خر کوچولو

نام هنریخر کوچولو
نام هنری لاتین
Kleine Ezel
نام
خر
نام خانوادگی
کوچولو
نام لاتین
Kleine
نام خانوادگی لاتین
Ezel

خر کوچولو از دل مجموعه داستان‌های یک نویسنده‌ی ادبیات کودک هلندی به نام «ریندرت کرم هاوت» می‌آید و در کشور خودش و بسیاری از کشورهای دیگر مشهور شده است. می‌دانید چرا؟ برای رسیدن به جواب می‌توانیم ویژگی‌های شخصیتی خر کوچولو را در داستان‌هایش بررسی کنیم.

در داستان «خر کوچولو و تولد یاکی» خر کوچولو برای تولد دوستش یاکی یک بادبادک می‌خرد. اما حیفش می‌آید آن را هدیه بدهد و دلش می‌خواهد بادبادک را برای خودش نگه دارد. بنابراین راه حل‌های مختلفی را برای حل مسئله‌اش امتحان می‌کند: مثلاً تصمیم می‌گیرد به‌جای بادبادک یکی از اسباب‌بازی‌های قدیمی‌اش را هدیه بدهد یا اصلاً به مامان بگوید که بادبادک را گم کرده اما مامان با قاطعیت و مهربانی به او یادآوری می‌کند که بادبادک هدیهٔ تولد یاکی است. خر کوچولو در مسیر خانهٔ یاکی هم دست‌بردار نیست. به مامان می‌گوید دلش درد گرفته یا یک‌دفعه‌ای از گاری‌اش پایین می‌پرد و سرگرم چیدن دسته‌گل می‌شود. مامان باز هم با ملایمت از او می‌خواهد تا به راه ادامه دهند. در نهایت وقتی خر کوچولو با انجام این کارها به نتیجهٔ دلخواهش نمی‌رسد، توی فکرش، تصور می‌کند که شاید اصلاً یاکی از بادبادک خوشش نیاید و آن را قبول نکند.

شاید بعضی خواننده‌ها این رفتارها را از روی خسیس بودن یا حسادت خر کوچولو بدانند اما واقعیت این است که این داستان از «احساس مالکیت» تمام بچه‌ها صحبت می‌کند. احساسی که از حدود 20 ماهگی شروع می‌شود و در 2.5 سالگی به اوج می‌رسد و تا 5 سالگی هم ادامه دارد.

در داستان «خر کوچولو» مامان می‌خواهد در لباس پوشیدن، دستشویی رفتن و غذا خوردن به خر کوچولو کمک کند. اما خر کوچولو در همه حال محکم به مامان جواب می‌دهد: «خودم بلدم!» دوست دارد کارش را خودش به تنهایی انجام بدهد. بعد هم با اجازهٔ مامان، تنهایی راهی خانهٔ دوستش یعنی خوک شنگول می‌شود. توی راه اتفاق‌هایی می‌افتد که خر کوچولو را کمی اذیت می‌کند؛ مثلاً تن و بدنش کثیف می‌شود و خانم خوکچه او را با برسی زبر می‌شوید یا به دستشویی گورکن می‌رود و بوی بد آنجا ناراحتش می‌کند. اما چاره‌ی دیگری ندارد و تحمل می‌کند. در نهایت دیروقت به خانهٔ خوک شنگول می‌رسد و وقتی می‌خواهد برگردد هوا تاریک است. خر کوچولو حسابی خسته شده. توی تاریکی کورمال کورمال دنبال جای گرم و نرمی است که بخوابد و استراحت کند. بالاخره جای دلخواهش را پیدا می‌کند و صبح، توی روشنایی متوجه می‌شود که شب را کنار مامان خوابیده است. چون مامان هیچ‌وقت او را تنها نمی‌گذارد.

متاسفانه گاهی اوقات بزرگ‌ترها این ویژگی کوچک‌ترها را لجبازی می‌دانند اما در واقع «احساس استقلال‌طلبی» بچه‌ها از حدود یک و نیم تا دو سالگی خودش را نشان می‌دهد. توی این داستان مامان هم این احساس خر کوچولو را درک می‌کند و با برخورد سالم به پرورش آن کمک می‌کند. یک موضوع جالب، شاید این سوال برایتان پیش بیاید که چطور آخر کار و یک‌دفعه‌ای سر و کلهٔ مامان خر کوچولو پیدا می‌شود؟ این‌طور نیست. در واقع مامان در طول داستان دورادور، خر کوچولو را زیر نظر دارد و سر بزنگاه کنارش می‌آید تا خطری مانع استراحت کوچولویش نشود. 

                                                                                                                                   

در کتاب «یک لقمه کوچولو برای خر کوچولو» مامان از خر کوچولو می‌خواهد تا سر میز برود و نهارش را بخورد اما خر کوچولو قبول نمی‌کند. مامان بازی را شروع می‌کند: غذا قطار می‌شود، هواپیما می‌شود اما خر کوچولو باز هم چیزی نمی‌خورد. این‌طور می‌شود که مامان تصمیم می‌گیرد خر کوچولویش را بغل کند و به پارک برود. توی پارک غذاها را برای اردک‌ها می‌ریزد و با این ترفند، خر کوچولو تصمیم می‌گیرد همراه با اردک‌ها غذایش را بخورد.

خیلی از اوقات پیش می‌آید که بچه‌ها تمایلی به غذا خوردن ندارند و این بی‌میلی ممکن است دلیل‌های مختلف جسمی یا روانی داشته باشد که در آن صورت مادر و پدرها باید با مطالعه و پی‌گیری‌های لازم دلیلش را متوجه شوند اما گاهی اوقات ممکن است غذا نخوردن فقط از روی «بی‌حوصلگی» باشد. به نظر می‌آید غذا نخوردن خر کوچولو هم همین دلیل را دارد و مامان با حوصله و بازی چارهٔ کار را پیدا می‌کند.

همان‌طور که می‌بینید، «خر کوچولو» وروجک و بازیگوش است و همیشه دلش می‌خواهد بازی کند؛ مثل تمام بچه‌ها. اما در داستان‌های مختلف یکی از احساس‌ها یا رفتارهایش پررنگ‌تر می‌شود. خوشبختانه مامان در موقعیت‌های متفاوت حوصله و دانایی به خرج می‌دهد و سعی می‌کند با خر کوچولویش حرف بزند، درکش کند و در جای مناسب، مهارت‌های لازم را یادش بدهد.

در واقع داستان‌ها و موقعیت‌های مختلف «خر کوچولو» دربارهٔ اخلاق و رفتارهایی است که هر بچه‌ای هنگام رشد، آن را تجربه می‌کند. بنابراین بچه‌ها با خر کوچولو تجربه‌های مشترکی دارند و خوب درکش می‌کنند!

حالا دیگر جواب سوالی که اول مطرح کردیم می‌دانید. می‌دانید که «خر کوچولو» چرا این‌قدر محبوب و مشهور است و چرا با توجه به این شخصیت داستانی، نمایش‌های مختلف و عروسک‌های جورواجور ساخته‌اند. ماجرا این است که بچه‌ها خر کوچولو را دوست دارند و می‌فهمند.

برگردان
شیما حسینی
Submitted by skyfa on
Kleine Ezel
خر کوچولو
نام
خر
نام خانوادگی
کوچولو
تهیه کننده
شیما حسینی
نام لاتین
Kleine
نام خانوادگی لاتین
Ezel

خر کوچولو از دل مجموعه داستان‌های یک نویسنده‌ی ادبیات کودک هلندی به نام «ریندرت کرم هاوت» می‌آید و در کشور خودش و بسیاری از کشورهای دیگر مشهور شده است. می‌دانید چرا؟ برای رسیدن به جواب می‌توانیم ویژگی‌های شخصیتی خر کوچولو را در داستان‌هایش بررسی کنیم.

در داستان «خر کوچولو و تولد یاکی» خر کوچولو برای تولد دوستش یاکی یک بادبادک می‌خرد. اما حیفش می‌آید آن را هدیه بدهد و دلش می‌خواهد بادبادک را برای خودش نگه دارد. بنابراین راه حل‌های مختلفی را برای حل مسئله‌اش امتحان می‌کند: مثلاً تصمیم می‌گیرد به‌جای بادبادک یکی از اسباب‌بازی‌های قدیمی‌اش را هدیه بدهد یا اصلاً به مامان بگوید که بادبادک را گم کرده اما مامان با قاطعیت و مهربانی به او یادآوری می‌کند که بادبادک هدیهٔ تولد یاکی است. خر کوچولو در مسیر خانهٔ یاکی هم دست‌بردار نیست. به مامان می‌گوید دلش درد گرفته یا یک‌دفعه‌ای از گاری‌اش پایین می‌پرد و سرگرم چیدن دسته‌گل می‌شود. مامان باز هم با ملایمت از او می‌خواهد تا به راه ادامه دهند. در نهایت وقتی خر کوچولو با انجام این کارها به نتیجهٔ دلخواهش نمی‌رسد، توی فکرش، تصور می‌کند که شاید اصلاً یاکی از بادبادک خوشش نیاید و آن را قبول نکند.

شاید بعضی خواننده‌ها این رفتارها را از روی خسیس بودن یا حسادت خر کوچولو بدانند اما واقعیت این است که این داستان از «احساس مالکیت» تمام بچه‌ها صحبت می‌کند. احساسی که از حدود 20 ماهگی شروع می‌شود و در 2.5 سالگی به اوج می‌رسد و تا 5 سالگی هم ادامه دارد.

در داستان «خر کوچولو» مامان می‌خواهد در لباس پوشیدن، دستشویی رفتن و غذا خوردن به خر کوچولو کمک کند. اما خر کوچولو در همه حال محکم به مامان جواب می‌دهد: «خودم بلدم!» دوست دارد کارش را خودش به تنهایی انجام بدهد. بعد هم با اجازهٔ مامان، تنهایی راهی خانهٔ دوستش یعنی خوک شنگول می‌شود. توی راه اتفاق‌هایی می‌افتد که خر کوچولو را کمی اذیت می‌کند؛ مثلاً تن و بدنش کثیف می‌شود و خانم خوکچه او را با برسی زبر می‌شوید یا به دستشویی گورکن می‌رود و بوی بد آنجا ناراحتش می‌کند. اما چاره‌ی دیگری ندارد و تحمل می‌کند. در نهایت دیروقت به خانهٔ خوک شنگول می‌رسد و وقتی می‌خواهد برگردد هوا تاریک است. خر کوچولو حسابی خسته شده. توی تاریکی کورمال کورمال دنبال جای گرم و نرمی است که بخوابد و استراحت کند. بالاخره جای دلخواهش را پیدا می‌کند و صبح، توی روشنایی متوجه می‌شود که شب را کنار مامان خوابیده است. چون مامان هیچ‌وقت او را تنها نمی‌گذارد.

متاسفانه گاهی اوقات بزرگ‌ترها این ویژگی کوچک‌ترها را لجبازی می‌دانند اما در واقع «احساس استقلال‌طلبی» بچه‌ها از حدود یک و نیم تا دو سالگی خودش را نشان می‌دهد. توی این داستان مامان هم این احساس خر کوچولو را درک می‌کند و با برخورد سالم به پرورش آن کمک می‌کند. یک موضوع جالب، شاید این سوال برایتان پیش بیاید که چطور آخر کار و یک‌دفعه‌ای سر و کلهٔ مامان خر کوچولو پیدا می‌شود؟ این‌طور نیست. در واقع مامان در طول داستان دورادور، خر کوچولو را زیر نظر دارد و سر بزنگاه کنارش می‌آید تا خطری مانع استراحت کوچولویش نشود. 

                                                                                                                                   

در کتاب «یک لقمه کوچولو برای خر کوچولو» مامان از خر کوچولو می‌خواهد تا سر میز برود و نهارش را بخورد اما خر کوچولو قبول نمی‌کند. مامان بازی را شروع می‌کند: غذا قطار می‌شود، هواپیما می‌شود اما خر کوچولو باز هم چیزی نمی‌خورد. این‌طور می‌شود که مامان تصمیم می‌گیرد خر کوچولویش را بغل کند و به پارک برود. توی پارک غذاها را برای اردک‌ها می‌ریزد و با این ترفند، خر کوچولو تصمیم می‌گیرد همراه با اردک‌ها غذایش را بخورد.

خیلی از اوقات پیش می‌آید که بچه‌ها تمایلی به غذا خوردن ندارند و این بی‌میلی ممکن است دلیل‌های مختلف جسمی یا روانی داشته باشد که در آن صورت مادر و پدرها باید با مطالعه و پی‌گیری‌های لازم دلیلش را متوجه شوند اما گاهی اوقات ممکن است غذا نخوردن فقط از روی «بی‌حوصلگی» باشد. به نظر می‌آید غذا نخوردن خر کوچولو هم همین دلیل را دارد و مامان با حوصله و بازی چارهٔ کار را پیدا می‌کند.

همان‌طور که می‌بینید، «خر کوچولو» وروجک و بازیگوش است و همیشه دلش می‌خواهد بازی کند؛ مثل تمام بچه‌ها. اما در داستان‌های مختلف یکی از احساس‌ها یا رفتارهایش پررنگ‌تر می‌شود. خوشبختانه مامان در موقعیت‌های متفاوت حوصله و دانایی به خرج می‌دهد و سعی می‌کند با خر کوچولویش حرف بزند، درکش کند و در جای مناسب، مهارت‌های لازم را یادش بدهد.

در واقع داستان‌ها و موقعیت‌های مختلف «خر کوچولو» دربارهٔ اخلاق و رفتارهایی است که هر بچه‌ای هنگام رشد، آن را تجربه می‌کند. بنابراین بچه‌ها با خر کوچولو تجربه‌های مشترکی دارند و خوب درکش می‌کنند!

حالا دیگر جواب سوالی که اول مطرح کردیم می‌دانید. می‌دانید که «خر کوچولو» چرا این‌قدر محبوب و مشهور است و چرا با توجه به این شخصیت داستانی، نمایش‌های مختلف و عروسک‌های جورواجور ساخته‌اند. ماجرا این است که بچه‌ها خر کوچولو را دوست دارند و می‌فهمند.

لینک کوتاه

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.