|
گنجشک آشی مشی (متل کازرونی)
یه گنجشک (گنجشک آشی مشی)تو صحرا داشت دونه جمع میکرد، یه خار رفت تو پاش. آ گنجیشکه فوری پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به یه دکان نونوائی، خار را داد به نونوا و به اش گفت:
میرم مسجد نماز کنم
پیش خدا نیاز کنم
عقدهٔ دل رو واز کنم،
خارمو به هیچ کی ندی ها
ادامهٔ نوشته ... |
|
قصه قدیمی آقا کوزه، یک متل آذربایجانی
یکی بود، یکی نبود. در افسانه ها و فرهنگ توده مردم آمدست؛ یه کوزه ئی بود. یه روز صبح سرپوششو گذاشت و راه افتاد بره شیره دزدی. رفت و رفت و رفت ... تا تو راه رسید به یه کژدم.
ادامهٔ نوشته ... |
|
لیلی، لیلی حوضک
لیلی، لیلی حوضک شعر-متلهای قدیمی است که در هر منطقه به طور متفاوتی روایت میشود.
ادامهٔ نوشته ... |
|
متل خره خراطی میکرد (متل یزدی)
یک روزی بود و روزگاری،
پشت خونه ما یک گودالی،
موش ماسوره میکرد،
بچه موش ناله میکرد،
شتر نمد مالی میکرد،
ادامهٔ نوشته ... |
|
دختر دارم انار و به برگرفته از کتاب جم جمک برگ خزون (ثمینه باغچه بان)
دختر دارم انار و به !
چادر زده کنار ده،
به کس کسونش نمیدم،
به همه کسونش نمیدم،
به راه دورش نمیدم،
ادامهٔ نوشته ... |
|
متل مرغ زرد پا کوتاه (ترانه مسجد سلیمان)
آهای آهای آب اومد
کدوم آب؟
همون آب که تش خاموش کرد.
کدوم تش؟
همون تش که چوب روشن کرد.
کدوم چوب؟
ادامهٔ نوشته ... |
|
متل دویدم و دویدم (روایت تهرانی) بازآفرینی محمدهادی محمدی
دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
دوتا خاتونی دیدم
یکیش به من نون داد
ادامهٔ نوشته ... |
|
متل ای داد و بیداد
ای داد و بیداد!
تخمه بو می داد.
به همه می داد،
به من نمی داد،
ادامهٔ نوشته ... |
|
متل جمجمک برگ خزون از افسانه شعباننژاد
جمجمک برگ خزون
مادرم زینت خاتون،
گیس داره قد کمون،
از کمون بلندتره،
ادامهٔ نوشته ... |