیشیدن می آموزند، زیبایی ها را می شناسند، مشتاق دانستن اند، واژه ها را درک می کنند و به طور مسلم فیزیک و ریاضی و.... را هم بهتر می فهمند.

آیا هیچ وقت فکر کرده اید چرا بیشتر کودکان ونوجوانان در حل مسائل ریاضی ضعیف هستند؟ به این سبب است که صورت مسئله را نمی فهمند. اگر صورت مسئله را برای شان توضیح دهید، بیشتر آن ها آن را حل می کنند. دکتر"دبونو" که مبتکر آموزش تفکر به کودکان است، می نویسد در مدرسه ای یک امتحان ریاضی ازدانش آموزان می گیرند آماردقیقش یادم نیست، ۲۰-۲۵ درصد دانش آموزان نمره بالایی می گیرند، بعد ازآموزش تفکر این درصد به ۶۰-۷۰ درصد می رسد.

  • آیا می توانیم نتیجه بگیریم که بسیاری از مهارت های آموزشی اکتسابی است؟

حتما از نظر من بیشتر آن ها اکتسابی است. همه می دانند هوش عاطفی اکتسابی است. درست است که هرکس هوش شناختی بالاتری داشته باشد اگر آموزش ببیند هوش اجتماعی اش سریع تر تقویت می شود. برای نمونه سال هاست من درانجمن با نوجوانان کلاس دارم و درآموزش شیوه های تفکر همیشه با آن ها کار می کنم. نتیجه آن را صبح در کارگاه اندیشه دیدید.  نوجوانان این کلاس، در زمانی نسبتا کم، مسائل در ظاهر بی ربط را چه قدر منطقی به هم ربط دادند و داستان نوشتند. ما در کلاس اندیشه مسائلی به نوجوانان می دهیم  ۵ دقیقه به هریک از آن ها فرصت می دهیم تا برای آن راه حل بیابند. این مهارت زمانی به کار نوجوان می آيد که لازم است فوری درباره موضوعی تصمیم بگیرد.

همچنین در کلاس ها، بازی هایی مطرح می کنیم که دو نفره است و نوجوان ها باید در آن یک گفت وگو بسازند. من نوجوانان بسیاری را دیده ام که تصمیم گیری برای شان دشوار است حتی تمام وقت را فقط به انتخاب موضوع می گذرانند.  در حالی که این نوجوانان به دلیل آموزشی که دیده اند، سریع می توانند تصمیم بگیرند و بنویسند. امسال برنامه کتابخوانی ما روی موضوع پرورش هوش عاطفی تمرکز داشت.

معلم باید جان شیفته داشته باشد

  •  یعنی شما هر سال روی یک موضوع کار می کنید؟

سال گذشته تمرکز ما بر روی داستان نویسی بود، اما امسال چون احساس کردیم ضعف هوش عاطفی یک مشکل است و در آموزش و پرورش هم جایش خالی است، برنامه را روی این موضوع گذاشتیم.  ما افزون بر کلاس نوجوانان در سال گذشته در سه نشست عمومی درباره هوش عاطفی و پرورش آن برای مادران ومربیان آموزش سخن گفتیم. شناخت احساسات خود و دیگران، مدیریت آن ها و ایجاد ارتباط درست مهارتی است که برای بزرگترها هم جالب است.

  • درواقع این قابلیت ادبیات است که می تواند با آموزش غیرمستقیم بدون مطرح کردن موضوع از طریق همذات پنداری کودکان و نوجوانان به آموزش کمک کند.

حتما. برای نمونه، کتاب هایی که درباره روابط در مدرسه ها بین معلم و دانش آموز و دانش آموزان در سال های اخیر ترجمه و چاپ شده، به نوجوانان کمک می کند تا مشکلات خود را دراین زمینه از طریق همذات پنداری حل کنند. "شیطون ترین دختر مدرسه "، "مدرسه مالوری"، "مدرسه سنت کلر " کتاب هایی هستند که نوجوانان با علاقه آن ها را می خوانند. آن هایی که این کتاب ها را می خوانند عصبانی نمی شوند، تند خویی نمی کنند و روابط بهتری با همشاگردی ها ومعلم های شان دارند. اما متاسفانه کتاب های جذاب درباره روابط بین انسان ها، در مدارس ایران استفاده نمی شود.

  • درمورد محورفعالیت های انجمن توضیحاتی بدهید، فلسفه و شکل کارانجمن را توضیح بدهید.

نبض فعالیت های انجمن، ترویج خواندن است. ما از شروع کارعملی روی ترویج کتاب خوانی تاکید داشتیم. مروجان ما آموزش می بینند. درمدارس، فرهنگسراها کتاب خانه ها و حتی در خانواده کلاس های خلاقیت ادبی و کتاب خوانی برگزار می کنند.  همه مروجان هر ۱۵ روز یکبار در یک نشست در گروه ترویج شرکت می کنند، تجربیات دیگران را می شنوند و تجربیات خودشان را منتقل می کنند. آن ها، درواقع یاد می گیرند و یاد می دهند. اگر مروجان مشکلاتی با کودکان داشته باشند درباره آن مشکلات گفت و گو می کنند و در گروه راه حل های مختلفی را ارائه می کنیم تا هر مروج با توجه به شرایط خودش از یک راه حل استفاده کند.

 طرح ها و ایده های نو برای ترویج مطرح می شود، برای مناسبت ها مانند روز کودک، هفته کتاب، هفته پژوهش و..... برنامه هایی که می توان انجام داد، ارائه می شوند تا هرمروج با توجه به شرایط خودش برنامه یا برنامه هایی را اجرا کند.

در انجمن هم درحال حاضر به عنوان نمونه هم کلاس کودکان دبستانی وهم کلاس پیش دبستانی وهم نوجوانان راهنمایی و اول دبیرستان داریم. ما در دفتر انجمن از طریق کتابخوانی و استفاده از هنر در ترویج آن به شیوه های مختلف به پرورش خلاقیت، هوش عاطفی، گسترش تخیل و تقویت تحلیل منطقی کودکان و نوجوانان کمک می کنیم. ما همراه خواندن کتاب برای نوشتن ایجاد انگیزه می کنیم و توانایی خواندن و نوشتن را به عنوان دو رکن از زبان با هم تقویت می کنیم و آن ها را جدا ازهم نمی دانیم. گروه ترویج به طور متوسط سالی دو نمایشگاه ترویج می گذارد و برای بازدید کنندگان ازهر گروه سنی، چگونگی کار و روش های ترویج همراه با ارائه کارهای کودکان و نوجوانان توضیح داده می شود.

در کمیته، ما تلاش می کنیم هزینه خرید کتاب را وارد سبد خرید خانواده ها بکنیم، هدیه ها را به سمت کتاب سوق دهیم، به جای گل و شیرینی کتاب بخریم. این حرکت از یک سو همراه کودکان و ازسوی دیگر با مادرهای شان شکل می گیرد. در راستای ترویج کتاب خوانی ما خیلی زیاد روی اولیای کودکان کارمی کنیم. گروه های مطالعاتی "رفتار با کودک" با حضور مادران داریم که هم ترویج کتابخوانی برای خودشان می شود و هم به اهمیت کتابخوانی برای کودکان شان پی می برند.

در مدرسه هایی که کلاس کتابخوانی داریم اولیای آن ها را دعوت می کنیم و توجه آن ها را متوجه اهمیت و تاثیر کتابخوانی در رشد شخصیت فردی و اجتماعی آینده فرزندان شان می کنیم. هر جا امکانش باشد برای معلم ها هم آموزش می گذاریم. در بسیاری ازموارد اولیای کودکان  ونوجوانانی که به انجمن می آیند، عضو انجمن می شوند و بزرگترین مبلغان ما هستند. چون تاثیر این فعالیت ها را روی کودک یا نوجوانان شان درک و لمس کرده اند.

  • آیا به طورمشخص برای پدر ومادرها هم کلاسی دارید؟

همان طورکه در بالا توضیح دادم ما معتقدیم بدون همراه کردن پدر ومادرها پیشرفت کودکان بسیارکند خواهد بود. در مورد پدرها متاسفانه به دلیل مشغله های زیاد آن ها غیراز کارهای پراکنده کاری نتوانسته ایم بکنیم اما برای مادرها افزون بر گروه های مطالعاتی "رفتار با کودک" و آموزش های جلسات عمومی، هرهفته کلاس شاهنامه خوانی داریم که ورود در آن برای عموم  آزاد است. در این کلاس ها مادران با فعالیت های انجمن نیز آشنا می شوند.

در گروه ترویج، ما امسال گروه "همیاران جوان" را تشکیل دادیم که دانشجویان در رشته های گوناگون در آن شرکت کردند و پس از دوره آموزشی "مهارت های ترویج"، کار ترویج کتابخوانی را آغاز می کنند. گروه پژوهش انجمن هم هر۱۵ روز یکبار جلسه دارد. تحقیقاتی می کنند ونتیجه را در جلسه عمومی ارائه می دهند. خوب ما الان متوجه شدیم گروه ترویج قلب انجمن ومغزمتفکر آن فعالیت های مروجان در گروه ترویج که هر ۱۵ روز یکبارجلسه دارند  سازمان داده شده است.  ما زمانی که ۳-۲ مروج داشتیم، تا الان که نزدیک به ۲۵ نفر هستیم، همیشه برای پویایی و پیشرفت کار جلسات ۱۵ روز یکبار داشته ایم. فکرها وایده هایمان را ارائه می دهیم ایده های دیگران را می شنویم ،تصمیم می گیریم که چگونه کارمان را ادامه دهیم. 

معلم باید جان شیفته داشته باشد

  • آیا هر مروج در کارش می تواند ایده های خودش را داشته باشد؟

اگر محور اصلی را در نظرداشته باشد، بله. کار ما شبیه به هم است، اما از یکسان سازی پرهیز می کنیم. به دلیل شرایط متفاوت کودکانی که با آن ها برخورد داریم به طوردائم ایده ها و فکرهای نو متولد می شود. به نظر می آید انتقال تجربه در کار شما بسیار موثر است. 

به طور قطع بدون انتقال تجربیات فکر در خود فرد می چرخد و حضور ذهن لازم برای برخورد ها وکارهای متنوع را ندارد. مروجان ما به دلیل شنیدن موارد مختلف، مثلا ۵ شیوه آموزش شعر گفتن وشعر خوانی،  حضور ذهن و سرعت انتقال در برخورد با کودکان مختلف پیدا می کند.

مروج با شنیدن تجربه های مختلف،  با آن چه در پس زمینه ذهنش دارد سریع می تواند تصمیم بگیرد. اگر کودکان را منفعل ببیند، تلاش می کند تا شیوه دیگری را برای به هیجان آوردن شان تجربه کند. مروج با تجربیات فراوان کلید ورود به دنیای احساس و ذهن کودک را به دست می آورد.

در انجمن سنت گشاده دستی درارائه ایده ها ونو آوری های فردی ریشه داراست. همه فکرهای شان را برای همه توضیح می دهند. اصلا کار فرهنگی با بخیل بودن در تضاد است. ما هدف مان این است که کودکان را کتاب خوان کنیم نه خودمان را مطرح کنیم، یا با ایده هایمان تجارت کنیم. ما تعدادمان محدود است. دوست داریم این ایده ها را درجامعه پخش کنیم و هر چه در موسسات و مراکز بیشتری ترویج کتابخوانی شود ما موفق تر بوده ایم.

الان در اصفهان در تمام موسسات فرهنگی، کتابخانه ها و فرهنگسراها، مسئله کتابخوان کردن کودکان مطرح است. اگرچه با کیفیت های متفاوت، ولی بالاخر ه هست، حرکت می کند و در جامعه جریان دارد. چیزی که درگروه ترویج انجمن برای من وهمکارم خیلی جالب بود این بود که مروجان انجمن در پایه ای از اطلاعات متوقف نیستند وتوانایی ها واطلاعات شان را به روز می کنند مدام به دنبال یادگیری هستند. چگونه این ویژگی درآن ها به یک عادت تبدیل شد؟

از ابتدا بنیان آموزش این بود که آن چه من می گویم مطلق نیست و فقط تجربه هایی است که دانستن آن می تواند ذهن شما را روی موضوع ترویج فعال کند. شما به هرشکلی که صلاح می دانید و با ابتکار خودتان آن را پیاده کنید. و بعد شیوه کارتان را در جمع مطرح کنید تا پالایش شود. هر کس ایده ای نو بیاورد ما ازآن استقبال می کنیم و مروجان را آموزش می دهیم که همیشه روی گسترش ایده ها فکر کنند و آن را دربست قبول نکنند، بلکه آن را دستمایه ذهن و فکرشان کنند و ایده خودشان را به دست آورند. متاسفانه درجامعه ما گروه ها بیشترمتکی به افراد هستند ومدیریت اهمیت بسیار دارد.

 مدیرگروه باید حواسش جمع باشد که هروقت گروه متوقف شد، یا دورخودش چرخید، برای حرکت آن اهرمی بیاورد و آن را از مدار تکرارخارج کند. مثلا من هروقت احساس کمی رکود بکنم در کتاب ها به دنبال پیدا کردن راه حل می گردم. البته کتابک هم تا حدی کار ما را آسان کرده است.

 پس از فکر کردن، ایده ها را به صورت طرح تکثیر کرده و در اختیار جمع می گذارم. سرشت وفکر انسان نقش آفرین وزاینده است فقط گاهی یک تلنگرمی خواهد. برای نمونه، دیگر زنان مروج خمینی شهر زنان خانه دارهستند. آن چه را می شنوند با تجربیات زندگی روزانه می آمیزند و چیزها ی نو و خلاق  و جالبی از آن بیرون می آورند که ما همیشه آن را تشویق می کنیم.

  •  لطفا گروه مروجان نجف آباد را معرفی کنید.

باید توجه داشت که مروجان نجف آباد، گروه ترویج بنیاد بهار این شهر بودند که از طریق کتابک انجمن را پیدا کرده بودند و به ما مراجعه کردند. ما برای شان کلاس مهارت های ترویج گذاشتیم (سه روز صبح) و پس از آن کارشان را شروع کردند. حالا هم هرچند ماه یک بار به ما مراجعه می کنند ما هم هر کمکی بتوانیم به آن ها می کنیم.

  • گروه خمینی شهر چه طور؟

مدیر کتابخانه کوثر آدریان خمینی شهر از ما چند مروج برای کلاس های تابستانی طرح "بچه ها !کتاب!" خواست. ما گفتیم که چون راه دوراست یک یا دو نفر از افراد محلی خودشان را بفرستند ما آموزش می دهیم. دو خانم  را فرستادند.

هر دو زمینه های خوبی داشتند. آموزش گرفتند و کلاس های تابستان را خیلی خوب اداره کردند. در واقع نوعی کارآفرینی هم بود. یکی از این خانم ها، خانم زهره رضایی بسیارعلاقه مند بود. ۸ یا ۹ نفر خانم را جمع کرد ومن ازطرف انجمن درجلسه آن ها در خمینی شهر شرکت کردم. ما به آنها آموزش دادیم و الان ۵ یا ۶ نفر آن ها درفرهنگسرا اوکتابخانه ومسجد فعال هستند وترویج کتابخوانی می کنند. ما برای گروه امداد دانشجویی –مردمی امام علی هم دوره مهارت های ترویج گذاشتیم و آن ها هم درمحل های فعالیتشان ترویج کتاب خوانی را شروع کرده اند.

  • گروه همیاران جوان را به ما معرفی کنید.

در سال ۹۰ تعدادی دانشجو به ما مراجعه کردند و به فعالیت های ما ابراز علاقه کردند. پس از مشورت با ما، تصمیم گرفتند که در چارچوب اساسنامه انجمن فعالیت کنند.  به سرعت تعدادی از جوانانی که در دوره کودکی و نوجوانی در کلاس های انجمن شرکت کرده بودند را نیز همراه این دانشجویان به نشستی دعوت کردیم.

طرح همیاران جوان را با هدف استفاده از نیروی خلاق و نو آور جوانان برای ترویج کتابخوانی نوشتیم. این ها همه عضو انجمن شدند و گروه همیاران جوان شکل گرفت. بعد ازتشکیل گروه یک دوره بیست ساعته آموزش مهارت های ترویج برای شان برگزار کردیم. در این دوره دانشجویان رشته های مکانیک، برق و حتی دندانپزشکی و پزشکی، همراه دانشجویان علوم انسانی شرکت کردند. بسیار به هیجان آمده بودند و مهارت های ترویج به دل شان نشسته بود. یکی از دانشجویان در ارزیابی نوشته بود "آه خدایا چه قدرخوشحالم که می توانم این همه کار بکنم!".

دراین دوره زنان گروه ترویج خمینی شهر و دانشجویان گروه امداد دانشجویی- مردمی امام علی هم شرکت داشتند. همیاران جوان درطول تابستان هفته ای یک روز به روستای کرون می رفتند و برای دختران و پسران روستایی، کلاس های خلاقیت ادبی وکتابخوانی، فارسی آموز ادبی و تقویتی برگزارمی کردند و با شرکت در نشست های گروه ترویج انجمن کارشان هماهنگ می شد. هیات مدیره انجمن تلاش می کند در تماس با بهزیستی و یا موسسات خیریه بعد از تابستان برای این ها زمینه ای بیابد که به کودکان محروم در درس وکتابخوانی کمک کنند.

معلم باید جان شیفته داشته باشد

  • ارتباط شما با منطقه حصه چگونه بود؟

گروه امداد دانشجویی – مردمی امام علی در دوره مهارت های ترویج شرکت کردند. پس از آن درگفت وگو با آن ها پیشنهاد دادیم کودکان خانواده های تحت پوشش خودشان را جمع کنند و کلاس های کتاب خوانی تشکیل دهند. آن ها با ارتباط هایی که با منطقه "حصه" داشتند در مسجد برای پر کردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان کلاس های کتابخوانی دایر کردند، نمایشگاه نقاشی های کودکان را گذاشتند و بسیارموفق بودند و ما فقط پشتیبان آن ها بودیم.

  • پس از ده سال فعالیت فکر می کنید بهترین دستاورد انجمن چیست؟

به نظر من بهترین دستاورد همان هدف اصلی ما یعنی جلب توجه جامعه به اهمیت کتاب وکتابخوانی برای کودکان ونوجوان بود. سالی پنج – شش میلیون تومان کتاب های برگزیده کودک و نوجوان از طریق اعضای انجمن به خانه ها می رود. مردم لزوم توجه به کیفیت کتاب و تناسب آن با نیازهای کودک و نوجوان را مد نظر دارند، حالا به جای زرق و برق کتاب، توجه می کنند که کتاب به چه نیاهایی از کودک ونوجوان شان پاسخ می گوید و چه نقشی درپرورش ذهنی و خلاقیت آن ها دارد.

  • کودکانی که چند سال در کلاس های انجمن شرکت کرده اند .به نظرشما چه تفاوت هایی با دیگر همسالان خود دارند؟ چه به دست آورده اند؟

بسیاری از آن ها که دوره نوجوانی را پشت سر گذاشته اند، دررشته های مختلف ازعمران تا فلسفه و ادبیات تحصیل می کنند. همه خوب می نویسند و بیشتر آن ها شعر می گویند. در حالی که امروزه خیلی از دانشجویان  در نوشتن مشکل دارند، این ها متن های زیبا و شعرهای پر احساس می نویسند، با ادبیات آشنا هستند و چون نقد و بررسی کتاب کرده اند، دنباله رو مطلق یک فکر نمی شوند.

هوش عاطفی و اجتماعی بالا دارند. خیلی های شان دردبیرستان در رشته شعر و داستان نویسی رتبه هایی به دست آوردند. یادم هست یکی شان داستانش در کشور اول شد،  دیگری نوشته اش در جایزه ادبی اصفهان از آثار برگزیده بود و... این جوانان، نگاه امیدوارانه و زیبایی به زندگی و روابط انسانی دارند، ذهن فعال و خلاق دارند و سازنده می اندیشند و توانایی برنامه ریزی دارند. گرایش های اجتماعی شان هم قوی است.

  • شما یک معلم هستید. در این سال ها می توانستید خیلی عادی زندگی کنید و در بهترین حالت وظایف رسمی و قانونی خود را انجام دهید. چه چیزی باعث شد بتوانید تا این اندازه موثر باشید؟ چه چیزی به معلم های دیگرمی توانید بگویید تا به شغل شان طوردیگری نگاه کنند؟

واقعیت این است که من نمی توانستم ونمی توانم به انسان ها وآن چه دراطرافم می گذشت بی تفاوت باشم. من حتی به عنوان یک مادر می دانم که فرزندانم به صورت فردی نمی توانند سعادتمندانه زندگی کنند آن ها به فضای اجتماعی انسانی و سرشار از سلامتی روح نیاز دارند. برای من فعالیت اجتماعی مانند نفس کشیدن است، اگر نفس نکشم می میرم.

نمی خواهم کارنامه زندگیم خلاصه شود به آمد. من از دیگران متشکرم که به من فرصت می دهند انسانی زندگی کنم و لذت ببرم. نمی توان فقط معلم ها را مخاطب قرار داد. در سیستم آموزش و پرورش درعمل کمتر به پرورش و جذب افراد نخبه و خلاق برای معلمی توجه می شود. من معتقدم کار آموزش را در روزگار حاضر یک لوح فشرده هم می تواند انجام دهد. اما پرورش انسان، انسانی که شرافت و انسانیت را درک کرده باشد و پرورش احساسات نیاز به ارتباط نزدیک بین انسان ها دارد.

من در سال های ۵۲-۵۴ مدیر دانشسرای مقدماتی بودم. برای گزینش دانش آموزان دانشسرا به شوق و شور نوجوانان، مقاومت آن ها دربرابرمشکلات و اشتیاق آن ها به انسانیت و جامعه توجه می کردم. برای معلمی باید به دنبال "جان های شیفته "گشت.  باید جوشش وشوق درونی باشد و خود فرد احساس لذت کند تا دنبال این کارها برود.

بسیاری از معلم ها می گویند وقت نداریم کتاب خوانی کنیم ولی شما می گویید این کاررا می کنید می شود توضیحی دراین مورد بدهید.

یک بارخانمی که دبیرادبیات ونویسنده هم هست وتوضیح کارهای مرا می شنید گفت آیا فرصت می کنید درس هم بدهید؟ من اصولا درس را از کتاب خوانی جدا نمی دانم. وقتی کودک یا نوجوانی کتاب می خواند، ذهنش پرورش می یابد، دایره واژگانش وسیع تر می شود، اطلاعاتی به دست می آورد، انگیزه برای به دنبال یک موضوع رفتن پیدا می کند و با علوم و فنون جدید آشنا می شود. مگر درس غیر از این است؟

این شیوه درس دادن است که غلط است. ما فکر می کنیم درس یعنی فقط آن چه در کتاب درس نوشته شده، فقط آن ها را آن قدر تکرار می کنیم (با بیان وتست زدن و...) که دانش آموزحفظ شود. در حالی که من به طورمثال از جمله کتاب که نوشته "شکسپیرمی گوید زندگی مانند دریاست" استفاده می کنم دانش آموزان را به خواندن کتاب های او تشویق می کنم.  بعضی ها درباره فیلم هایی را که براساس نوشته هایش تهیه شده صحبت می کنند. تکرار درس یادگیری را کاهش می دهد و دانش آموز را به یک ضبط صوت تبدیل می کند.

وقتی به دانش آموز درس می دهم واطلاعات وسیع تری در اختیار او می گذارم  او الگو می گیرد. به طور مثال اسم "فردوسی" با دو بیت شعرش در کتاب آمده است. من ابتدا اطلاعات بیشتر به او می دهم از اظهار نظر محمد حسین هیکل، زمینه های اجتماعی که منجر به سرودن شاهنامه شد وهدف فردوسی واهمیت کاری که کرد صحبت می کنم و درکودکان شور وشوق به وجود می آورم.

معلم باید جان شیفته داشته باشد

کتاب بازنویسی قصه هایش و یا قسمتی از شعرهایش را در اختیار شان قرار می دهم وجشنواره قصه های شاهنامه توسط کودکان و نوجوانان برگزار می کنم. شاید دانش آموزان یک بار بیشتر آن چه را در کتاب نوشته شده نخوانند و درباره آن تست نزنند. اما موضوع که آشنایی با فردوسی وشعراوست درجان شان حک می شود. لازم نیست دیکته حتما از درس کتاب باشد می تواند گاهی قسمتی از یک داستان باشد.

  • برای کسانی که تمایل دارند مراکز ترویج کتابخوانی تشکیل بدهند چه پیشنهادی دارید؟

اول باید افراد ازانگیزه شان مطمئن باشند. لازم نیست همه در شروع انگیزه قوی داشته باشند. اما در هرصورت بین آن ها باید آدم هایی با انگیزه های اجتماعی قوی باشند که ازفروپاشی جمع جلوگیری کنند درهر صورت آن را پا برجا نگه دارند. با اعتماد به نفس، صبر وایمان به درست بودن کار باید پیش رفت. اصولا در کارهای فرهنگی اگر صبر نباشد به نتیجه نمی رسیم. انسانی هم می تواند صبر کند که به موثر بودن کار ایمان داشته باشد.

 زمانی بعضی اعضا انجمن را ساکن حس می کردند ومی پرسیدند چرا فعالیتش کم است؟ من همیشه جواب می دادم که ما باید واقع بین باشیم. به اندازه توان ونفرات مان کار می کنیم. سرعت بیش ازاین در شرایط کنونی امکان ندارد. درهمین حال یکی ازاعضای ما که رفته بود امریکا پیش فرزندانش و در یک کتابخانه در قسمت کودک ونوجوانش کار می کرد با یاداشت کوتاهی یک کمک مالی برای مان فرستاده بود. مضمون یادداشت این بود که این جا هم ازاین انجمن ها بسیاراست، اما هیچکدام نظم وسازماندهی انجمن خودمان را ندارد وکارهای شما خیلی وسیع تر و بهتراست واظهار دلتنگی کرده بود. دست اندرکاران ازاین انرژی مثبت به شور و شوق آمدند و متوجه تاثیرحرکت های به ظاهر کند خود شدند.

به افرادی که دنبال این کار می روند توصیه می کنم با عشق وشور بروند وقتی انسان کاری را عاشقانه و فقط برای رضایت درونی خودش و با ایمان انجام می دهد حتما به نتایج ارزشمندی می رسد. در دومین سال فعالیت انجمن، بنیاد پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایران، نمایشگاه "تماشاگه تاریخ" را دراصفهان برگزار کرد. آقای محمدی درمراسم افتتاح این نمایشگاه گفتند "اهمیت تاسیس انجمن در سال ۱۳۸۱ در اصفهان از جنبه ادبیات کودک در شهرستان ها، مثل اهمیت تاسیس شورای کتاب در سال ۱۳۴۱ در تهران است."

من همیشه درسختی ها و دلتنگی ها حرف ایشان را به خاطر می آورم. کار اجتماعی داوطلبانه کردن در جامعه آسان نیست. توقع ها، انگیزه ها،هدف ها و خواست های افراد متفاوت است و گاه با فاصله ای از زمین تا آسمان. کنارآمدن با همه این ها سخت است وهوش اجتماعی بالایی می خواهد. اما اگرکار این همه تاثیر اجتماعی دارد پس باید آن را رها نکرد. کارهمه ما در انجمن از نظافت و گردگیری تا اداره همایش وسخنرانی است. کارها را دسته بندی نمی کنیم که مثلا من فقط کارهای لوکس وقشنگ می کنم. حرکت به جلو لازمه اش بی توجهی به همه حرف های زیادی است که دراطراف زده می شود به قول شاعر 

"اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست/خبر ندارم ازایشان که درجهان هستند."

Submitted by admin on