یک
تبدیل کار تربیتی به عشق، به فضای محبت و احترام. فضایی که کودکان با عشق بزرگ شوند، رشد کنند، توانایی های شان شکوفا شود و بیش از هر چیز احساس امنیت کنند.
دو
برداشتن رقابت به هر شکل از محیط تربیتی. رقابت ویرانگر است. معنا و مفهوم هر کار را دگرگون و تخریب میکند. برتر، بهتر، ترها و ترینها وجود خارجی ندارند. فریب رقابت را نباید خورد.
سه
جایگزین کردن مشارکت در همهی کارها و در همهی سطوح. در خانواده، در مهد کودک، در جامعهی کوچک، در جامعهی بزرگ. لذت کار دستهجمعی سازنده است، توان و اعتماد، دوستی و محبت به وجود میآورد.
چهار
پرهیز از هرگونه داوری دربارهی کودکانِ درحال رشد. ضعف و پیشرفت، خوب و متوسط برای کودکان مفهومی ندارد، برای آنها پرونده نسازیم. در تعامل مداوم، امکانات رشد را فراهم کنیم.
پنج
پرهیز از دامهای تکنولوژی و تبلیغات. فناوری تجارتی سودآور شده است و دامی تازه برای مصرفگرایی از راه تبلیغات است. گاه احساسِ آقایی تکنولوژی بر انسان را داریم. انسانی که هوش، ذکاوت، اندیشه و تواناییهای خود را در اختیار هدفهای مجازی میگذارد.
شش
پرهیز از گذاشتن بار سنگین بر دوش کودکان. کار ما ایجاد فرصتها و آزاد گذاشتن کودکان است. پیش افتادن و عقب ماندنی مطرح نیست. آموزش زبان و فناوریهای الکترونیکی دیر نمیشوند. یاد گرفتن چند عبارت یا زدن چند دکمه، آموزش نیست، نوعی فشار بیهوده و گاه بسیار گمراه کننده است.
هفت
رفتن به سوی طبیعت و باز هم طبیعت. طبیعت با انسان صادق است. هر لحظهی آن اکتشافی است نو. در طبیعت با دنیای خلقت، تنوع بیپایان و شگفتیهای باورنکردنی آن روبهرو هستیم. شناختن طبیعت و حفظ آن، شوق انگیز، بلکه لازم و حیاتی است.