کارکردهای آموزشی کتابخانه در نظام آموزش و پرورش ایران

چکیده: با وجود پیوند تاریخی میان کتابخانه و امر آموزش، از زمان شکل‌گیری مدارس جدید در ایران، به دلیل اتکای بیش از اندازه بر متن واحد درسی، میان آموزش و پرورش و کتابخانه جدایی افتاده است. اکنون که مجامع بین المللی در تعریف سواد تجدید نظر کرده‌اند و سواد را توانایی فرد در دستیابی، بازیابی، ارزیابی واستفاده درست از اطلاعات می‌دانند، لازم است جایگاه کتابخانه در نظام آموزشی مورد بررسی کارشناسانه قرار گیرد و به کارکردهای آموزشی آن نیز بهای لازم داده شود.

با مروری بر طرح کلیات نظام جدید، در می‌یابیم که با وجود تاکید بر روحیه تحقیق و جستجوگری در دانش آموزان و آموزگاران، جایگاه نهادی که باید مسئولیت تامین مواد مورد نیاز جامعه‌ی مدرسه را به عهده داشته باشد نامشخص و مبهم است، بنابراین، برای رفع این ابهام بازبینی طرح کتابهای درسی، روش‌های تدریس، برنامه‌های درسی و برنامه‌های تربیت معلم نیز ضرورت می‌یابد.

کتابخانه تبلور آرمان جاودانگی انسان برای گردآوری، منظم کردن و حفظ و اشاعه دستاوردهای علمی و معنوی بشر و بیشتر دانستن و آگاه شدن است و سرشت آموزش وپرورش نیز جز این نیست. با مرور بر کارکرد کتابخانه در طول تاریخ چند هزار ساله‌اش، در می یابیم که این نهاد همواره از سرشتی آموزشی و پژوهشی برخوردار بوده است. چنان‌چه در ۲۹۰ پیش از میلاد در کتابخانه عظیم اسکندریه که سازمان‌یافته‌ترین مرکز فرهنگی جهان باستان به شمار می‌آمدند، بزرگترین دانشمندان زمان مانند اقلیدس و ارشمیدس و هروفیلیوس گرد می‌آمدند و در ضمن تحقیق و مطالعه، مشتاقان علم را نیز در محضر خود می‌پذیرند و هم معلم و هم شاگرد هر دو به واسطه محمل‌های آموزشی و علمی خلاق پیش می‌رفتند.(مرادی،ص۲۰۷)

چنین است که در کتابخانه باستانی دانشگاه جندی شاپور و کتابخانه عظیم صدر اسلام  بیت الحکمه و نظامیه بغداد و دارالعلم مصر و همچنین کتابخانه‌های ایرانی ری، نیشاپور، مرو، غزنین، بخارا و اصفهان، کسانی چون ابن مسکویه، ابن سینا، مسعود سعد سلمان و کمال الدین بهزاد در آن گرد می‌آمدند.

این روند حتی در کتابخانه‌های کوچک نیز وجود داشته است. شلبی در کتاب تاریخ آموزش در اسلام می‌نویسد: آموزش اسلامی چه ابتدایی و چه پیشرفته، نخست از مساجد آغاز شد. هر مسجد کتابخانه ای داشت که کتاب‌های مورد نیاز در آن گردآوری شده بود. (شلبی،ص۳۳)

ارتباط کتابخانه و آموزش و پرورش در آغاز اسلام به حدی بود که تاریخ نگاران به دشواری می‌توانند هویت این نهاد‌های فرهنگی را مدرسه بدانند یا کتابخانه. نکته‌ی دیگری که این پیوند را بیشتر به اثبات می‌رساند هدف‌ها و محمل‌های مشترکی است که بین آموزش و پرورش و کتابخانه وجود دارد زیرا در هر دو جهت یک هدف، یعنی تعالی انسان و ارتقای او به بالاترین درجه توانمندی‌های معنوی‌اش تلاش می‌کنند و هر دو بیش از همه از محملی به نام کتاب سود می‌جویند. (ابرامی،ص۵۲)

با توجه به شواهد موجود، دیگر نمی توان حضور تاریخی کتابخانه را در درون نهاد آموزش و پرورش امری تصادفی تلقی کرد. علت جدا افتادن کتابخانه از جریان آموزش را در درجه اول باید در تلقی برنامه ریزان از خود مفهوم آموزش جست وجو کرد. زیرا "‌وضعیت کتابخانه در یک مدرسه بیان کننده برداشت مسئولان از مفهوم آموزش و پرورش است".(پروستانو۱،ص۱۳)

اگر آموزش و پرورش در یک نظام، جریان تلقی شود که بر دانش آموز وارد می‌گردد وهدفش تنها انتقال اندوخته‌های ذهنی معلم به دانش آموز است و دانش آموز بی‌آن‌که نقشی فعال در این داد و ستد علمی داشته باشد تنها باید امانت دارانه به حفظ سپرده‌ها و بازپس دادن آن‌ها به وقت مقتضی قناعت کند چه نیازی به کتابخانه احساس می‌شود؟

در چنین شرایطی معلم و دانش آموز هر دو در قفس کتاب درسی گرفتارند و از تجربه و مشاهده و پژوهشی فردی و گروهی محروم. حداکثر دستاورد آن‌ها پخته خواری و مصرف حاصل تجربه‌های دیگران است بدون حق چون و چرا. چنین نگرشی بر تعریف سواد نیز تاثیر می‌گذارد و تنها شاخص تعیین کننده سواد محفوظات می شود و بس. کتابخانه در چنین نظامی مسلما به طور طبیعی به وجود نمی‌آید، زیرا نه معلم به آن احساس نیاز می‌کند و نه دانش آموز. اگر هم نیاز بر مقتضیات شکل بگیرد چون عملا بر روند آموزش تاثیر بر جای نمی‌گذارد، غیر فعال و رشد نیافته می‌ماند و به مشابه عنصری زائد تلقی می‌شود.

در نقطه مقابل، نگرشی است که دانش آموز را موجودی تلقی می‌کند که خود باید در فرآیند شدن خویش نقش فعال داشته باشد. بخواهد و بپرسد، تجربه کند و مشاهده و پژوهش فردی و گروهی داشته باشد و دراین مسیر معلم را نیز کنار خود بیابد. در چنین شرایطی معلم از نقش هدایت کننده برخوردار است. اوست که راه‌های آموختن را به شاگرد می‌آموزد. او را مشتاق می‌کند و رویارویی با منابع  و محمل‌های آموزشی و اطلاعاتی گوناگون قرار می‌دهد. بر کار او نظارت   می‌کند و خود نیز در چنین تعاملی جستجو گر وفعال باقی می‌ماند.

حافظه در چنین روشی نقش تعیین کننده ندارد و سواد به منزله حجم محفوظات نیست. در چنین نگرشی، توانایی فرد در "دستیابی، بازیابی، ارزیابی و استفاده درست از اطلاعلات" به عنوان عامل برجسته تعریف سواد به شمار می‌آید (فورد،ص۲۲۷) و کتابخانه نقش واقعی خود را پیدا می‌کند و به طور طبیعی شکل می‌گیرد. زیرا فقدان آن سبب اختلال در فرآیند آموزش خواهد شد. در کنار کتاب درسی که نقطه آغاز حرکت دانش آموز و معلم است، خوان بی دریغ محمل‌های گوناگون حاوی دانش وآگاهی‌های بشری گسترده است و هرکس بنا به توانایی خود از طریق خود‌‌آموزی از آن توشه‌ای برمی‌گیرد.

در چنین شرایطی کتابخانه به "مرکز مواد آموزشی و آزمایشگاه یادگیری" بدل می‌شود، زیرا با دراختیار داشتن انواع منابع کتابی وغیر کتابی و تکنولوژی‌های وابسته، روند آموزش را تسهیل و به معلم کمک می‌کند تا بهتر درس بدهد و دانش آموزان را یاری می‌رساند تا با تکیه بر تلاش‌های فردی و از راه خود‌آموزی مباحث درسی را عمیق‌تر و گسترده‌تر بیاموزند. علاوه بر آن، دانش آموزان را در جریان تجربه و پژوهش قرار می‌دهد. از طرف دیگر، به صورت "نهادی آموزشی" عمل می‌کند، زیرا معلم و دانش آموز هر دو در آن‌جا راه‌های بازیابی، ارزیابی و استفاده درست از اطلاعات را می‌آموزند.

در عین حال کتابخانه "نقش خدماتی" را نیز به عهده می‌گیرد و با برنامه ریزی‌های گوناگون زمان بندی شده، دانش آموزان و آموزگاران را به طور فردی و جمعی در این برنامه‌ها مشارکت می‌دهد. همین نهاد، با متمرکز کردن بر کلیه فعالیت‌های آموزشی، پژوهشی، در خود به صورت "مرکزهماهنگ کننده" درمی آید و از دوباره کاری‌ها می‌کاهد و به نوعی نظم در فعالیت‌های علمی درون مدرسه به وجود می‌آورد.

با ایجاد علاقمندی‌های جدید در دانش آموزان و آموزگاران آن‌ها را به سمت گسترده کردن دامنه‌ی جست وجوهای‌شان هدایت می‌کند و به صورت "نهاد هدایت و راهنمایی" در می‌آید.

چنین نهادی، با استفاده از روشهای ترغیبی، به علایق شخصی دانش‌آموزان پاسخ می‌گوید و به عنوان "‌مرکزی برای گذران اوقات فراغت‌" درمی‌آید و سرانجام با توجه به مجموعه این فعالیت‌هاست که در شکل گیری عادت به مطالعه موثر واقع می‌شود و زمینه ساز استفاده دائمی و همیشگی انسان در دوره‌های دیگر حیات از سایر مراکز اطلاعاتی می‌گردد.(پروستانو، ص۱-۳)

در چنین شرایطی کتابخانه قلب تپنده آموزش و پرورش است ونمی تواند منتظر شرایط تصادفی و سخاوتمندی‌های مقطعی باشد. به بودجه، منابع باب روز، مرتبط با برنامه‌های آموزشی و پژوهشی، امکانات و ابزارهای فنی و از همه مهم‌تر نیروی انسانی کار آزموده‌ای نیازمند است که اهداف کتابخانه را در چارچوب      برنامه‌های جاری مدرسه بشناسد و بتواند در جهت دستیابی به آن فعالیت کند.

آمادگی لازم برای پاسخگویی به نیاز معلمان در نوآوری در تدریس و همچنین نیاز دانش آموزان در انجام تکالیف درسی تعیین شده را داشته باشد. بتواند در تهیه و تولید منابع آموزشی و کمک آموزشی یاور کلاس درس باشد و دربالا بردن مهارت‌های کار با ابزارها، جامعه مدرسه از معلم و دانش آموز را یاری دهد. از دانش فنی لازم برای تهیه، سازماندهی واشاعه اطلاعات برخوردار باشد و راهنمای توانمندی در هدایت این جامعه به سمت خواندن به قصد لذت بردن و پرکردن اوقات فراغت نیز باشد. در شرایط حاضر کشورهای صنعتی جهان با سرعتی فزاینده از عصر صنعتی به عصر فراصنعتی گام می‌گذارند و در روند شتاب گیرنده خود  منتظر کشورهای در حال رشد نمی‌مانند. آن‌چه در دنیای آینده عامل تعیین کننده رشد و توسعه در همه ابعاد آن به شمار می‌آید، توانایی ملت‌ها در تولید و دستیابی به اطلاعات و استفاده صحیح از آن است. در قطعنامه های سازمان‌های ملی و بین المللی، اطلاع رسانی هشدار‌های گوناگون در این زمینه‌ها وجود دارد که ناشی از حساسیت این مسئله است.

در کشور ایالات متحده آمریکا که از پیشرفته ترین شبکه های اطلاع رسانی جهان برخوردار است، انجمن نظارت و پیشرفت برنامه ریزی آموزشی در قطعنامه خود تاکید می‌کند که: "‌طبیعت جهانی روابط متقابل انسانی دستیابی به اطلاعات را به امری حیاتی مبدل ساخته است..... و سواد اطلاعاتی که به معنی توانایی یافتن و پروردن و استفاده موثر ازاطلاعات است، افراد جامعه را برای بهره برداری از فرصت‌هایی که در این جامعه جهانی اطلاعاتی برای آن‌ها فراهم شده مجهز می‌کند. سواد اطلاعاتی باید جزئی از تجربه‌های آموزشی هر دانش آموز باشد."(فورد، ص۲۲۹)

با مطرح شدن ضرورت ایجاد تغییرات بنیادی در نظام آموزش وپرورش و انتشار طرح کلیات آن در سال ۱۳۶۷ انتظار می‌رفت با توجه به اهداف بلند پروازانه مندرج در طرح و شناخت واقع بینانه مشکلات فعلی آموزش و پرورش که در بخش بررسی تنگناها"(طرح نظام،ص۱۴) بدان ها اشاره شده و برای دور شدن از نظامی که "به جای فهم استدلال و درک حقایق و تجارب اجتماعی و منطقه ای بر محفوظات نظری وتلفیقنی وانتزاعات متکی است"،(طح نظام، ص۱۴)       پیش‌بینی‌های لازم در آن ملحوظ شده، نسبت به عملکرد کتابخانه در امر آموزش عنایت مخصوص مبذول شده باشد. زیرا جامعه کتابداری ایران مصرا بر این باور است که تا تکلیف کتابخانه در نظام آموزی کشور که به طور سازمان یافته وسیع ترین قشر با سواد جامعه یعنی کودکان و نوجوانان را آن هم زمان طولانی در اختیار دارد روشن نشود، نمی توان نسبت به دگرگونی در وضعیت فعلی مطالعه در سطح جامعه خوشبین بود.

بازتاب این دیدگاه را می توان در گزارش‌های نیم قرن متخصصان امر مطالعه در ایران دید، به طوری‌که در گزارشی که از دهه ۱۳۳۰ از وضع کتاب و نشر وجود دارد از "نارسایی نظام آموزشی وتربیتی"(آذرنگ،ص۸۱) سخن گفته شده است. (ادامه)

صفحه ۲

در دهه پنجاه، "یک جاذبه بودن نظام آموزشی"(آذرنگ،ص۸۵) همچنان یکی از عوامل رکود در نشر کتاب و مطالعه قلمداد شده است. در گزارشی در دهه ۶۰ هم، با نام "شیوه نادرست تعلیم و تربیت در سال‌های گذشته قبل از انقلاب،‌"‌ (آذرنگ،ص۸۹) از این عامل یاد شده است. در آخرین گزارش مربوط به سال ۷۳ نیز هم‌چنان می بینیم که "جایگاه نداشتن کتاب در آموزش مدرسه‌ای"(آذرنگ،ص۹۳) به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل رکود در امر خواندن گزارش شده است، معلوم نیست اگر دامنه این بی‌توجهی بیش از این گسترش یابد تا چند دهه دیگر باز هم باید شاهد   گزارش‌هایی مانند این باشیم.

حال با مروری اجمالی بر طرح کلیات، به لزوم وجود کتابخانه در این نظام می‌توان پی برد. ابتدا بهتر است ببینیم در اهداف و برنامه‌‌های سطوح مختلف چه   پیش‌بینی‌هایی صورت گرفته که دست یافتن به آن‌ها وجود کتابخانه را در درون این نظام به صورت ضرورتی غیر قابل انکار درآورده است.

از بررسی اهداف کلی تعلیم وتربیت اسلامی، به خصوص بند ج آن که به اهداف علمی و آموزشی نظر دارد، در می‌یابیم که هدف اصلی "تقویت روحیه حقیقت جویی، تعقل، تفکر، مطالعه و بررسی، تعمق، تحقیق و نقادی و ابتکار در تمام زمینه‌ها‌ی اسلامی‌، فرهنگی‌،علمی و فنی است." (طرح کلیات،ص46).

همین هدف کلی به تنهایی کافی است که نشان دهد در نظام جدید، آن‌چه ضرورت دارد، مشارکت فعالانه دانش آموز در فرآیند آموزش وپرورش او است و این مهم بدون وجود نهادی که او را در معرض اطلاعات ذخیره شده بر محمل‌های گوناگون قرار دهد و شیوه‌های بهره برداری از آن‌ها را به او بیاموزد و زمینه را برای خود آموزی او فراهم کند ممکن نیست. این هدف کلی را با تاکید بر جزئیات آن می‌توان در بند‌های ۱۱ اهداف مرحله اساس و ارکان و ۱۷ مر حله ارشاد مشاهده کرد. (طرح کلیات،ص۸۷، ۹۱، ۹۳) که مشخصا بر ایجاد علاقه به کتاب و مطالعه وپرورش روحیه خود آموزی و تجربه و تحقیق نظر دارد. با مروری بر ۷۶ اصل مندرج  در طرح کلیات که به رئوس و چارچوب برنامه ریزی محتوا و روش‌ها، معلم، دانش آموز، مدیریت و سازمان و تشکیلات می‌پردازند، به موارد    بی‌شماری برمی‌خوریم که نشانگر نیاز بدون تردید نظام به کتابخانه‌های سازمان یافته و پویا است که برای جلوگیری از اطاله کلام تنها به چند مورد آن اشاره   می‌شود.

اصل ۱۲(طرح کلیات ،ص۵۵)، اصلی است که بر استمرار روند تعلیم و تربیت و فراهم آوردن تسهیلات لازم برای خودآموزی تاکید دارد. در بند‌های مختلف اصل ۲۲ با توصیه‌ی استفاده از منابع و ابزارهای گوناگون در امر آموزش روبرو هستیم (ص ۵۸). در بند‌های گوناگون اصل ۲۵ که به پرورش توان تفکر و نقد و ابتکار اختصاص دارد، با راه‌ها و روش‌های پیشنهادی روبرو هستیم که در چارچوب آن دانش آموزان از طریق اجرای کارهای تحقیقی و مطالعه‌ی جانبی بتوانند با بروز خلاقیت‌های خود در آموزش وپرورش خویش نقش فعال به عهده گیرند(ص۶۰). در کلیه بندهای اصل ۳۲ که به تکنولوژی و مواد آموزشی اختصاص دارد، استفاده از منابع غیر درسی در بسیاری از مباحث توصیه شده، مدرسه را مکلف به فراهم آوردن امکانات آن می‌کند که از جمله بند ۴ است که تاسیس واحدهای تحقیقی تولیدی متمرکز در منطقه را توصیه می‌کند و بند ۶ که به صورت اشاعه فرهنگ استفاده از وسایل و مواد کمک آموزشی در بین مسئولان و  دست‌اندرکاران آموزش وپرورش تاکید ویژه دارد.(ص۶۳)

در اصل سی و ششم که توام ساختن علم و تجربه را مطرح می‌کند بر استفاده از مواد و وسایل کمک آموزشی تاکید دارد، به خصوص در بند ۹ می‌خوانیم که    "‌برای درس‌هایی که جنبه تجربی به خود گرفته، باید طرح‌هایی تهیه شود که بتوان برنامه‌های درسی را در قالب فعالیت‌های تحقیقی و تجربی ارائه داد. (کلیات،ص ۶۵)

تاکید بر پرورش روحیه تحقیق و جست و جو گری در اصل چهل(ص۶۷) که به آموزش فنی و حرفه ای نظر دارد و اصل ۴۲(ص۶۸) که جایگاه معلم را در نظام تعیین می‌کند نیز تکرار شده است، ولی در اصل ۴۹(ص۷۱) که به هماهنگی برنامه‌های تربیت معلم با نو آوری‌ها و پژوهش اختصاص دارد این تاکید از صراحت بیشتری برخوردار می‌شود، به طوری که در بند ۳ می‌خوانیم "پژوهش و تحقیق باید رکن اصلی آموزش در نظام تربیت معلم باشد"(کلیات،ص۴۹) سرانجام در بند ۴ از اصل ۵۹ که به اوقات فراغت اختصاص دارد مشخصا به نقش کتابخانه در پرکردن اوقات فراغت البته در کنار تاسیسات اشاره می شود.(ص۷۵)

از هیچ یک از اصل های ذکر شده و اصلهای دیگری که در اینجا ذکری از آن‌ها به میان نیامد، مشخص نمی شود که مسئولیت گردآوری، نگهداری، سازماندهی، پردازش اطلاعاتی که تا این حد بر کسب و استفاده از آن‌ها تاکید شده بر عهده چه نهادی است؟

با توجه به این مرور کوتاه در می یابیم که نظام جدید آموزشی:

۱-  دانش آموزان را در روند آموزش وپرورش خود سهیم و فعال می خواهد.(اصل ۲۵،بند ۵)

۲-  به دستاوردهای فردی دانش آموزان بها داده وشرایط لازم را برای استمرار در آموزش وخود آموزی آن‌ها فراهم می آورد. (اصل ۱۲،بند ۵)

۳-  دانش آموزان و آموزگاران را با جستجوگر و خلاق و اهل تحقیق می خواهد به طوری که رکن اصلی تربیت معلم را پژوهش وتحقیق قرار می دهد. (اصل ۱۶،بند ۱)

۴-  در امر آموزش و یادگیری استفاده از وسایل، ابزارها و منابع گوناگون کمک آموزشی وعلمی را توصیه می کند. (اصل ۴۲)

۵-  به کتب درسی به عنوان تنها یک (منبع معتبر درسی) برای آغاز حرکت معلم و دانش آموزان نگاه می کند و توصیه می کند که "محتوای آموزشی هر کلاس با مشارکت دانش آموز در فرآیند سازنده از میان کلیه منابع مکتوب ومتنوع موجود در محیط و فعالیت خلاق ذهنی و عملی معلم و دانش آموز" تولید شود. (اصل ۴۲، ص۶۸)

 آن‌چه در تمام این اصل‌ها در ابهام باقی می‌ماند شیوه رسیدن به این امکانات است. مشخص نمی شود که آن‌چه دانش آموزان لازم دارند تا به نوعی دستاورد فردی در زمینه‌های گوناگون برسند از کجا باید تامین گردد؟ چه نهادی امکان استمرار در آموزش وپرورش و خود آموزی  او را فراهم می‌کند؟ منابع و محمل‌های آموزشی و علمی به روزی را که او برای پژوهش خود نیاز دارد در کجا باید جست وجو کند؟ و چه نهادی مسئولیت فراهم آوردن منابع و ابزارهای آموزشی وعلمی مورد نیاز معلم را بر عهده دارد تا او بتواند از آن‌ها در کنار منبع درسی استفاده کند؟

همه راه‌ها به کتابخانه خوب آموزشگاهی ختم می‌شود تا با تامین منابع به روز کتابی و غیر کتابی و تکنولوژی‌های وابسته و سازمان دادن آن‌ها به بهترین شکل ممکن دستیابی واستفاده از مجموعه دانش بشری را هم برای دانش آموز و هم معلم فراهم آورد و فرصت خودآموزی و رشد همه جانبه و تحقیق را دراختیار آن‌ها قرار دهد.

در اینجا لازم است یک بار دیگر کلیات را با این دید مرور کنیم تا دریابیم که با توجه به انتظارات ذکر شده در اصل‌های گوناگون چه پیش بینی‌هایی برای نهادی که بتواند پاسخگوی این نیازها باشد صورت گرفته است؟

گرچه در برسی ومطالعه،  به بندهایی مثل بند ۸ از اصل ۶ (بند ۵ از اصل ۱۲، بند ۶ از اصل ۱۳، و بند یک اصل ۵۹ بر می خوریم که در آن‌ها از کتابخانه نامی به میان آمده است ولی با کمی تعمق در می یابیم که در تمام این بندها آن‌چه مورد تاکید قرار گرفته فعالیت های فرهنگی و پژوهشی است که می تواند بر محور این نهاد البته در کنار سایر نهادها مثل نماز خانه، موزه  و فروشگاه صورت بگیرد و تنها امری که یکسره مورد بی توجهی قرار دارد تاثیری است که این نهاد می تواند مستقیما بر جریان آموزش وپرورش داشته باشد.

در ۷۶ اصل مندرج در کلیات، نه تنها هیچ گونه اشاره‌ای به چگونگی گردآوری، سازماندهی و به کارگیری منابع و ابزارها و امکاناتی که خود کلیات استفاده از آن‌ها را در دستور کار دانش آموز و معلم قرار نداده، بلکه مشخص نمی شود که این نهاد بر اساس چه پشتوانه قانونی باید شکل بگیرد، بودجه آن باید از کجا تامین شود و برای اداره چنین نهاد حساسی چه دانش وتخصصی نیاز است؟

ناگزیر می توان نتیجه گرفت که علی رغم تاکید های مکرر بر به کارگیری نوآوری در تدریس و روحیه جست وجوگری و تحقیق نگرش برنامه ریزان نسبت به کارکردهای کتابخانه آموزشگاهی ادامه همان نگرش مبهم و توام با تردید گذشته است که کتابخانه را به شکل بسیار محدود و تنها در مقام یک نهاد صرفا پرورشی می بیند و آن را از کلیه وظایف آموزشی و پژوهشی که تاثیر بر روند آموزش می گذارد معاف می دارد.

با توجه به واقعیت‌ها، دو راه بیشتر باقی نمی ماند. یکی صرف نظر کردن از کلیه اهداف بلند پروازانه ای است که کتابخانه هم می تواند در تامین امکانات آن نقش داشته باشد و دیگری بازبینی و تعیین جایگاه واقعی کتابخانه در درون آموزش و پرورش است. که طبعا دومی است که می تواند راه گشا باشد.

بر هیچ کس پوشیده نیست که ما باید نسل جوان‌مان را که سکان دار این کشتی خواهد بود، با پشتوانه قوی از مهارت‌ها و توانایی که در صدر آن توانایی دستیابی، بازیابی، ارزیابی اطلاعات و استفاده درست از آن‌ها است به استقبال قرن بیست و یکم بفرستیم و نا معقول نیست که درآستانه فراگیر شدن نظام جدید برای تامین حداقل این مهارت‌ها و توانایی‌ها، چشم به این نظام دوخته باشیم. باز هم انتظار دور از دسترس نیست اگر بخواهیم تا آن‌جا که ممکن است نارسایی‌هایی که در این نظام وجود دارد بشناسیم و در رفع آن تلاش کنیم. ما حق نداریم با بی اعتنایی به جنبه‌هایی که می‌تواند سرنوشت ساز باشد، اهدافی را که دستیابی به آن‌ها برای ماندن و ادامه حیات در جامعه جهانی ضروری است در معرض خطر قرار دهیم، بنابراین با توجه به آن‌چه مختصرا ذکر شد، پیشنهادهای زیر را می‌توان ارائه کرد:

۱-  شورایی مرکب از برنامه ریزان و استادان و متخصصان کتابداری و اطلاع رسانی که از سابقه برنامه ریزی برخوردارند تشکیل شود و یک بار دیگر کلیات نظام را از این دید که جایگاه واقعی کتابخانه را به عنوان واحدی آموزشی، پژوهشی و پرورشی تعیین کند مورد بررسی قرار دهد و با توجه به اهداف هر مقطع استانداردهایی را برای شکل گیری، مجموعه سازی، سازماندهی و اداره این کتابخانه‌ها پیش‌بینی کند.

۲-  به عنوان نقطه شروع ۲ واحد درس شیوه بهره گیری از کتابخانه که پایه تحقیق به شمار می آید، در مجموعه دروس عمومی رشته های مختلف آموزش متوسطه گنجانده شود.

۳-  در برنامه آموزشی تربیت معلم، ۲ واحد درسی آشنایی با سازمان، تشکیلات و وظایف کتابخانه آموزشگاهی گنجانده شود تا دانشجویان این رشته با عملکرد واقعی کتابخانه در تسهیل امر موزش بیشتر آشنا شوند. همچنین پیشنهاد می شود در شرح درس‌های ادبیات کودکان و نوجوانان که مباید به ضوابط انتخاب کتاب خوب برای کتابخانه‌های آموزشگاهی نظر داشته باشد، تجدید نظر شود تا از این طریق دانشجویان با امکانات وسیعی که منابع غیر درسی می توانند در اختیار آموزگاران قرار دهند بیشتر آشنا شوند.

۴-  در دوره های تربیت معلم (دبستان، راهنمایی، و متوسطه‌) گرایش کتابداری و اطلاع رسانی تاسیس گردد تا نسبت به تربیت نیروی انسانی متخصص برای اداره کتابخانه های آموزشگاهی اقدام کند و یک بار برای همیشه به چنین نگرش نادرستی که هر کس می تواند اداره کننده یک کتابخانه آموزشگاهی باشد خاتمه داده شود.

۵-  بدیهی است برای جامه عمل پوشاندن به روندی که کتابخانه در آن نقش موثری داشته باشد لازم است کتابهای درسی پایه های مختلف نیز مورد تجدید نظر قرار گیرد تا از انعطاف پذیری لازم در جهت استفاده از سایر مواد و منابع بر خوردار شود.

۶-  تا شکل گرفتن کتابخانه آموزشگاهی به معنی واقعی آن پیشنهاد می شود شورایی مرکب از آموزگاران و دبیران پایه های مختلف ومتخصصان کتابهای غیر درسی کودکان تشکیل گردد تا با بررسی منابع موجود، فهرستی از کتاب‌هایی که از نظر صحت و دقت مطالب و همچنین نگارش مناسب به نظر می‌رسد، تهیه کنند تا برای استفاده در کلاس و در کنار کتاب‌های درسی در اختیار آموزگاران و دبیران پایه‌های مختلف قرار گیرد. پیشنهاد می‌شود مجموعه مندرج در این فهرست‌ها در مدارس ابتدایی به شکل کتابخانه کلاسی در اختیار معلمان و دانش آموزان گذاشته شود.

۷-  برای افزایش تولید مواد کمک آموزشی و علمی مناسب پایه‌های مختلف به ناشرانی که کتاب‌های مفید و مناسب سنین مختلف را منتشر می‌کنند در جهت بالا بردن تیراژ و کیفیت ارائه کتاب‌ها و همچنین انتشار کتاب با توجه به فضاهای خالی مورد نیاز کمک شود.

به عنوان آخرین یادآوری باید متذکر شد که در این مرحله حساس که همگی اذعان دارند که امر خواندن و مطالعه، تنها از جنبه تفننی آن مورد نظر نیست و با توجه به سرشت تغییر پذیر یافته‌های علمی باید از مواد اطلاعاتی برخوردار بود . به نظر کارشناسان امر مطالعه، نقص نظام آموزشی کشور که ضرورت عادت به مطالعه را در آموزش گیرندگان امر مطالعه، را در آموزش گیرندگان پرورش نمی دهد، به صورت یکی از مشکلات مهم جامعه ایرانی در آمده است. سهل انگاری نسبت به شکل گیری نهاد کتابخانه در نظام آموزشی بقای فرهنگی وعلمی جامعه ما را در جریان‌های جهانی، در معرض خطر جدی قرار می دهد. 

نویسنده
ثریا قزل ایاغ
منبع
قزل ایاغ، ثریا. " کارکرد های آموزشی کتابخانه در نظام آموزش و پرورش ایران".مجله …
Submitted by admin on