نادیده انگاشتن رمان‌های ژرفِ ایرانی ویژه نوجوانان

پیش‌درآمدی از محمدهادی محمدی بر کتاب فانتزی «سیاسیا در شهر مارمولک‌ها» اثر سید امین حسینیون به مناسبت بازچاپ این اثر، با نگاهی بر وضعیت کنونی ادبیات کودکان در ایران

در جامعه‌ای که ادبیات کودک و نوجوان در آن جهت ندارد، به‌سختی می‌توان میان آثار ارزش‌مند و کم‌ارزش تفاوت گذاشت. سبب این روند که دارد مانند خوره ادبیات کودک و نوجوان را از درون پوک می‌کند، بسیار عوامل است. این که ادبیات کودکان ایران بر پایه یک نگرش سیستمی پیش نمی‌رود یا به‌طور کلی چنین نگرشی بر آن حاکم نیست، از چشم کارشناسان پوشیده نمی‌ماند.

رابطه مخاطب و نویسنده که به‌طور طبیعی باید از درون اثر شکل بگیرد، یا هرگز شکل نمی‌گیرد، یا اگر شکل بگیرد، عوامل دیگری هستند که به آن شکل می‌دهند. نهادهای دیده‌بان ادبیات کودکان مانند شورای کتاب کودک که استوارترین و باپیشینه‌ترین این نهادها است درگیر برخی آسیب‌ها هستند که دیگر به‌درستی نمی‌توانند ادبیات کودکان ایران را دیده‌بانی کنند. نهادی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که باید سرنوشت یک کتاب از جنبه ارزش‌های ادبی و محتوایی و از سوی مخاطبان نزدیک به هزار کتابخانه آن تعیین شود، آن‌چنان بی‌برنامه و بی‌جان عمل می‌کند که این نقش را به مجموعه‌ای از ناشران ویژه‌خوار سپرده و خود کنار کشیده است. وضعیت نقد ادبیات کودکان از این هم آشفته‌تر است. اکنون می‌توان گفت که در این فضا چیزی به نام منتقدان حرفه‌ای ادبیات کودکان وجود ندارد، که بر پایه یک کار هدف‌مند به بررسی آثار ادبی پدیدآورندگان ایرانی بپردازند. هم‌چنین کمی آن‌سوتر به جریان‌سازهای ادبیات کودکان می‌رسیم. با وجود نبود نقد حرفه‌ای در ادبیات کودکان، اما ما گروهی داور حرفه‌ای داریم که کارشان نه جهت دادن به ادبیات کودکان که بی‌جهت کردن آن است.

داوران حرفه‌ای آن‌ها هستند که به سبب نگرش ایدئولوژیک یا زدوبندهای حرفه‌ای همه کوشش‌شان این است که ادبیات کودکان را بی‌جهت کنند. این وضعیت سبب شده است که برخی از باارزش‌ترین آثاری که در این دوره‌ها در ایران نوشته و منتشر شده است، هرگز به‌درستی دیده نشود. نمونه‌ها کم نیستند و می‌توانم از داستان‌هایی مانند «هستی» از فرهاد حسن‌زاده، «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» از جمشید خانیان و همین «سیاسیا در شهر مارمولک‌ها» نام ببرم. از آن سو همین جریان‌ها، گاهی نویسنده‌ای را که به‌راستی کارش در زمینه ادبیات کودکان نیست، برای هدف‌هایی که خود در سر دارند، چنان برجسته می‌کنند که هیچ پاسخی برای آن وجود ندارد. برای نمونه به مترجمی ژاپنی سفارش شده بود که کار این نویسنده را به زبان ژاپنی ترجمه کند تا در صورت امکان در ژاپن منتشر شود. آن مترجم که استاد زبان فارسی در دانشگاه توکیو است، از من می‌پرسید: آیا در ایران ادبیات کودکان یک معنای دیگر دارد؟ یعنی کودکان شما این چیزها را به‌عنوان ادبیات کودکان می‌پذیرند؟ این تازه جریان‌های سالم در ادبیات کودکان ایران است. من از روند دولتیزه کردن ادبیات کودکان هیچ نمی‌گویم که یکی از علت‌های عمده بی‌جهت کردن ادبیات کودکان این عامل است.

در یک کلام بی‌جهت کردن ادبیات کودکان هزینه زیادی برای فرهنگ ایران دارد، اما چه باک، که برخی از افراد در این نهادها و جریان‌های دولتی و غیردولتی، آگاهانه یا ناآگاهانه، سیستمی یا فردی، راه را کژ می‌کنند تا این نمد کلاهی بر سرشان شود، یا این درخت بی‌بر و بارتر شود. برای برخی از این کسان که در این نهادها جا خوش کرده‌اند، هدف این است ادبیات کودکان ایران از نَفَس بیافتد، زیرا خودشان در یک باغ پربار و بر، احساس خفگی می‌کنند. این پیش‌درآمد را نوشتم تا بگویم سبب دیده نشدن کارهایی مانند سیاسیا در شهر مارمولک‌ها به هیچ روی تصادفی نیست. کاری است برنامه‌ریزی‌شده تا نویسندگان یا پدیدآورندگان بااستعدادی چون نویسنده این کتاب در همان آغاز کار همه انگیزه‌هایش را برای نوشتن از دست بدهد.

پیش از گفتن هر چیزی درباره این داستان لازم است بگویم کشف این نویسنده بااستعداد را مدیون استاد گرامی خانم ثریا قزل‌‌ایاغ هستیم که نخستین بار دست‌نویس این اثر را خواند و آن را به‌عنوان اثری برجسته به ما شناساند. ده سال از آن زمان گذشته است، نه ایشان و نه ما آن روزگار مانند امروز چنین بدبین به جریان‌سازی در ادبیات کودکان ایران نبودیم. فکر می‌کردیم، به هرحال این اثر راه و جایگاهش را پیدا می‌کند. اما چنین نشد و ما نسبت به گذشته به روند پیش روی ادبیات کودکان ایران بدبین‌تر شده‌ایم. شاید تجربه‌مان افزون شده یا شاید شناخت بهتری از جریان‌سازان پیدا کرده‌ایم. نمی‌دانم!

فانتزی سیاسیا در شهر مارمولک‌ها از نگاه من تنها یک داستان نیست، آفرینش یک جهان تازه از راه زبان است. این بزرگ‌ترین کاری است که یک اثر ادبی می‌تواند انجام دهد. هنگامی‌که هر اثر ادبی یا هنری به این گام از آفرینش می‌رسد، ندیدن آن یا ازدست‌دادن‌اش برای خواندن و تجربه کردن، از دست دادن یک جهان ممکن است. جهانی که هست و ما - مخاطبان - خود را از آن بازمی‌داریم. فراتر از آن، این داستان از نگاه من، یک نسخه شفابخش برای نوجوانان زخم‌خورده‌ای است که در جامعه ما هر روز برشمارشان افزوده می‌شود و پناهی برای بازسازی روان و جسم خویش ندارند. این داستان جدای از ارزش‌های ادبی والا که دارد، از گروه کتاب‌ها یا داستان‌هایی است که می‌تواند در دست هر آموزگار یا روان‌شناس و مربی به‌عنوان اثری شفابخش در کالبد کتاب‌درمانی ارائه شود. گفتنی‌ها درباره ساختار و فرم روایتی این اثر را در کتاب بازویرایش‌شده «فانتزی در ادبیات کودک و نوجوان» آورده‌ام و تکرار آن را در این جا بیهوده می‌دانم. تنها به چند نکته محوری اشاره می‌کنم و خوانندگان را به خواندن آن متن که در آینده نزدیک منتشر می‌شود، بازگشت می‌دهم.

 

ادبیات کودکان

 

در میان فانتزی‌هایی که برای گروه سنی نوجوان در ایران نوشته و منتشر شده است، سیاسیا از جنبه فرم روایتی، ساختار داستانی و جهان‌شناخت فانتزی‌ها یکی از خوش‌فرم‌ترین، خوش‌ساخت‌ترین و منطقی‌ترین فانتزی‌هایی است که در سه دهه اخیر در ایران منتشر شده است. ارزش‌های این فانتزی تنها محدود به این دو عامل نیست و لایه‌های روان‌شناختی این فانتزی چنان در بافت آن تنیده شده است، که جایگاه آن را برجسته‌تر می‌کند. از یک جایگاه، این فانتزی با افسانه‌های پریان در پیوند است. درست مانند همان افسانه‌های پریان که برونو بتلهایم روانکاو برجسته درباره‌شان می‌گوید: افسانه جن و پری بدین‌سان دارای جنبه درمانی است که بیمار با تعمق در آن‌چه قصه درباره او و درباره کش‌مکش‌های درونی در این لحظه از حیات او بیان می‌کند، راه‌حل‌های خاص خود را به دست می‌آورد. محتوای افسانه‌ای که انتخاب شده عموماً ربطی با زندگی ظاهری بیمار ندارد بلکه با مسائل درونی او که نامفهوم و در نتیجه حل‌نشدنی به‌نظر می‌رسند در رابطه بسیار نزدیک هستند. افسانه جن و پری به‌طور صریح به دنیای خارج اشاره‌ای نمی‌کند هرچند که ممکن است به گونه‌ای واقع‌بینانه شروع شود و همه واقعیات روزانه را در خود تنیده باشد. واقع‌بینانه نبودن ماهیت این گونه افسانه‌ها (که خردگرایان کندذهن بر آن خرده می‌گیرند) عامل مهمی به شمار می‌رود چرا که محرز می‌سازد دادن اطلاعات مفید درباره جهان خارج، مورد نظر افسانه‌های جن و پری نیست، بلکه نشان دادن فراگردهای درونی در وجود یک فرد در کار است.[۱] در حقیقت این داستان نمی‌خواهد به ما درباره جهان بیرون اطلاعات بدهد. اطلاعاتی مانند این که پدر سیاسیا کارگر کارخانه است، مادرش یا مُرده یا از او جدا شده و گذاشته رفته است. یا سیاسیا دل‌باخته توپ گرد است. بلکه همه این‌ها بهانه‌ای است که فراگردهای درونی و روانی یک نوجوان در برخورد با دشواری‌های زندگی را بکاود و از درون آن فردی نو را که توانسته این گره‌های روانی را از دوش خود بردارد به نمایش بگذارد. با توجه به سازمایه‌هایی که در این داستان وجود دارد در کلی‌ترین حالت، فرم روایتی سیاسیا در شهر مارمولک‌ها بر پایه واقعیت تلخ و رنج‌بار -گریز از واقعیت تلخ و رنج‌بار- رفتن درون جهان فانتزی -کامیابی و بازیابی خویش در جهان فانتاستیک و برگشت از جهان فانتزی- پشت سر گذاشتن یا چیره شدن بر واقعیت تلخ و رنج‌بار شکل گرفته است. آن‌چه که این فانتزی را در این فرم روایتی کلاسیک، ویژه می‌کند، پوشش دادن داستان با یک موضوع گیرا و همه‌گیر مانند فوتبال است. در این روایت، فوتبال در حاشیه نیست، بلکه پایه داستان را می‌سازد. از نظر ساختاری بیش‌ترین کنش‌های کارکردی داستان روی برد و باخت در فوتبال می‌چرخد. فوتبال در حقیقت محور کنش‌های داستان را می‌سازد، اما در ژرف‌ساخت، بهانه‌ای است برای برون‌ریزی گره‌های درونی شخصیت اصلی داستان.

ارزش‌های ادبی این داستان در کنار ارزش‌های درمانی آن از این اثر یک پدیده ساخته است. از نگاه من خواندن این اثر یا سفارش کردن به خواندن آن از سوی نوجوانانی که با دشواری‌های زندگی روبه‌رو هستند و در برابر خود چشم‌اندازهای تیره و تار می‌بینند، یا خواندن آن در جمع و به شیوه بلندخوانی و گفت‌وگو درباره درونمایه و روند داستان، آغازی برای پیوند دادن ادبیات با زندگی واقعی این گروه از مخاطبان است. ادبیات از زندگی نوجوانان ما دور است، اگر با داوری‌های نادرست، یا بی‌جهت کردن فضای ادبیات کودک و نوجوان ایران می‌خواهیم که این روند آسیب ببیند، با دور کردن نوجوانان از خواندن این آثار به هدف‌مان می‌رسیم، اما اگر دل‌بسته فرهنگ‌مان و نقش برجسته ادبیات در دگرگونی زندگی نوجوانان هستیم، پس در خواندن و سفارش کردن به خواندن نمونه‌هایی مانند این آثار درنگ نکنیم.


[۱]. برونو بتلهایم، کاربردهای افسون، کاظم شیوا رضوی، ناشر مترجم، بی ‌تا، بی جا، ص ۵۱

 

نویسنده
محمدهادی محمدی
پدیدآورندگان:
Submitted by editor71 on