محمد هادی محمدی
جایی میان کوه و جنگل انبوه
نزدیک رود، دهی کوچک بود.
توی این ده، مادرجان کلبه داشت
یک دختر و یک گربه داشت.
مادرجان کنار پنجره ایستاده، دست بر چانه گذاشته و دشت و رود را نگاه میکند. داستان به ما میگوید که او دلتنگ و غمگین است و دلش هوای دیدن دخترش بهار را کرده است، در این هوای بهاری و زیبای...
بازآفرینی شیرشاه آخرین اثر از سهگانهای است که «محمد هادی محمدی» و «امیر شعبانیپور» آن را به فرجام رساندند.
روایت «شیرشاه» یا با نام کهنتر آن شیر و خرگوشان که افزون بر کلیله و دمنه در مثنوی مولوی هم آمده است، همیشه یکی از گیراترین داستانها برای گروههای سنی گوناگون به ویژه کودکان بوده است. در...
کتاب «هفت اسب هفت رنگ» را میتوان در زمرهی آثار فاخر بهشمار آورد. کتابی با یک متن خیالانگیز و تصویرهایی زیبا و اثرگذار که یادآور کتابهای ادبیات کهن ایرانی است. داستان در خیال دخترکی روی میدهد که پاهایش از حرکت کردن ناتوان است.
دخترک از پنجرهی خیالش از دشتی گذر میکند، دشتی با هفت اسب. هر یک...