عادله خلیفی
از سایه به نور
اژدها؛ از اسطوره به افسانه و داستان
یکی از عجیبترین ساختههای ذهن بشر، اژدها است. منابع تحقیقی درباره این پدیده، همواره به دو نکته مشخص اشاره میکنند. نخست تشبیه آتش دهان اژدها با آتش فشانهای فعال که ذهن انسان اسطورهای آن را ناشی از خشم پدیدههای طبیعی میدانست. البته از نگاه این...
فقط یک لکه است!
یا
این بوی زمین است
بارِ اولی که کتاب «پدر اسلاگ» را خواندم اولین پرسشی که به ذهنام آمد این بود: «چرا این کتاب برای کودکان نوشته شده است؟ » پاسخهای بهظاهر متفاوتی به ذهنام میرسید اما همه یک نتیجه داشتند: چنین کتابهایی هم باید برای کودکان نوشته شود! چندبار دیگری هم که این...
بازی میانهی خیر و شر
بازی کردن میانهی خیر و شر، کار هر نویسندهای نیست. تنها نویسندگانی میتوانند وارد این بازی شوند که فیلسوف هم باشند. بعضی از نویسندگان فیلسوف هستند، یعنی برای خودشان جهانبینی خاصی دارند. این نویسندگان آثاری خلق میکنند که لایههایی از معنا در واژهها پیچیده میشود. در نگاه...
عشق!
«ماجرای این که خرس کوچولو و ببر کوچولو چهطور نامه، پست هوایی و تلفن اختراع میکنند.» فکر میکنید خرس و ببر اینها را چهطور اختراع میکنند؟ نامه و تلفن و پست چرا برای خرس و ببر مهم است؟ چه چیزی انگیزه این اختراعها شده؟ کتاب «نامه برای ببری» ماجرای دوستی و عشقی است که انگیزهی اختراع نامه و...
زبان رودی رونده است، که همراه با زمان و انسان به پیش میرود. زبان ادبیات نیز چنین خصلتی دارد. زبانی که روزگاری برای آن مردم روشن بوده است، امروز ممکن است برای ما چندان روشن و مفهوم نباشد. این به ویژه درباره زبانهای عتیق بیش تر صدق میکند. فارسی زبانی عتیق است. زبانی کهن و باستانی که بسیار روایتها...
انگار دنیایی دیگر بود
«یک روز خواهرم ویرجینیا مثل یک گرگ از خواب بیدار شد.» یک روز خواهرم، یک روز برادرم، یک روز پدرم، یک روز مادرم، یک روز دوستام، همکارم، رئیسام و هر کس دیگری در پیرامون ما میتواند یک روز مثل یک گرگ از خواب بیدار شود، حتی خود ما! این روزها در زندگی همهی ما پیش میآید. یک روز...
پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست آن را بخوانید
بخش دوم: کیفیت افسانهگون
کیفیت افسانه گون چیست؟ چگونه یک داستان مدرن میتواند از ابزار افسانه بهره ببرد و همزمان نگاهی انتقادی داشته باشد؟ جمع مدرن و افسانه امکانپذیر است؟ طرح یک مثال ملموس میتواند به ما کمک کند تا تصور بهتری از این تعریف داشته...
بخش نخست: ما دلیلِ دلیل هستیم!
ما آزاد هستیم؟ پاسخِ برخی به این پرسش، آری ست، برخی، نه و برخی برای یافتنِ پاسخ به آن فکر میکنند. برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید بتوانیم تعریفی از آزادی برای خودمان داشته باشیم، یک تعریف شخصی! لازم است آزادی را جدا از درک دیگران بفهمیم. کسانی که بهسرعت پاسخ نه و...
بیگانه نیست...
اگر انگشتمان در برخورد با افزار یا شئی برندهای، زخمی سطحی بردارد، با یکی دو دقیقه گذاشتن دستمال تمیز زخم بسته میشود. اگر کمی عمیق باشد و به لایه زیر پوست برسد، نیاز به پانسمان داریم یا یک چسب زخم. اگر بریدگی پایینتر رفته باشد، ما به چسبهای بخیه و یا حتی یکی دو بخیه کوچک نیاز...
مجموعهی سه جلدی راهنمای خرابکاری، به شهر، قانونهای شهری و مفهوم شهروندی میپردازد. این مجموعه رمان تصویری تلاش میکند با زبانی طنز، نگاهی انتقادی، خلق شخصیتهایی خرابکار و موقعیتهایی متفاوت و هیجانانگیز، اهمیت رعایت قانون و حقوق شهروندی را نشان میدهد.
این رمانها برای آموزش مفاهیم شهری، راهی...
پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست آن را مطالعه کنید
بخش دوم: همه ما لوبی هستیم!
ما چه اندازهای هستیم؟ بزرگ هستیم یا کوچک؟ کوچکی و بزرگیمان را با چه چیزی میسنجیم؟ فاصله را از کجا حساب میکنیم؟ خودمان را در کجا میبینیم؟ معیارمان چه چیزی است؟ متر است، کیلومتر، فرسنگ، وجب؟ چند نوع فاصله میشناسیم؟...
بخش اول: خطها، چهرهها و بدنها
کتاب «لوبیها در من نبودم»
«لوبیها به این معروفاند که... بیشتر وقتها با هم کنار میآیند.» در دو تصویر روبهروی هم، لوبیها به یک پرنده، یک فنجان پرنده، یک اسب پرنده و یک فیل پرنده فکر میکنند. ابرهای بالای سر لوبیها به ما نشان میدهد به چه چیزی فکر میکنند و...
چیزهایی از همه جا، همه وقت!
فراموشی سراغ همهٔ ما میآید. گاهی به یاد میآوریم و گاهی، چیزی که از یاد بردهایم دیگر به ما باز نمیگردد. یک نوع فراموشی دیگر هم هست، ما از یاد میبریم چه چیزی را فراموش کردهایم، حتی نمیدانیم دنبال چه هستیم! تنها میدانیم چیزی را از یاد بردهایم. نانسی در کتاب «نانسی...
همه چیز یک بازی است!
«هر روز صبح که هوا روشن میشود، مامان به اتاق خرگوش کوچولو میآید و میگوید: وقتاش که از خواب بلند شوی خرگوش کوچولو!» این آغاز داستان کتاب «صبح بخیر، خرگوش کوچولو است!» است.
هر روز صبح چه کسی شما را بیدار میکند؟ زنگِ ساعت؟ خودتان بیدار میشوید یا کسی صدایتان میکند؟ اگر...
زانوی غم بغل بگیر!
تیلور غمگین است، جیم بداخلاق و فلامینگو ناراحت! آجرهای بازیای که تیلور روی هم چیده، زمین ریخته و ساختماناش خراب شده اما جیم و فلامینگو نمیدانند چه خبر است و چرا حالشان خوب نیست؟
فلامینگو فکر میکند دیگر خوب نمیشود و جیم میخواهد به همه ثابت کند بداخلاق نیست. برای تیلور هم...
بخش دوم: همتا و بیهمتا!
یکی بود یکی نبود، روزی بود روزگاری بود، در زمانهای دور، دیوی بود، پادشاهی بود، درختی بود که خوردن برگهایاش عمر را جاودان میکرد، ماهیگری بود که یک ماهی بزرگ از دریا گرفت، زن و شوهری بودند که فرزندی نداشتند و از دیگ غذایشان یک نخود...
بخش نخست: همه چیز هیچ چیز!
تاکنون از جایی رانده شدهاید؟ احساس غریبگی داشتهاید در یک جمع؟ حس کردهاید به جایی که در آن زندگی میکنید تعلق ندارید؟ با خودتان گفتهاید هیچکس شما را درک نمیکند و دانههای دلتان را نمیبیند؟ یا دلتان خواسته دانههای دل دیگران را ببینید؟ اینها حسهای آشنایی هستند که...
عشق در رویارویی است!
تاکنون مزهٔ عشق را چشیدهاید؟ گمان نمیکنم کسی باشد که عشق را نچشیده باشد، چه در دنیای خودش، چه با حس کردناش در دنیای دیگران و چه با خواندن و دیدناش در کتابها و فیلمها. عشق همه ما را به سوی خود میکشد، وسوسهانگیز است، شادی آور و حتی دردهایاش به گواهی سخن عاشقان برای دل...
دیدار با وحشی
تاکنون با وحشی درونتان دیدار داشتهاید؟ میدانید این دیدار چه اندازه مهم است و میتواند پایههای شخصیت شما را بسازد؟
کتاب «وحشی» با این جمله آغاز میشود: «تقدیم به آنهایی که وحشی درون خود را کشف کردهاند.» چرا کتاب به کسانی تقدیم شده که وحشی درونشان را کشف کردهاند؟ چرا کشف وحشی...
پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست آن را مطالعه کنید.
هرگز، هیچوقت و هیجکجا!
«کلاهم نیست. دلم کلاهم را میخواهد» این واژهها اولین جملههای کتاب «من میخواهم کلاهام برگرد» است یا با عنوان ترجمه شده «چرا از من میپرسی».
راوی کتاب، خرسی است که کلاهاش گم شده است. برخلاف کتاب اول که در بخش اول درباره...