طاهر جام برسنگ
دخترک کتاب «جادو» روزها و شبها در انتظار بازگشت پدر جنگجویاش است. پدر برای مبارزه با غولی رفته که با چشمهایاش همه را سنگ میکند.
روزها دخترک کتاب «جادو» کنار پنجره مینشیند و به دریا نگاه میکند و قایقی نمیبیند که پدرش را بازگرداند. شبها در آینه مینگرد و با خودش فکر میکند غول اگر در آینه...