نرو دیگه!

عنوان لاتین
I’m going

«نرو دیگه!» از مجموعه کتاب «فیلی و فیگی» ماجرای یک روز دیگر از دوستی آن‌ها است. روزی که به نظر خوب می‌رسد، درست مثل دیروز البته قبل از آن‌که فیگی اعلام کند وقت رفتن‌اش فرا رسیده است.

«نرو دیگه!» این‌طور آغاز می‌شود، فیلی و فیگی یک روز خوش دیگر را کنار هم سپری کرده‌اند و با ژست آرام مرسوم‌شان نشسته و‌ به هم تکیه داده‌اند. ناگهان فیگی با نگاه کردن به ساعت‌اش اعلام می‌کند که باید برود. بعد از این خبر تا آخر داستان خبری از نشستن نیست. شنیدن این خبر برای فیلی اصلا خوشایند نیست. او بدون جویا شدن دلیل تصمیم فیگی، می‌خواهد در تقلایی نفس‌گیر با دست و پا زدن‌های پر سر‌ و صدا جلوی رفتن‌اش را بگیرد. اما فیگی بالاخره می‌رود البته نه به تنهایی! به این ترتیب در آخر داستان آن‌ها دوباره کنار هم نشسته‌اند و مشغول ناهار خوردن هستند، درست مثل دیروز.

وقتی فیلی مطمئن می‌شود که گوش‌های بزرگ‌ش درست شنیده‌اند. و فیگی واقعا قرار است برود. ابتدا با زبان خوشِ فیلی از او می‌خواهد تا از این تصمیم منصرف شود. بعد سعی می‌کند از زور بازوی فیلی‌اش استفاده کند. اما وقتی می‌بیند فیگی هم‌چنان قصد رفتن دارد، اشک‌ریزان داد و فریاد راه می‌اندازد و برای فیگی از بازی‌هایی که بدون او نمی‌تواند انجام دهد می‌گوید. اما باز هم تلاش‌هایش بی‌نتیجه است. فیلی که از این همه سرسختی ناامید شده، برای تلافی می‌گوید، «حالا که این‌طور شد من هم می‌روم». فیگی از شنیدن این خبر مثل فیلی آشفته نشده است، و با آرزوی خوشی برای او به راهش ادامه می‌دهد.  حالا که آخرین تلاش فیلی برای منصرف کردن دوستش بی‌نتیجه مانده است. شاید تنها راهش این باشد که از او بخواهد فقط کمی دیرتر برود. مثلا روز بعد، هفته بعد، ماه بعد یا اصلا سال بعد برود. فیگی در جواب تمام این پیشنهاد‌ها ساعت‌اش را نشان می‌دهد و می‌گوید: «من همین الان دارم می‌روم»

اما چرا؟ چرا فیگی می‌خواهد دقیقا همین الان برود؟ این سوالی است که احتمالا همه کودکان تا اواخر کتاب بارها در ذهن‌شان ایجاد می‌شود. همه منتظرند تا زودتر فیلی دست از تلاش‌های عجیب‌اش بردارد و دلیل رفتن دوستش را از او بپرسد. یا اینکه فیگی در جواب تمام تقلاهای طاقت‌فرسای فیلی، به جای تکرار جمله کوتاه «من دارم می‌روم» دلیل رفتنش را توضیح دهد. بالاخره این پرسش از دهان فیلی بیرون می‌آید، تا ماجرا برای همه روشن شود.
خیال‌تان راحت قرار نیست فیگی به یک سفر دور و دراز بی‌بازگشت برود. او فقط دارد می‌رود همین نزدیکی‌ها ناهار بخورد، چون وقت ناهار شده. و البته ناهارش آن‌قدر زیاد است که شاید بتواند یک فیل از نفس افتاده را هم سیر کند. درست مثل دیروز!

در ماجرای «نرو دیگه!» یک سوءتفاهم برای فیلی و فیگی دردسرساز می‌شود. سوء‌تفاهمی که به دلیل عدم توجه آن‌ها به یکی از تفاوت‌های فردی‌شان به وجود می‌آید. فیلی احساس نیاز بیشتری برای بودن در کنار دوستانش دارد و احساس خوبی نسبت به اوقات تنهایی ندارد. برای او خبر رفتن دوست‌ش یک اتفاق ناگوار محسوب می‌شود که می‌تواند روز خوبش را خراب کند. این درحالی است که فیگی برای ادامه دادن به یک روز خوب تصمیم دارد برود و زمانی را به تنهایی سپری کند. اما در نهایت فیلی با پافشاری‌های فراوان بالاخره موفق می‌شود برای آن‌که احساس تنهایی نکند، در برنامه‌ی ناهار فیگی شریک شود.

همان‌طور که در تصویر صفحه آخر می‌بینیم فیگی برای تنها غذا خوردن علاوه بر زمان، برنامه‌ریزی مفصلی هم داشته است.
و این چیزی است که او برخلاف دوستش فیلی برای کامل کردن یک روز خوب به آن نیاز دارد. اما فیلی و فیگی هیچ‌کدام تا آخر ماجرا از پس توضیح این نیاز متفاوت‌شان به یک‌دیگر بر نمی‌آیند و برای همین رفتارهایشان باعث تعجب و زحمت هم می‌شود.

«مو ویلیمز» در این کتاب‌هم مثل سایر کتاب‌های این مجموعه از تصویرگری با جزئیات کم در فضاسازی و جزئیات فراوان در چهره و حالت‌های بدنی شخصیت‌های داستان‌اش استفاده کرده است. چیزی که می‌تواند امکان توجه، همذات پنداری و درک احساس شخصیت‌ها در هر موقعیت را به مخاطب بدهد. هم ‌چنین جملات کوتاه و کلمات تکرار شونده، فضایی برای توجه به حروف، کلمات و جملات به کار رفته در متن که به اندازه کافی بزرگ و خوانا هستند، ایجاد کرده و مرور آن‌ها می‌تواند ذهن کودک در آستانه سواد آموزی را برای خواندن آماده کند.

اگر می‌خواهید از ماجراهای بامزه دیگر فیلی و فیگی سر دربیاورید، همراه آن‌ها بدوید و به صفحه آخر بروید. فهرست کامل کتاب‌‌های ترجمه شده از این مجموعه را آن‌جا می‌توانید ببینید. ماجراهایی مانند: «اسباب‌بازی عزیزم»، «دیدی پرواز کردم»، «ماشین‌سواری»، «چرا صبر کنم؟» و «با تشکر از همه»، «ببین چه شیپوری می زنم»، «بپر بپر زیر باران»، «توپم کجاست»، «خوابی یا بیدار»، «عچووو»، «غافلگیربازی» و...

«مو ویلیمز» در کارنامه هنری خود علاوه بر مجموعه «فیلی و فیگی»، مجموعه کتاب‌های کبوتر و کتاب «خرگوش بغلی» را  نیز دارد. او تا کنون برای کتاب‌های «به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند.»، «خرگوش بغلی» و «نافل بانی» موفق به دریافت جایزه‌ی برجسته‌ کالدکات انجمن کتاب‌داران آمریکا شده است. هم‌چنین چند عنوان از کتاب‌های او برنده جایزه مدال تیودور سیوس گیزل (جایزه‌ای برای آثار با ارزش ادبی بالا برای نوآموزان) شده است. آثار او به نقل از نیویورک‌تایمز در فهرست پرفروش‌ترین‌ها قرار دارد.

گزیده‌هایی از کتاب

- من دارم می‌روم.

- پس من چی؟

با کی بالا و پایین بپرم، تنیس روی میز بازی کنم و کلاه بوقی سرم بگذارم؟!!

- ببخشید فیلی. ولی من دارم می‌روم.

- حالا که این‌طوری شد، من هم می‌روم. ببین که رفتم...

برگردان
آناهیتا حضرتی
تصویرگر
تصویرگر
MO Willems, مو ویلیمز
سال نشر
1399
ناشر
نویسنده
MO Willems, مو ویلیمز
نگارنده معرفی کتاب
ویراستار
محمدهادی قوی پیشه
Submitted by skyfa on