توران میرهادی در سفری تازه

پیش از آن‎که فردا برآید!

توران، دختر ایران تو بزرگی، نه برای این که مدرسه فرهاد را پایه گذاشتی، که الگوی مدرسه‎های پیشرو و خلاق انسان‎گرا بود.

تو بزرگی، نه برای این که از پایه‎گذاران شورای کتاب بودی و ادبیات کودکان نو را در ایران شکل دادید.

تو بزرگی، نه برای این که فرهنگنامه کودک و نوجوان را با همراهان خود سرپرستی می‎کردی تا الگوی پژوهیدن را در آموزش و پرورش ایران بدمی.

تو بزرگی، بیش از همه برای این که الگویی برای چگونه زیستن هستی.

تو بزرگی برای این که فراتر از فرهاد رفتی و فرهادها ساختی.

تو بزرگی برای این که کودکان این سرزمین از قلب زنانی مانند تو ریشه می‎گیرند، و تا زنانی مانند تو در این سرزمین هستند، جوشش مهربانی و دانایی خاموش نخواهد شد.

توران تو از دل سنگ خارا، مانند یک گُلِ کوچک، استوار و بی‎پروا روییدی، بالیدی، سنگ را شکستی، اما خود نشکستی.

تو، «تو» بودی، اما هرگز «من» نبودی. تو همیشه و در همه حال «ما» بودی. تو اکنون رفته‎ای. اما این «ما» مانده است.

این «ما» که از تو برجای مانده است، اکنون توان آن را دارد آن موج‎های کوچکی که تو و زنان همراه تو برآوردند، و به خیزابه‎های بلند به پهنای سرزمین کودکی برگرداندند، ادامه دهند.

توران تو نشانه ایمان نیستی، تو خود ایمان هستی. همانند آن ایزدبانوی جاودانی که بر بلندی‎ها، آب‎های پاک را نگه‏بان است.

در این سفر تازه او را خواهی دید، در سپیده‏دمی که روشنی دل تاریکی را در بلندای زمین می‎شکافد.

پس بانوی روشنی‎ها، یاریگر ما و کودکان ما باش

پیش از آن‎که فردا برآید.

نویسنده
محمدهادی محمدی
پدیدآورندگان:
Submitted by admin on