قدیانی

"پروانه " یازده سال دارد و در کابل در زمان سلطه ی طالبان بر افغانستان (سال ۱۹۹۷) زندگی می کند. مادرش نویسنده ای اخراجی است که با کمک دوست نزدیکش در سازمان اتحاد زنان افغان به فعالیت می پردازد. پدرش معلم تاریخ است که در اثر بمباران یک پایش را از دست داده و به جرم تحصیل در انگلستان و خواندن کتاب های انگلیسی، توسط طالبان به زندان افتاده است.
شنبه, ۱۰ دی
یوسف و فتاح از اهالی روستای ایران "دره سی"روستایی دور افتاده در حوالی سرعین از توابع اردبیل هستند. سارا خواهر فتاح قرار است بعد از عید عروسی کند و از ده برود و فتاح هم امیدوار است پس از او خود را از این روستای دور افتاده نجات دهد.
سه شنبه, ۳۰ شهریور
صفر گوسفندار است و قصد دارد گوسفندهایش را بفروشد تا درآمد فروش آن ها را خرج درمان پای دختر فلجش کند، اما گرگ گوسفندها را می کشد. صفر بجای اینکه گرگ را بکشد زنگوله گردن بزش را به گردن گرگ می اندازد که صدای آن هشداری باشد برای مردم روستا و این سزای خیانت گرگ است.
پنجشنبه, ۲۵ شهریور
مجموعه ۳۵ داستان کوتاه که گاه در قالب خاطره و برخی در گونه داستان های واقعگرا و تخیلی بیان شده است. داستان ها بیشتر در شهرهای آذربایجان و برخی هم در شهرهای شمالی ایران رخ می دهد. ماجرای آن ها به رویدادهای پیش و پس از انقلاب و گاهی به دوران جنگ ایران و عراق مربوط می شود.
یکشنبه, ۱۰ مرداد
«سرزمین‌ سایه‌های دلتورا»، رمانی است بسیار پُرهیجان و خواندنی، برای دوستداران رمان های فانتزی-تخیلی. رمان‌های سه‌گانه، به‌ دنبال همدیگر هستند و برای پی بردن به رمز و راز «افسانه‌ای دلتورا»، مطالعه‌ی هر سه جلد لازم است.
سه شنبه, ۲۲ تیر
هر چهار نفر به راه افتادند و سفرشان را آغاز کردند. سفر به سرزمین "از". خورشید در آسمان می درخشید و وجود هر چهار تا مانند خورشید گرم و پر از امید بود. "مترسک" می خواست صاحب مغز شود تا مجبور نباشد همه ی عمر را میان ذرت های مزرعه سپری کند.
شنبه, ۲۵ اردیبهشت
"ادوارد" عروسک خرگوشی کوچکی است ساخته شده از چینی، مغرور و خود پسند که صاحبش "ابیلین" را خیلی دوست ندارد. از اطرافیان او هم دل خوشی ندارد. ادوارد در یک سفر دریایی از دست ابیلین به داخل آب می افتد و این گونه است که یک سفر باور نکردنی را آغاز و صاحبان جدیدی پیدا می کند. سرانجام نیروی عشق و عاطفه ادوارد و ابیلین را به هم می رساند هر چند که ابیلین دیگر خودش مادر شده است و ادوارد هم دچار دگرگونی در رفتار.
شنبه, ۸ اسفند
پادشاهی سه پسر داشت، او هنگامی که مرگ خود را نزدیک می‌بیند تصمیم می‌گیرد که میان آن سه نفر یکی را برای سلطنت انتخاب کند. شرط او این است: کسی شاه می‌شود که از همه تنبل‌تر است. شرط جالبی است. هر کدام از پسران از تنبلی خود می‌گوید.
سه شنبه, ۱۵ دی
لوسی یک باره گفت: «این صدای چیست؟» آن خانه خیلی بزرگ‌تر از هر خانه‌ای بود که لوسی تا آن روز دیده بود و فکر آن همه راهروهای دراز و ردیف درهایی که به اتاق‌هایی خالی باز می‌شد، کم کم او را می‌ترساند. ادموند گفت:«یک پرنده بود خنگ خدا»
سه شنبه, ۱۰ آذر
"من بهترین چیزم را به وطنی که دوستش دارم، دادم و اشگ نریختم تا او به جنگ برود و دفاع کند. این عزیز ترین فرد همسر من است ..." این عبارتی است که خانم "مارچ" در هنگام زخمی شدن شوهرش به دختران نگران خود یعنی "مگ"، "جو"، "ایمی" و "بت" بیان می کند. دختران جوان در غیاب پدر، فقر، نداری، بیماری، تنهایی و... را تحمل می کنند اما هرگز از پا نمی افتند و با قدرت به کسب علم، هنر، کار، مهارت های زندگی و دلداده گی می پردازند.
یکشنبه, ۸ آذر
خورشید روی سبزه ها و درخت های درهم تنیده ی "باغ مخفی" می تابید. این نامی بود که "مری" روی باغ گذاشته بود. این اسم را دوست داشت و وقتی بین دیوارهای قدیمی و زیبای آن تنها می گذشت و کسی نمی دانست او کجاست، بیشتر لذت می برد. تقریبا مثل دور بودن از دنیا بود و رفتن به یک جای افسانه ای. مری تصمیم گرفته بود راز وجود باغ مخفی را برای خود نگه دارد اما...
سه شنبه, ۳ آذر
روبرتا، پیتر و فیلیس مجبور هستند به همراه مادر خانه خود را ترک کنند و در یک خانه ی کوچک نزدیک راه آهن زندگی کنند، چون اتفاق ناخوشایندی برای پدر رخ داده است. مادر ترجیح می دهد که بچه ها چیزی از ماجرا ندانند اما بچه ها پس از ماجراهای مختلف از این راز با خبر می شوند و ...
شنبه, ۲۴ مرداد
پی پی جوراب بلند یک دختر ۹ ساله است. همه کسانی که او را می‌شناسند او را عجیب و غریب می‌دانند. او روش ویژه‌ای برای انجام کارهایش دارد که همه را به شگفتی وا می‌دارد. بچه‌ها او را دوست دارند و با او به آن‌ها خیلی خوش می‌گذرد و اما "آدم بزرگ‌ها" گاهی از دست او خشمگین می‌شوند اما پی پی می‌گوید: "شما از بچه‌ای که مادرش تو آسمان‌هاست و پدرش پادشاه آدم خورهاست چه انتظاری دارید".
سه شنبه, ۲ تیر
همه ‌اش تقصیر آن جد خوک‌ دزد بی‌بو و خاصیت بود، وگرنه استنلی یلنتس با آن هیکل چاق در مدرسه مسخره نمی‌شد، به خاطر جرمی که مرتکب نشده بود به این اردوگاه لعنتی نمی‌آمد، هر روز در گرمای طاقت‌‌فرسا، یک گودال عمیق نمی‌کند و از همه مهم‌‌تر در حالتی‌ که توی یک گودال، بدون حرکت ایستاده است ثانیه ثانیه منتظر مرگ نبود.... اما در همین لحظه او خوشبخت‌‌ترین نوجوان در سرتاسر تگزاس بود.
پنجشنبه, ۷ خرداد
آلیس هنرید دختری نابغه است که با پدربزرگ ریاضی‌دان خود در امریکا زندگی می‌کند. وزارت دفاع ایالات متحده امریکا در سال ۱۹۴۳ برای پایان دادن به جنگ دوم جهانی، دست به تجربه‌ عجیب نامرئی کردن یک ناوشکن آمریکایی ‌می زند.
شنبه, ۱۰ اسفند
جوانی هندی به نام گویند که همسرش جوتی نام دارد، با همکاری خانواده‌ای انگلیسی؛ چدویک، برای ادامه‌ی تحصیل راهی انگلستان می‌شود. این خانواده‌ی انگلیسی پس از غرق شدن فرزندشان و شروع جنگ و ناامنی در هند، تصمیم به بازگشت به کشور خود می‌گیرند.
شنبه, ۲۸ دی
این کتاب با متنی ساده همراه با عکس‌هایی طبیعی از کودکان در حال خوردن، بچه‌ها را به خوردن تشویق می‌کند. پدیدآورندگان کتاب از کودکانی با نژادهای مختلف به عنوان سوژه عکس‌ها استفاده کرده‌اند، بنابراین تصویرها برای همه کودکان دنیا ملموس می‌باشند. مشاهده کودکانی که خود به تنهایی، بدون کمک بزرگترها در حال خوردن غذا هستند، مشوقی برای استقلال مخاطبان در خوردن غذاست.
چهارشنبه, ۱۱ دی
این كتاب از مجموعه‌ی ۵ جلدی "بازی می‌كنیم، یاد می‌گیریم" است و كودك را با مفاهیم فیزیكی مانند نیرو و اصطكاك، بدون به كارگیری این واژه‌های علمی و با كمك ابزارهای ساده آشنا می‌كند. ساختار كتاب منطقی است و در آن به روابط علت و معلولی پدیده‌ها اشاره شده است.
سه شنبه, ۵ آذر
این كتاب از مجموعه‌ی‌ ۵ جلدی "بازی می‌كنیم، یاد می‌گیریم" كودك را با مفهوم شناوری و غرق شدن و تأثیر جرم و جنس و شكل اجسام در این پدیده‌ آشنا می‌كند. ساختار كتاب منطقی و با توجه به روابط علت و معلولی است.
سه شنبه, ۵ آذر
این كتاب، از مجموعه‌ی ۵ جلدی "بازی می‌كنیم، یاد می‌گیریم" در بردارنده‌ی اطلاعاتی درباره‌ی جابه‌جایی اجسام با هل دادن واستفاده از ابزارهای مختلف است و ارتباط میان شكل اجسام و جابه‌جایی آن‌ها را توضیح می‌دهد. ساختار كتاب منطقی است.
سه شنبه, ۵ آذر