|
لی پسر سیزده ساله ای است که از کلاس دوم دبستان از طرفداران نویسنده ای به نام بوید هنشاو است. هنگامی که آموزگار کلاس ششم از دانش آموزانش می خواهد که هر یک به نویسنده ای نامه بنویسند لی، اقای هنشاو را انتخاب می کند و کلی سوال برای او می فرستد. اقای هنشاو نیز در پاسخ چند سوال برای او می فرستد. لی با پاسخ دادن به این سوال ها به نوشتن علاقمند می شود و به توصیه اقای هنشاو در دفتری یادادشت های روزانه اش را می نویسد. نوشتن به او کمک می کند که راه حلی برای مشکلاتش پیدا کند.
ادامهٔ نوشته ... |
|
تریسی دختر ده ساله ای است که پدر ندارد و مادر که توانایی نگهداری او را ندارد، او را به پرورشگاه سپرده است. تریسی همواره رویای با مادر بودن یا داشتن سرپرستی دلخواه را در سر می پروراند.
ادامهٔ نوشته ... |
|
ماروین ۹ ساله با موهای قرمز و چشمان آبی در کلاس سوم درس می خواند. او با پدر، مادر و برادرش جیکوب یازده ساله و خواهرش لینزا چهارساله در شهرکوچکی نزدیک واشنگتن زندگی می کند.
ادامهٔ نوشته ... |
|
نیوتن، پسر نوجوانی که تازه به شهر اینجل فالز آمده، در اولین روز گرم و آفتابی شاهد آمدن هزاران هزار پروانه رنگین کمان زمردی به این شهر است. او و همکلاسی اش ونسا پروانه ها را تعقیب می کنند تا بفهمند چرا پروانه ها هر سال به انجل فالز می آیند.
ادامهٔ نوشته ... |
|
کودکان و نوجوانان پرسش های زیادی را، بارها و بارها از خود، خانواده، مربیان و کتابداران می کنند. پرسش هایی چون "آیا جهان دور و بر ما واقعاً وجود دارد؟"، "عدد چیست؟"، "شناخت یعنی چه و هیچ وقت کامل می شود؟" و اصلاً "چنین چیزی (کامل شدن) امکان پذیر است؟" و گاهی ما آن ها را برای آزمودن مورد پرسش قرارمی دهیم!
ادامهٔ نوشته ... |
|
استینک و خواهرش جودی خودشان را برای تعطیلات کریسمس و برگزاری مراسم سال نو آماده می کنند. فهرست هدیه هایی که جودی مودی دوست دارد امسال برای سال نو دریافت کند هر روز بلندتر می شود. اما تنهای چیزی که استینک برای هدیه سال نو می خواهد باریدن برف است.
ادامهٔ نوشته ... |
|
یک شب پسری در خانه باب و جون؛ پیرمرد و پیرزنی کهنسال (کفاش و رختشوی)، را میزند و پناه میخواهد و در معرفی خود میگوید: "من موش بودم." باب و جون اسم او را راجر میگذارند و در صدد پیداکردن خانوادهاش برمیآیند اما هیچ سرنخی پیدا نمیکنند.
ادامهٔ نوشته ... |