از هیولاها خجالت نکش!

 گفت و گوی مرتضی زاهدی، تصویرگر کتاب های کودکان با کامیلا فالسینی تصویرگر ایتالیایی کتاب های کودکان را می خوانید. این گفت و گو در حاشیه نمایشگاه بین المللی کتاب کودک بولونیا انجام شده است.

نام من کامیلا فالسینی است. در یک شب سرد از ماه دسامبر در سال۱۹۷۵ در حومه شهر رم در خانواده ای نسبتا اشرافی به دنیا آمدم. کودکی شاد و آزادی را گذراندم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ای با روش آموزش خلاق مونتسوری، طی کردم و می توانم به جرئت بگویم همه چیزهایی که امروز دارم مدیون آن دوران هستم. کودکی من با خواندن کتابهای - جیانی رُداری - با تصویرسازی های شگفت انگیز - بُرونو مُوناری – افسانه های ماکابر – برادران گریم – و کتابهای شاد و خنده دار – ریچارد اوسکاری – سپری شد.

(بیشتر این کتاب ها را هنوز در کتابخانه ام نگه می دارم). از ۱۴ سالگی به مطالعه در ادبیات کلاسیک و یونان باستان گرایش پیدا کردم و از همین دوران بود که علاقه ام به سمت نقاشی و کشیدن موجودات تخیلی افزایش یافت. ۱۹ ساله که بودم، در آزمون مدرسه هنر شرکت کردم و در آن پذیرفته شدم. پس از آن تصمیم گرفتم خودم را کاملاً وقف کار هنری کنم و به طور جدی و شبانه روزی مشغول به طراحی و نقاشی شدم. تا این که یکی از معلم هایم، خانم – کیارا راپاچینی – که تصویرگر شناخته شده ای در ایتالیا است، موضوع افتتاح و کار در اولین کتابفروشی اختصاصی کتاب های کودکان در رُم "که صاحبش یکی از بستگان ایشان بود" را با من در میان گذاشت. پس از این پیشنهاد من به مدت ۲ سال در میان کتاب هایی فوق العاده و زیبا زندگی و کار می کردم. ولی من ناراحت بودم، زیرا هدف من این نبود تا کارمندی ساده در یک کتاب فروشی باشم! زمانی که نخستین کتابم منتشر شد، به خودم گفتم من باید تلاش کنم تا در آینده از من به عنوان یکی از بهترین تصویرگران ایتالیا نام ببرند. پس از آن جا استعفا دادم و کار خودم را با برخی از مجلات زیبا برای کودکان آغاز کردم (یکی درباره هنر و دیگری در مورد ادبیات). بدیهی است زمانی که در آن کتابفروشی مشغول به کار بودم، زندگی فقیرانه و سختی را سپری می کردم اما از انجام آن کار بسیار لذت می بردم.

سال ۱۹۹۹ به محله ای که اکنون در آن زندگی وکار می کنم، نقل مکان کردم. یکی از عجیب و غریب ترین محله های شهر رُم. جایی که در آن نویسنده و کارگردان مشهور ایتالیایی "پازولینی" یکی از مهمترین فیلم های خود را ساخت. از دیگر جذابیت های این محله، سکونت در کنار پیرمردان و پیرزن هایی است که شاهد اتفاق ها وخرابی های جنگ جهانی دوم در همین کوچه و پس کوچه ها بودند. خیابان های اینجا اسم های بامزه ای دارند که اغلب بر گرفته از نام های سربازان قرون وسطی است، همچون "برانچا لِئونه"، "ریچیو دا پارما" یا "اِراسمو جاتامِلاتا" که اسم هایی قدیمی و از یاد رفته اند. من در نام گذاری بسیاری از نقاشی هایم از آن ها الهام گرفته ام.

 اکنون من به عنوان یک تصویرگر از رسانه های دیجیتال استفاده می کنم و برای کتاب های کودکان، مجلات و کارهای تبلیغاتی تصویر می سازم. موضوع های مورد علاقه ام در نقاشی، شوالیه های قرون وسطی، هیولا ها و حیوانات خیالی است و معمولا آن ها را با سر بزرگ و بدن کوچک به تصویر می کشم...

  • از چه سنی وارد دنیای حرفه ای تصویرگری شدید و اولین کتابی که سفارش گرفتید چه نام داشت ؟ 

اولین کتابی که به من سپرده شد کتابی بود برای بچه ها و در باره ماسک های سنتی ایتالیایی. این کتاب را در بیست و دو سالگی انجام دادم.

  • بیشتر کدام یک از جنبه های حرفه ای گری را نمی پسندید؟

یکی از کارهایی که معمولا ناشران ایتالیایی در هنگام انجام هر پروژه از تصویرگران انتظار دارند، نشان دادن پیش طرح ها و مراحل شکل گیری کار است. در صورتی که برای من به سرانجام رساندن سفارش، همچون یک راز است و دوست ندارم کسی از چگونگی آن چه که در ذهن دارم و می پرورانم مطلع شود! عمدتاً همیشه بر سر این موضوع با مشتریانم به مشکل بر می خورم.

  • از مشکلات دیگر خود و یا تصویرگری کتاب در ایتالیا بگویید.

باید بگویم، یکی از مشکلات کار در ایتالیا این است که سفارش کار کمی برای تصویرگران وجود دارد و دیگر این که بیشتر ناشران تمایلی به ساخت و انتشار کتاب های خلاق و تجربی از خود نشان نمی دهند.  انگیزه ای برای ساختن و دیدن کتابهای تازه وجود ندارد، همه چیز طبق روال پیش می رود و خوب، این خوب نیست. 

  •  آیا فکر می کنید این مشکلات فقط در ایتالیا وجود دارد؟!

نه به نظر نمی رسد. حتما مشکلاتی مشابه این در کشورهای دیگر هم وجود دارد. اما آن چه بدیهی است، این است که من در ایتالیا زندگی و کار می کنم و بیشتر از واقعیت های اینجا مطلعم...

  • آیا شما یک تصویرگر حرفه ای هستید؟

بله!

  • می خواهم نظرتان را در این باره بیشتر بدانم.

برای من حرفه ای بودن خیلی خیلی مهم است و من بعضی اوقات خیلی خیلی ناراحت و عصبانی می شوم وقتی که می بینم درک درستی از حرفه ام در مردم وجود ندارد.

  • برخی معتقدند که ماجرای حرفه و حرفه ای گری با موضوع هنر و هنرمند بودن متفاوت است، نظر شما چیست؟

بله من هم با این نظر موافقم. پیش ازین من نیز با این موضوع درگیری های بسیاری داشتم و برایم تفکیک کردن این دو از هم، " زیست هنری و زیست حرفه ای " کار مشکلی بود. اما اکنون من از موضع یک صنعتگر یا حرفه ای دارم به این سوال پاسخ می دهم و نه یک هنرمند.از نظر من اگر هنرمندی بتواند هنر خود را در یک اثر سفارشی طوری نشان دهد که بتواند هم خودش را، هم سفارش دهنده و در عین حال مشتری یا مخاطب را راضی کند و با استقبال این دو مواجه شود و از برقراری این ارتباط بتواند هم  واکنش های مالی خوبی ببینید و هم اعتباری و این همکاری همچنان ادامه پیدا کند و در این بین هم پدیدآورنده و هم مخاطب از لحاظ کیفی رشد کنند، او یک هنرمند حرفه ای است که می تواند به نیازهای مخاطبش با هنرش به درستی و با تأثیر گذاری بسیار پاسخ دهد و این کار ساده ای نیست. 

  • ناشران ایتالیایی تا چه حد به تصویرگر و تصویرسازی حرفه ای نگاه می کنند و یا در واقع، پاسخگوی نیازهای حرفه ای تصویرگران هستند؟

ما در این جا ناشران بسیار بزرگی داریم که هنوز به ادبیات و کتاب های داستانی اعتقاد بیشتری دارند و باورشان نسبت به کتابهای مفهومی و ایده محور کم و محدود است! اما اندک ناشرانی هم وجود دارند که از سلیقه خاص تر و یا شجاعت بیشتری برخوردارند و از این گونه کتاب ها استقبال می کنند و تصویرگرانی که در این حوزه ها فعال و مستعد هستند را جذب می کنند وکتابهای زیبایی می سازند. برای نمونه، انتشارات" اُرِچیو آچِِربو " معتقد است که تصویرگری از اهمیت بیشتری نسبت به متن برخوردار است و بیشتر کتاب هایی که منتشر می کند، کتاب های تصویری و مفهومی است. به همین سبب، برای تولید کتاب هایش از تصویرگران، بیشتر از نویسنده ها بهره می گیرد و حمایتشان می کند. نکته دیگر این که، هر چند در ایتالیا تصویرگران برجسته و زیادی زندگی می کنند، اما ناشران ایتالیایی، بیشتر تمایل به انتشار کتاب های خارجی و ترجمه آن ها دارند و یا برای شان جذاب تر است تا با تصویرگرهای غیر ایتالیایی همکاری کنند!!! 

  • شما خودتان کدامیک را بیشتر ترجیح می دهید، کار با ناشران بزرگ اما کهنه فکر و یا کوچک و ریسک پذیر و تجربی؟!

شاید بتوانم این گونه به این سوال پاسخ دهم. زمانی که با ناشران کوچک کار می کنم، فرصت بسیار مناسبی است برای آزمایش و پیاده کردن افکار تازه و تجربه های شخصی ام یعنی "بازی های گرافیکی و کلنجار رفتن با متن". رفتارهایی که فوق العاده برایم جذاب و هیجان انگیز است. در واقع در این جا فقط، چنین فرصت هایی عمدتا از سمت ناشران کوچک با جاه طلبی های فرهنگی ای که دارند برای مان مهیا می شود. بنابراین اگر ناشری به کتاب به عنوان یک شیء و یا محصولی فرهنگی و هنری نگاه می کند و برای طراح کتاب یا تصویرگر چنین امکانی را فراهم می کند تا به متن، تصاویر، فونت، ابعاد کتاب، جنس کاغذ و... با حساسیت و خلاقیتی ویژه بنگرد، بدون شک ترجیح می دهم بین این دو گزینه این دومی را انتخاب کنم حتی اگر پول خوبی بابتش دریافت نکنم.

  • آیا شما فکر می کنید حرفه ای گری در هنر یک اصل مهم بشمار می آید؟

فکر می کنم بله. از دوران دانشجویی تاکنون که تاریخ هنر را جدی تر پی گیری و مطالعه می کنم، می بینم همیشه به همین صورت بوده است. هنرمندان افرادی بودند که به سفارش ثروتمندان یا کلیساها، مجسمه یا نقاشی تولید می کردند و گذران زندگی شان از همین طریق بوده (درباره جریان هنر در اروپا صحبت می کنم)، پس شاید در جاهای دیگر اینطور نبوده و یا هنر به شکل دیگری داد و ستد می شده! ما اکنون داریم درباره هنرمندان بزرگ و مشهور صحبت می کنیم و افراد گمنام، نابغه های بد شانس و ... موضوع بحث اکنون ما نیستند. هنرمندان آزاد، هنرمندان بین رشته ای، نقاشان و گالری ها هم موضوع مفصلی است. من با این عقیده که هنرمند یک فرد شوریده و رمانتیک است هم به شدت مخالفم. به همین دلیل، در آغاز در پاسخ به پرسش شما گفتم بله "حرفه ای گری یک اصل است" آن هم در دوران معاصر.

 من فکر می کنم  هنر یک شغل است، مانند همه صنف ها و شغل ها و دوست دارم زیر لب بگویم، آن هایی که اینچنین فکر نمی کنند، یا در این زمینه کاملا بی استعدادند و یا کلا در اشتباه سیر می کنند. 

  • بیشتر می خواهم بدانم که چرا به تصویرگری به اندازه دیگر هنرهای تجسمی حرفه ای نگاه نمی شود، آیا تصویرگری از ظرفیت هنری و حرفه ای کمتری برخوردار است؟!

بله متأسفانه باید این را بپذیریم. مخاطبین ما و سرمایه گذاران روی تصویرگری با دیگر هنرها به کلی فرق می کنند. 

  • آیا به نظر شما تفاوتی بین نقاشی و تصویرگری وجود دارد!؟

بله، دقیقاً برعکس تصویرگری، نقاشی در آزادی مطلق خلق می شود و هیچ سفارش دهنده ای نیست که افکار شخصی و متعالی هنرمند را خدشه دار کند. 

  • اگر شما صد سال پیش از این زندگی می کردید، تمایل داشتید در کدام جنبش یا گروه هنری حضور می داشتید؟ 

اکسپرسیونیسم. 

  • تکنیک و پالت رنگ گذاری شما بسیار چشم نواز، جا افتاده و تحسین برانگیز است. 

بله متشکرم! به نظر من رنگ بسیار مهم است. 

  • آیا کاری یا چیزی در حرفه‌ شما وجود دارد که دوست داشته باشید آن را امتحان کنید اما هنوز فرصتش برایتان پیش نیامده است؟

بله، طراحی صحنه برای تئاتر و ساخت و اجرای مجسمه های بسیار بزرگ از هیولاها و حیوانات خیالی که می کشم...

  • لطفا خود را به عنوان یک هنرمند در سه صفت خلاصه کنید.

کمال گرا، نا امید و نا مطمئن.   

Submitted by admin on