تیستو نماد صلح است

موریس دروئون نویسنده معروف فرانسوی خالق کتاب خاطره‌انگیز تیستوی سبز انگشتی است. او در ۲۳ آوریل سال ۱۹۱۸ به دنیا آمد و از پرکارترین نویسندگان فرانسوی است و موفق به دریافت جایزه ادبی کنگور – از معتبرترین جایزه‌های ادبی فرانسه- برای کتاب خانواده بزرگ شد. دروئون در سال ۲۰۰۸ و در سن ۹۰ سالگی درگذشت.

یکی از آثار جاودانه این نویسنده که به زبان فارسی ترجمه شده، کتاب تیستوی سبز انگشتی با ترجمه لیلی‌گلستان است. این کتاب  نخستین بار در دهه ۵۰ از سوی کانون پرورش فکری کودک و نوجوان به چاپ رسید و در سال ۸۰ امتیاز چاپ آن به نشر ماهی واگذار شد.  چاپ دوم تیستو سبز انگشتی، با تیراژ ۲۰۰۰ جلد و قیمت ۳۰۰۰ تومان در نمایشگاه کتاب تهران منتشر شد. در زیر گفت و گویی با موریس دروئون را می خوانید. 

شما از چه سنی نوشتن را آغاز کردید؟

دقیق یادم نیست، نخستین نوشته‌ام مربوط به چه زمانی است، اما این را به خاطر دارم از زمانی که بسیار کوچک بودم در مورد آدم‌های اطرافم خیال‌پردازی می‌کردم. بعضی از آدم‌ها در ذهن من نقش فرشتگان ناجی بشر را داشتند و برخی دیگر انسان‌هایی دیو صفت بودند و من باید خودم را از گزند آنها حفظ می‌کردم. البته در دوره کودکی‌ام این خیال‌پردازی‌ها باعث تقویت ذهن من می‌شد، اما در دوره‌ای که نوشتن را به طور جدی شروع کردم، متوجه شدم که این خیال‌پردازی‌ها سرعت ذهن و قلم من را تحت تاثیر مثبت خود قرار می‌دهد.

یکی از اتفاقات مهم زندگی شما وقتی است که به عنوان رییس بخش ادبی آکادمی فرانسه انتخاب شدید. آیا رسیدن به چنین مقامی نیز در خیال‌پردازی‌های کودکانه‌تان بود؟

در خیال تمام کودکان هیچ وقت رسیدن به شغلی که ایده‌آل نباشد وجود ندارد. این اتفاق برای من هم رخ داده بود. من همیشه در نگاه به آینده خودم، تصویری واضح از فردی را می‌دیدم که جامعه به وجود او نیازمند است و در این تصویر من نیاز جامعه را برطرف می‌کنم.

این حس مفید بودن از نظر اجتماعی در زمان نوشتن کدام کتاب برای تان اتفاق افتاد؟

در بیشتر داستان‌های من شخصی در گوشه و کنار داستان وجود دارد که زبان گویای من است، و من در داستان‌هایم به آن می‌بالم. به طور معمول کاستی‌های اجتماعی که گریبان‌گیر من است را از زبان من فریاد می‌زند. البته ناگفته نماند در مجموعه‌ای که از زندگی پادشاهان نوشتم افزون بر این که روایتی داستانی را بیان می‌کنم اطلاعاتی مفید نیز به خواننده می‌دهم.

منبع الهام شما برای نوشتن کتاب‌های‌تان چیست؟

من از زیبایی‌ها و زشتی‌های دنیای پیرامون الهام می‌گیرم از هر چیزی که بتوان آن را تبدیل به یک روایت کرد. شاید گفت و گو‌های روزمره دو آدم کاملا معمولی، من را به نقطه شروع یک داستان برساند. شاید تفاوت ذهن من و شما در این باشد که من از کنار مسایل حتی خیلی کوچک و عادی هم به راحتی نمی‌گذرم.

 شاید بد نباشد که درباره منبع الهام داستان شگفت‌انگیز تیستوی سبز انگشتی هم به ما بگویید.

آه بله. تیستو. معجزه کوچک داستان‌نویسی من. تیستو مانند کودکی بود که من سال‌ها آن را در درون خودم پرورانده بودم. تیستو به این علت برای همه سنین جذاب است چون تقریبا همه چیز را با من تجربه کرده است. تیستو در درون من پخته شده من داستانی را روایت می‌کنم که مناسب یک تا صد ساله‌هاست و هرکدام به میزان درک‌شان از تیستو با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

به نظر شما تیستو داستانی نمادین است یا به داستان‌های افسانه‌ای نزدیک‌ است؟

ببیند؛ می‌توان به این داستان از هر دو جنبه نگاه کرد. این بستگی به نوع نگرش انسان‌ها دارد که البته تیستو در ذهن من بیشتر نماد انسان‌هایی است که سعی در آسان‌کردن زندگی دیگران دارند. تیستو نماد صلح است نماد نگاه مثبت به اتفاقات منفی.

چه مدتی را صرف نوشتن این کتاب کردید؟

دقیق یادم نیست. اما من وقتی قلم به دست می‌گرفتم مثل این بود که میان دنیای افسانه‌ها ذوب می‌شدم، شروع به نوشتم می‌کردم؛ درست در همین زمان بود که سر و کله خود تیستو پیدا می‌شد و او بود که داستان را جلو می‌برد.

شما معمولا در چه زمانی شروع به نوشتن می‌کنید؟

من چیزی را که به ذهنم خطور کند، اگر شرایط نوشتن آن را نداشته باشم، جملات کلیدی یا کدهای آن را یادداشت می‌کنم و در زمان مناسب آن را می‌پرورانم، البته گه گاهی سوژه آن قدر مهم و حیاتی است که در بدترین شرایط هم شروع به نوشتن آن می‌کنم.

چه مقدار از گفته‌هایی که راویان داستان‌های شما می‌گویند متاثر از شخصیت شماست؟

من قبلا هم گفته‌ام که بعضی شخصیت‌ها زبان گویای من هستند، اما همیشه این‌طور نیست. گاهی صحبت‌ها و اعتقادات شخصیت داستان کاملا متضاد با شخصیت من است. اما به سبب فضای داستان جور دیگری پیش می‌روند و این که یکی از هیجانات نویسندگی، تجربه فضاهای متفاوت است و لزوما نویسنده در داستان نباید به بیان اعتقادات خود بپردازد.

منبع
روزنامه شرق
Submitted by admin on