با من بخوان، پنجره‌ای به سوی امید، صلح و دوستی

زهره قایینی، مدیر موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان در دومین روز از همایش دوسالانه‌ی «کودک، ادبیات و لذت خواندن» حضور یافت و در سخنان خود از لزوم توجه بیشتر به کودکان مهاجر، پناهنده و جنگ‌زده سخن گفت.

زهره قایینی با تکیه بر جملاتی از لیود دو ماوس، روانشناس – تاریخ‌نویس آمریکایی درباره‌ی ظلمی که در طول تاریخ به کودکان شده است، سخنان خود را با این پرسش که وضعیت کنونی کودکان چگونه است و آیا حالی بهتر از گذشته دارند، آغاز کرد و در ادامه مهم‌ترین و قابل دسترس‌ترین راه حل برای کاهش اضطراب‌ها و فشارهای روحی کودکان در بحران را خواندن کتاب با آن‌ها دانست. او همچنین ضمن اشاره به لزوم توجه به کودکان در بحران و همراه کردن آن‌ها با کتاب‌های مناسب، به معرفی برنامه‌ی ترویج کتاب‌خوانی «با من بخوان»، برنده جایزه‌ی ایبی-آساهی ۲۰۱۶ پرداخت.

در ادامه متن کامل سخنرانی زهره قایینی در دومین همایش دوسالانه‌ی «کودک، ادبیات و لذت خواندن» را می‌خوانید:

«تاریخ دوران کودکی کابوسی است که به تازگی از آن برخاسته‌ایم. هر چه در این تاریخ به عقب می‌رویم، از میزان مراقبت از کودکان کاسته می‌شود و شمار کودکانی که کشته می‌شوند، رها می‌شوند، کتک می‌خورند ومورد تجاوز قرار می‌گیرند، افزایش می یابد.»

این سخنان لیود دو ماوس، روانشناس – تاریخ نویس آمریکایی است که چهار دهه‌ی پیش درباره‌ی وحشت‌ها و فجایعی که کودکان در تاریخ تجربه کرده‌اند، می‌نویسد.

اما امروز از خود می پرسیم، وضعیت امروز کودکان چگونه است؟

آیا در نقطه‌ای بسیار دورتر از آن فجایع و رخدادهای وحشتناک ایستاده‌ایم؟

دنیای ما امروز با موضوع بسیار تلخی در چالش است: جنگ، مهاجرت و پناهندگی

پناهندگان در مرزهای همه‌ی کشورها در پی جان‌پناهی هستند. نه تنها در آسیا، خاورمیانه و مرزهای آمریکا و مکزیک، بلکه در بیشتر کشورهای اروپایی آلمان، ایتالیا، هلند، سوئد و ...

در تصاویر و فیلم‌هایی که از رسانه‌ها پخش می‌شوند، حضور گسترده‌ی کودکان در کمپ‌ها دیده می‌شود.

این کودکانی که در تصویرها می‌بینیم، تجربه‌ای سخت و بحرانی را می‌گذرانند؛ بسیار دشوارتر از آنچه بزرگ‌سالان با آن روبه‌رو هستند.

آن‌ها جنگ، خشونت، بی‌خانمانی و مرگ عزیزان را تجربه می‌کنند. دنیا دارد بدل به مکانی ناامن برای زندگی آن‌ها می‌شود.

آیا راهی برای رهایی از این شرایط رقت‌بار و بی‌عدالتی وجود دارد؟

به‌ عنوان فرد، ما نمی‌توانیم مانع از جنگ و خشونت شویم و چشم‌انداز سیاسی جهان را تغییر دهیم؛ اما می‌توانیم همچون چتری باشیم که نگذاریم کودکانمان امید خود را از دست بدهند.

بدون امید، نمی‌توان زندگی کرد. بدون امید همه‌چیز از دست می‌رود.

برای ایجاد یک زندگی بهتر برای کودکان، لازم نیست که اقدام خیلی بزرگی یا شگفتی انجام دهیم.

خواندن کتاب با کودکان، قابل دسترس‌ترین و مهم‌ترین راهی است که می‌تواند از نگرانی‌ها، اضطراب‌ها و فشارهای روحی کودکان بکاهد.

با کتاب خواندن می‌توانیم به آن‌ها ابزاری بدهیم تا خود برای دشواری‌هاشان راه‌حل بیابند.

با تقویت خلاقیت آن‌ها می‌توانیم به آن‌ها کمک کنیم تا خود مشکلات پیرامونشان را گره‌گشایی کنند.

می‌توانیم به آن‌ها قدرت بخشیم تا با مشکلات بهتر روبه‌رو شوند.

می‌توانیم به آن‌ها یاد دهیم که زمانی که غمگین هستند چگونه آرام شوند.

برای انجام چنین مسئولیت بزرگی ما نیاز به برنامه‌ریزی دقیق و ساختارمند و قابل انعطاف داریم، به برنامه‌ای قابل گسترش و پایدار.

اجازه بدهید درباره‌ی تجربه‌ی خودمان در ایران سخن بگویم. درباره‌ی برنامه‌ی «با من بخوان»

در مناطق دوردست ایران، در حاشیه‌ی شهرها و روستاها، کودکانی هستند که به گونه‌ای نادری، خشونت و در یک کلام شرایط بحرانی را تجربه می‌کنند. برای کمک به این کودکان ، تنها در دسترس گذاشتن کتاب کافی نیست.

آن‌ها نیاز دارند تا کتاب، آن هم کتاب‌های باکیفیت برایشان بلند خوانده شود. آن‌ها نیاز دارند تا درباره‌ی داستان‌ها و زندگی‌شان در نشست‌های کتابخوانی گفت‌وگو شود. آن‌ها نیاز دارند تا در تخیل خود بتوانند دنیایی دیگر، زیباتر از دنیایی که در پیرامون آن‌هاست‌، برای خود بسازند.

آن‌ها نیاز دارند تا بال‌های زخمی‌شان از راه کتاب درمان یابد. و با کتاب می‌آموزند چگونه بال شکسته‌ای را درمان کنند:

آن‌ها نیاز دارند تا با مشکلات بزرگ و جدی روبه‌رو شوند، مشکلاتی همچون مرگ عزیزان ...

آن‌ها نیاز دارند تا مهارت‌های زبانی را فراگیرند، به ویژه در مناطق دوزبانه که کودکان تا پیش از سن هفت‌سالگی با زبان فارسی سر و کار ندارند. این کودکان در کلاس اول برای فراگیری درس‌های خود به زبان فارسی با مشکلات بسیاری روبه‌رو می‌شوند.

و تنها از راه ادبیات و بلند خوانی است که آن‌ها می‌توانند با داستان‌ها پیوند برقرار کنند و معناها و مفاهیم نهفته در داستان‌ها را درک کنند و در پی آن مهارت‌های زبانی خود را تقویت بخشند.

بر پایه همه‌ی این نیازها موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان برنامه‌ی با من بخوان را طراحی و به مرحله اجرا گذاشت تا از راه ادبیات، بلند خوانی و نمایش، تغییرات معناداری در زندگی کودکان محروم و مناطق دوردست ایجاد کند.

ما صدها و گاه‌ها هزاران کیلومتر سفر کرده‌ایم و می‌کنیم تا به کودکان کمک کنیم تا از راه ادبیات و داستان، شعر و نمایش، بازی و شادی، با آواها و رانش درست واژه‌ها آشنا شوند.

با خواندن کتاب و نمایش به کودکان کار و خیابان یاری می‌رسانیم تا بتوانند خود را از خشونت و جرم دور نگاه دارند و دنیای زیباتری برای خود بسازند.

به دورترین نقطه‌های ایران می‌رویم تا دیوارهای خاکستری کلاس‌ها به محیطی رنگین و شاد، به محیطی سرشار از سواد تبدیل شوند.

در ابتدای این پروژه، بسیار نگران مشارکت آموزگاران در این طرح بودیم و انتظار داشتیم که آموزگاران حاضر به همکاری نباشند. می‌دانستیم که حساس‌ترین و مهم‌ترین بخش اجرای این برنامه و به عبارتی پرچالش‌ترین قسمت آن، آموزگاران خواهند بود؛ اما پس از چند سال که از اجرای این برنامه می‌گذرد بر این باوریم که اگر بنیاد درستی بنا نهیم و آموزگاران انگیزه لازم و دانش کافی را از راه کارگاه‌های آموزشی بیابند، معجزه رخ خواهد داد.

با اجرای این برنامه در نقاط دوردست، چه بسیار آموزگاران جوان و خلاق شناسایی شدند. شور و احساس آن‌ها و تعهدشان به اجرای این برنامه دراین سال باورنکردنی است.

از دیگردستاوردهای این پروژه، جذب پشتیبان‌های مالی است. تلاش برای جذب بخش خصوصی برای پشتیبانی از این طرح در مناطق بسیار دوردست ایران. این بخش بیشترین علاقه را به ساختن مدرسه دارند. درست است که ساختن مدرسه در مناطق بسیار محروم بسیار مهم است‌؛ اما ساختن سیستم آموزش آلترناتیو یا متفاوت از راه ادبیات و با مواد آموزشی خلاق وفعالیت های هنری یک نیاز مبرم است که بدون آن نمی توان به سواد دست یافت. از راه سیستم رسمی آموزش و پرورش نمی توان به جنگ بی‌سوادی رفت.

قانع کردن این بخش از جامعه برای سرمایه‌گذاری در زمینه‌ی آموزش و یادگیری با استفاده از روش‌های مدرن و خلاق کاری بسیار بسیار دشوار است و اجرای طرح با من بخوان با داشتن برنامه‌های متعد و چند‌لایه آن هم برای کودکان در نقاط دوردست ایران نیاز به بودجه‌ی مشخصی دارد که تامین آن چندان ساده نیست. بیشتر نیکوکاران بخش خصوصی علاقه‌شان به مشارکت در مدرسه‌سازی است. درست است که ساختن مدرسه در مناطق محروم بسیار مهم است، اما ساختن سیستم آموزش آلترناتیو یا متفاوت، از راه ادبیات و با مواد آموزشی خلاق وفعالیت‌های هنری، یک نیاز مبرم است که بدون آن نمی‌توان به سواد پایه دست یافت. از راه سیستم رسمی آموزش و پرورش نمی‌توان در مبارزه با بی سوادی به موفقیت‌های چشمگیری دست یافت.

با من بخوان که در سال ۲۰۱۶ توانست بزرگترین جایزه‌ی بین‌المللی ترویج خواندن ایبی - آساهی را از آن خود کند، اکنون پس از سال‌های اجرا در نقاط مختلف ایران، موفق به کسب تجربه‌هایی گرانبها شده است.

این تجربه‌ها برای همه‌ی مروجان بسیار باارزش است. نه به این سبب که برای گروهی از کودکان در ایران اجرا شده است، این تجربه‌ها باارزش‌اند، چون به مروجان و آموزگاران و علاقه‌مندان یک الگوی درست ترویج خواندن در شرایط دشوار ارایه می‌کند. این تجربه نشان می‌دهد که با استفاده از این الگو می‌توان بر زندگی کودکان تاثیر گذاشت. تاثیری که بدون شک آینده‌ای متفاوت را برای آن‌ها رقم خواهد زد.

ما کتاب‌های باکیفیت برای کودکان‌مان می‌خوانیم تا پنجره‌ای به سوی امید، صلح و دوستی برای آن‌ها بگشاییم.

ما برای کودکانی کتاب‌های باکیفیت می‌خوانیم، که لباسی درست بر تن و کفشی مناسب در پا ندارند؛ اما بر این باوریم که آن‌ها بیش از آن که به کفش‌هایی برای دویدن بخواهند به بال‌هایی برای پرواز نیاز دارند. پرواز برای رهایی از دردها و رنج‌های‌شان تا دروازه‌های امید چون پرنده‌ی قرمز در برابرشان پدیدار شود.

نویسنده
گروه خبر کتابک
منبع
دیدگاه‌های کارشناسان:
Submitted by editor71 on