کارگاه قصه گویی خلاق یونس در شکم نهنگ

کارگاه «یونس در شکم نهنگ» کارگاه قصه گویی تعاملی است همراه با بازی، دست ورزی و تصویرگری. در این کارگاه با کمک میراث دینی و ادبی تلاش می شود تا کودکان و نوجوانان را با مرحله و موقعیتی از زندگی آشنا کنیم که روان شناسان و اسطوره شناسان به آن مرحله ی «شکم نهنگ» می گویند؛ تا این مرحله را آگاهانه طی کنند. مرحله ی «شکم نهنگ»  مرحله ای از مراحل ۱۷ گانه «سفر قهرمان» جوزف کمپل است. «سفر قهرمان» یک الگوی کلی است که ادعا می کند بیشتر اسطوره‌های جهان بر اساس آن پی ریزی شده‌اند. «جوزف کمپبل» در کتاب «قهرمان هزار چهره» آن را معرفی کرد.

این ۱۷ مرحله، در ۳ مرحله ی کلی «جدایی»، «تشرف» و «بازگشت» جای می‌گیرند. در مرحله ی جدایی، قهرمان از دنیای عادی به دنیای ناشناخته‌ها سفر می‌کند، مرحله ی تشرف، شرح ماجراهای او در دنیای ناشناخته هاست و بالاخره در مرحله ی بازگشت، او دوباره به دنیای عادی بر می‌گردد. مرحله ی شکم ماهی آخرین مرحله ی جدایی قهرمان از زندگی شناخته شده و از خود است. با ورود به این مرحله قهرمان اراده ی خود برای دگردیسی را نشان می‌دهد.

 برای همه ی کودکان گاهی پیش می آید که از زمین و زمان حتی از خودشان عصبانی باشند و نیاز داشته باشند که به اتاق خود پناه ببرند و در را به روی همه ببندند و با هیچ کس حرف نزنند. در این حالت حس می کنند هیچ کس آن ها را درک نمی کند و احساس می کنند دنیا هیچ اهمیتی برایشان قایل نیست. در این کارگاه کودکان می آموزند که از این مرحله برای اندیشیدن استفاده کنند.

این کارگاه برای کودکان ۷ تا ۱۲ سال مناسب است.

آنچه که نیاز دارید:

تن پوش نهنگ:

از پارچه تن پوشی به شکل نهنگ بدوزید به گونه ای که اگر کودکی آن را به تن کند چنان به نظر برسد نهنگ او را خورده است. پیش از اجرای برنامه یکی از کودکان را که قدش متناسب با تن پوش نهنگ است انتخاب کنید و در زمان مناسب از او بخواهید که نهنگ را به تن کند. بهتر است نهنگ در آغاز در دید کودکان نباشد و در زمان مناسب وارد صحنه شود تا تاثیر هیجانی بیشتری داشته باشد.

راهنما دوخت تن پوش نهنگ:

تن پوش نهنگ از ۳ لایه تشکیل شده است:

  • رویه ای که از جنس کودری قرمز است
  • لایه ابر که برای حجم دادن و ایستایی استفاده شده است
  • آستری که از جنس چیت است

هر ۳ لایه با یک الگو برش خورده اند. طول تن پوش ۱٫۵ متر و ارتفاع آن یک متر است. در بالای تن پوش، شکافی به اندازه سی سانتیمتر تعبیه شده است تا سر کودک از آن بیرون بیاید. بر دور دهانه شکاف تو ارگانزا دوخته شده تا شکل فواره آب شش های نهنگ را تداعی کند. دهان نهنگ به شکل یک لبخند با زیپی به طول ۵۰ سانتی متر دوخته شده است که باز و بسته می گردد. پایین تن پوش به طور کامل باز است تا کودکان بتوانند آن را بر تن کنند. چشمان نهنگ دو دایره سفید و مشکی از جنس پارچه کودری است. قطر دایره مشکی ۲۰ سانتی متر و دایره سفید ۱۷ سانتی متر است که بر روی زمینه دوخته شده است. ابعاد باله ۵۰ در ۳۰ سانتی متر بوده که به همان صورت سه لایه با پارچه چیت گلدار دوخته شده و به بدنه وصل شده است. 

کیسه ی قرعه کشی: کیسه ای پارچه ای تهیه کنید و درون آن کاغذهای قرعه کشی را بریزید. باید روی همه ی کاغذها نام یونس نوشته شده باشد. 

شرح کارگاه:

کاغذهای مخصوص بازی اوریگامی (کاغذ و تا) در اختیار کودکان قرار دهید و به کودکان اعلام کنید که امروز قصد داریم به سفر دریایی برویم. از کودکان بپرسید آیا تاکنون سفر دریایی داشته اند؟ آیا شنا بلندند؟ و...

سپس روش ساخت قایق کاغذی را به کودکان آموزش دهید. از کودکانی که ساخت قایق را بلدند، بخواهید که به دوستانش هم یاد بدهند. این کار روحیه همکاری و دیگردوستی را در کودکان تقویت می کند و به کودکان می آموزد به جای رقابت کردن آنچه را که بلدند به دیگران هم بیاموزند.

حواستان به کودکان کوچک تر باشد. ممکن است برای ساخت قایق به کمک شما نیاز داشته باشند. پس از اینکه همه ی کودکان قایقیشان را ساختند، به کودکان اعلام کنید که برای سفر دریایی خود را آماده کنند. از کودکان بپرسید برای چنین سفری چه ابزار و وسایلی نیاز است و اجازه دهید کودکان پاسخ بدهند.

قصه گویی یونس در شکم نهنگ

در روزگاران خیلی خیلی قدیم یعنی بیش از دو هزار سال پیش در شهری بود به نام نینوا. مردمان این شهر یک ایراد بزرگ داشتند. آن هم این بود که بسیار دروغ می گفتند و دزدی می کردند. اما دزدهای آنجا از دیوار مردم بالا نمی رفتند بلکه به شکل های دیگری دزدی می کردند. مثلا شیرفروش برای اینکه سود بیشتری کند، به شیر آب اضافه می کرد و یا در و پنجره ساز از چوب های پوسیده استفاده می کرد. (در این قسمت از داستان از کودکان بخواهید که شغل های دیگر را نام ببرند. کودکان را به سوی شغل های باستانی و قدیمی هدایت کنید تا کودکان در فضای تاریخی داستان قرار گیرند. )

در این شهر پیامبری به نام حضرت یونس  زندگی می کرد. یونس مرد بسیار پاک و با ایمانی بود و مردم را به انجام کارهای خوب راهنمایی می کرد. اما مردم به حرف او گوش نمی کردند. تا اینکه یک روز یونس خسته شد و با خود گفت: دیگر نمی توانم ادامه بدهم. کسی به حرف من گوش نمی کند. من از این شهر می روم. (از کودکان بپرسید اگر با دوست، پدر، مادر ،خواهر یا برادرشان بر سر موضوعی اختلاف داشته باشند، چه کار می کنند؟ آیا قهر می کنند؟ آیا آن مکان را ترک می کنند؟ و راه حل های گوناگون را  بررسی کنید. )

یونس خسته از اینکه مردم به حرفش گوش نمی دهند، بار و بندیل خودش را جمع می کند و تصمیم می گیرد سوار کشتی شود تا آنجا را ترک گوید. یونس رفت و رفت تا به دریا رسید، آنجا گروهی را دید که قصد عبور از دریا را داشتند، از آنان اجازه خواست که با آنان همسفر شود  و بر کشتی آن ها سوار شود (از کودکان بخواهید قایق های کاغذی خود را به حرکت در آوردند)

کشتی هنوز خیلی از ساحل دور نشده بود و از خشکی فاصله زیادی نگرفته بود که دریا طوفانی شد و امواجی سهمگین کشتی را در بر گرفت. (کودکان می توانند با قایق هایشان این صحنه را به نمایش در آورند.)

در این حال راهی جز سبک کردن کشتی به نظرشان نمی‌رسید. (از کودکان بخواهید در نقش ناخدای کشتی تصمیم بگیرند که چه چیزی را به دریا بیاندازند. از کودکان بپرسید در این موقعیت چه چیز را به دریا می اندازید و چه چیزی را نمی اندازید. با کودکان درباره ی وابستگی ها و رها کردن خود از وابستگی ها گفت و گو کنید)

اما با وجود سبک کردن کشتی از اشیا باز هم تعادل قرار نشد و ناخدا تصمیم گرفت تا یکی از مسافران را به از کشتی در آب بیندازد. مسافران با یکدیگر مشورت کردند و به توافق رسیدند که قرعه بیندازند و به نام هر کس افتاد او را به دریا بیفکنند. (کیسه ی قرعه کشی را بیاورید و از یکی از کودکان بخواهید کاغذی را بردارد.)

پس قرعه انداختند و به نام یونس در آمد، ولی به خاطر احترامی که برای او قائل بودند، حاضر نشدند او را به دریا بیاندازند؛ پس بار دیگر قرعه کشی کردند، باز هم نام یونس در آمد، اما این بار هم دریغ کردند که او را به دریا افکنند و برای سومین بار قرعه انداختند و این بار نیز قرعه نام یونس در آمد. (این کار برای کودکان خیلی جذاب است و می توانید هر بار از کودکی بخواهید تا کاغذ را از کیسه بیرون بیاورند)

یونس چون دید سه بار قرعه به نامش در آمد، دریافت که باید به این سرنوشت تن دهد و آماده شد تا از کشتی پیاده شود. یونس خود را به میان دریا انداخت. اما در همین لحظه نهنگ بزرگی آمد و یونس را به درون دهان خود فرو برد. (در این لحظه کودکی را که تن پوش نهنگ پوشیده است به روی صحنه بیاورید)

ولی نهنگ، یونس را نخورد و در شکمش داشت نگه داشت. یونس سه روز و سه شب در شکم ماهی ماند. (از کودکان بخواهید تا به یاد بیاورند هنگامی که از موضوعی و یا از کسی دلگیر می شوند و به اتاق خود پناه می برند  و یا زیر میز و یا گوشه ای دنج و تاریک کز می کنند چه احساسی دارند؟ چند دقیقه یا ساعت یا روز می توانند در این حالت باقی بمانند؟ چه احساسی دارند؟ خشم، تنهایی، نفرت و یا غم؟ باید به دقت احساسات کودکان را واکاوی کنید و و غیر مستقیم به کودکان یاد بدهید تا در این موقعیت ها، خود را رصد کند و بر  خود آگاه باشند. این کار باعث می شود تا کودکان یاد بگیرند اگر از چیزی یا موضوعی دلگیر می شوند چگونه جنبه های گوناگون آن را بررسی کنند. همچنین آن ها یاد می گیرند که این مرحله در زندگی هر کسی ممکن است پیش بیاید و بد نیست که هر انسانی «دوره شکم نهنگ» خود را آگاهانه طی کند.)

یونس در این حال با خود فکر کرد شاید ترک کردن مردمانش کار درستی نبوده است. دلش برای آن ها تنگ شده بود و می خواست که بار دیگر نزد آنان بازگردد. یونس با خود می اندیشید که اگر بار دیگر به نینوا بازگردد با مردمانش بهتر صحبت خواهد کرد و با روش های خلاقانه تری به آنان آموزش خواهد داد. پس دست به دعا برد و از خدا خواست تا او را ببخشد که زود تصمیم گرفته بود و صبر نکرده بود. یونس در شکم نهنگ سه شبانه روز ماند و فکر کرد و دعا کرد. پس از سه روز نهنگ یونس را در کنار ساحلی از دهانش بیرون آورد و در کنار بوته ای کدو بر زمین گذاشت. خدا فرصتی دوباره به او داده بود تا او نزد مردمانش برگردد. یونس به نینوا برگشت و تلاش کرد تا مردم را با مهربانی و صبوری بیشتری به انجام کارهای خوب و عاقلانه تشویق کند. مردم نینوا هم که در این مدت از یونس دور بودند فهمیده بودند که او چه مرد بزرگی است و دلشان می خواست تا دوباره یونس به نزد آنان بازگردد. پس از بازگشت یونس مردم شادی فراوان کردند و از درگاه خداوند طلب بخشش کردند و سالیان درازی با پیامبر محبوب شان زندگی کردند.

فعالیت صندلی داغ

در این فعالیت یکی در نقش یکی از شخصیت های قصه یا داستان بر روی صندلی می نشیند و پاسخگوی پرسش های حاضران است. در این قصه بهترین انتخاب یونس است و مربی بهترین گزینه است تا در نقش او روی صندلی داغ بنشید. بهتر است که دستیاران او در بین کودکان بنشینند و ذهن کودکان را به سوی پرسش هایی مانند پرسش های زیر راهنمایی کند:

  • در دو هزار سال پیش چه نوع لباسی بر تن داشتی؟
  • خانه ها در آن زمان چگونه بودند؟
  • در شکم نهنگ خیس نمی شدی؟
  • دلت برای چه کسی تنگ شده بود؟
  • ترسیده بودی؟
  • چرا سفر با کشتی را انتخاب کردی؟
  • شکم نهنگ تاریک بود؟

مربی باید بسیار آگاهانه و بداهه پاسخ بگوید و کمک کند تا کودکان با شخصیت قصه ارتباط صمیمی تری برقرار کنند. در حقیقت تسهیلگر باید کمک کند تا کودکان قصه ها را زندگی کنند و با آن هم ذات پنداری کنند.

در پایان برنامه کودکان می توانند با تن پوش نهنگ عکس دسته جمعی بگیرند و همه بر روی سن بیایند و تجربه یونس در شکم نهنگ را از نزدیک لمس کنند.

تصویر گری هم زمان

یکی از روش های جذاب تر شدن نشست قصه گویی بهره بردن از روش های نو و غیر تکراری است. در این کارگاه هم زمان با قصه گویی می توانید صحنه های جذاب قصه را انتخاب کنید بر روی تخته نقاشی کنید. این کار باعث توجه بیشتر کودکان به قصه می شود و از سویی حافظه دیداری آن ها را با قصه درگیر می کند.

فعالیت های بیشتر

دو بازی ماز، و برش و چسباندن با موضوع قصه ی یونس و نهنگ بر روی کاغذ طراحی شده است که در بخش پیوست قابل دریافت است. انجام بازی ماز به تقویت هوش کودک کمک می کند و بازی برش و چسباندن نیز باعث تمرکز و دست ورزی کودکان می شود.

نویسنده
لیلا کفاش زاده
منبع
ویکی پدیا فارسیکتاب قصه های خوب برای بچه های خوب، جلد پنج.کتاب قهرمان هزار چهره، جوزف کمپل.
Submitted by editor3 on