قوطی بگیر و بنشون، کودکانه‌ های نسل ما

فکر که می‌کنم نمی‌توانم ستایش‌گر هوشمندی نسل‌های گذشته‌ نباشم. پیاژه نخوانده بودند و از روش‌های تربیتی مونتسوری هم مطلع نبودند اما طبیعت کودکی را بهتر از ما‌ می‌شناختد. 

مثلا هر وقت می‌خواستند بگو مگویی داشته باشند که ما شاهد آن نباشیم فورا مارا دنبال «قوطی بگیر و بنشون» نزد خاله و عمه و مادر بزرگ می‌فرستادند، و تا می آمدی بفهمی جدل‌ها خاتمه یافته بود، یا هر وقت زمین می‌خوردیم و اشک در چشم‌مان می‌جوشید می‌گفتند «دیدی نمک‌هارو ریختی!  پاشو پاشو نمک‌هارو جمع کن!» تا می‌آمدی دنبال نمک بگردی‌، درد فراموش  شده بود! 

بدترین قهرها قهر سر نخوردن غذا بود که جایش یک سنگ در بشقاب بود یعنی «پاداش کسی که از غذایی که با دشواری فراهم شده قهر کند سنک است!» وبعد آن بشقاب غذا که مادر با مهر جلوی‌مان‌‌ می‌گذاشت می‌شد مائده بهشتی! ولی همیشه از یک چیز دلخور بودیم وقتی به ما می‌گفتند «الهی پیر شی!» نمی‌دانم درست بود یا غلط  ولی خودم را مدیون‌شان می‌دانم!

نویسنده
ثریا قزل ایاغ
کلیدواژه:
Submitted by editor on