نخودی و کودکان "کرون"، روستایی در ایران!

 دوستان انجمن دوستداران ادبیات کودک و نوجوان اصفهان، بار دیگر گزارشی از دوستی نخودی با دانش آموزان دبستان دخترانه زینب در روستای کرون برای کتابک فرستاده اند. روستای کرون، در نزدیکی شهر فارسان از استان چهارمحال و بختیاری است. همه دانش آموزان این دبستان، چندی پیش با همکاری یک خیر اصفهانی و با همت انجمن دوستداران ادبیات کودک اصفهان، دارای کتاب‌های فارسی آموز ادبی و ریاضی آموز ادبی شدند. گروهی از انجمن دوست داران ادبیات کودک و نوجوان، در سفری، کتاب‌ها را به کودکان اهدا کردند و شیوه استفاده از آن‌ها را نیز به مربیان و کودکان آموختند.

گزارش نهضت قریشی نژاد، از اعضای انجمن دوستداران کودک و نوجوان اصفهان را از سفر دوم گروه به روستای کرون و دبستان زینب می‌خوانید: 

در سفری دیگر به کرون، برای بررسی کار با فارسی آموز ادبی یک بار دیگر از استقبال گرم و مهمان نوازی خانم مردانی مدیر و آموزگاران و دانش آموزان دبستان زینب کرّون برخوردار شدیم و مانند همیشه همکاری دلسوزانه آقای امامی رئیس مجمع را با همه وجود حس کردیم. مدیر و آموزگاران علاقه مند و فعال این دبستان، پس از توزیع فارسی آموز بین دانش آموزان، جلسه ای برای مادران برای بیان طرز کار و نقش کتاب فارسی آموز در آموزش فرزندان‌شان برگزار کرده و همکاری آن ها را جلب کرده بودند. به طوری که مادران هم داستانک‌های نخودی را خوانده بودند و باز خورد آن را در شخصیت و علاقه مندی کودکان‌شان به مدرسه می دیدند. در سفر دوم، یکی از نخستین عروسک‌هایی که از نخودی دیدیم، "‌نخودی ورزشکار" بود که یکی از دانش آموزان با کمک  پدر و مادرش با گچ درست کرده بود و آموزگار او می‌گفت که دانش آموزان می‌پرسند: "چرا نخودی ورزشکار نمی شود؟" 

عروسک نخودی ورزشکار

در دیدار با دانش اموزان در کلاس اوّل آموزگار علاقه مند این کلاس، از نقاشی‌های آن‌ها پس از خواندن یک داستان نخودی، چند روزی نمایشگاه می‌گذرد و بعد آن‌ها را در پوشه‌ای به نام نخودی نگه داری می‌کرد. او گفت که کودکان قسمت‌هایی را که بیشتر دوست دارند نقاشی می‌کنند؛ داستانک‌هایی که حس بلند پروازی آن‌ها را پر و بال می‌دهد، بیشتر می‌پسندند مثلاً جایی که نخودی قهرمان می‌شود یا هنگامی که آتش نشان می‌شود و صورتش گل می‌اندازد. 

در کلاس پیش دبستانی، عروسک‌های انگشتی از نخودی و دوستانش تهیه شده بود که پشت پنجره چیده بودند و کودکان با آن‌ها نقش بازی می‌کردند. در این کلاس، کودک ۵ ساله‌ای به نام مرسا اسماعیلی همه کتاب فارسی آموز را می‌خواند و واژه‌ها را به طور جداگانه می‌شناخت. هنگامی که از او پرسیدیم، گفت که خواهرش کلاس دوم است و برایش می‌خواند تا یاد بگیرد. 

 

دانش آموزان کلاس دوم نمایش بسیار زیبایی از نخودی چوپان اجرا کردند که همه دانش آموزان در آن شرکت داشتند. در گفت و گو با آن‌ها متوجه شدیم دانش آموزان به مفاهیم داستانک‌ها فکر کرده‌اند. 

در کلاس سوم، نمایش زیبایی از جریان دلتنگی نخودی و جستجوی او برای پیدا کردن یکی مثل خودش و سراغ ماهواره رفتن را تماشا کردیم. آن‌ها پس از خواندن این داستانک درباره آرزوهای خودشان نوشته بودند و این که به نظر آن‌ها کدام شدنی و کدام ناشدنی است. کلاس چهارمی‌ها صحنه‌ای را که عقاب طلایی به کمک نخودی و دوستانش می‌آید، برایش دوست پیدا می‌کند و می خواهد او را پیش نخودفرنگی ببرد، به نمایش گذاشته بودند. خودشان بال‌های عقاب درست کرده بودند و عروسک بزرگی درست کرده بودند که می‌گفتند زن نخودی است. 

کلاس پنجم درباره نخودی در کرون داستان‌هایی نوشته بودند و نقاشی کرده بودند و درباره آن با یکدیگر گفت و گو می‌کردند. عروسک بزرگی به نام "‌نخودبانو" هم کنار کلاس‌شان بود.

 همه آموزگاران، روی روخوانی از فارسی آموز کار کرده بودند و می‌گفتند که فارسی آموز سبب گسترش دایره واژگان در ذهن کودکان شده و مکمل بسیار خوبی برای کتاب فارسی است و موجب تثبیت یادگیری می‌شود. آن‌ها اشاره کردند که معمولاً دانش آموزان هنگام درس فارسی، مثال‌های نخودی را می‌آورند. برای نمونه هنگام آموزش " و " استثنا همه می‌گویند که نخودی هم "و " استثنا دارد.  بچه‌ها با علاقه مندی همیشه برای خواندن داستانک از کلاس جلو هستند. 

لولوپی (ریاضی آموز ادبی) در کلاس اوّل عشق و علاقه ای را بخود جلب کرده بود و بنا به گفته آموزگار کلاس، کودکان آن را از کتاب ریاضی‌شان بیشتر دوست داشتند. به یک کلاس پسرانه هم رفتیم. چگونگی و نوع ارتباط پسرها با نخودی متفاوت از دخترها بود. اما آن‌ها هم با علاقه مندی در گفت و گو در باره نخودی شرکت می‌کردند.  کارکنان علاقه‌مند این آموزشگاه، نمایشگاهی از فرهنگ مردم کرون و کارهای خلاق انجام شده در کلاس هنر ترتیب داده بودند که در خور توجه بود. 

دانش آموزان کلاس سوم و چهارم، سه بازی بسیار شادی آور "هل هله گرگ چمیری"، "عمو هیزم کش" و "دو هدیه بیار" را در حیاط مدرسه اجرا کردند که علاوه بر خودشان ما را هم غرق نشاط کودکی کرده بود. روز خوبی را با کارکنان و دانش آموزان دبستان زینب گذراندیم و در بازگشت غرق شوق و شادمانی بودیم از این‌که در گوشه‌ای  دورافتاده از کشورمان دانش آموزانی را این چنین شاد و پویا و آموزگاران و مسئولانی را تا این اندازه علاقه مند می‌دیدیم. 

 

Submitted by admin on