کتاب های کودک و نوجوان

زیر دسته بندی ها
در این کتاب که ساختار گزارشی دارد، به بررسی مقوله استعمار و امپریالیسم، علل پیدایش، تاریخچه، روند پیشرفت و زوال این پدیده‌ها پرداخته شده است.
چهارشنبه, ۲۹ آبان
موسی پسرک یازده ساله‌ یهودی، پدری تنها و افسرده دارد. مادرش نیز در کودکی او آن ها را ترک کرده است. موسی سال‌های بحرانی بلوغ را می گذراند. او  از مغازه‌ مسیو ابراهیم دزدی می‌کند تا بتواند پولی را که پدرش برای خرید آذوقه به او داده است، برای مصارف شخصی خود خرج کند.
چهارشنبه, ۲۹ آبان
سه دوست مهربان؛ لاک‌ پشت، کلاغ و موش کنار چشمه‌ای کوچک و زیبا زندگی آرامی دارند. روزی آهویی که از چنگ صیادی گریخته به آن‌ها پناه می‌آورد. آن‌ها آهو را پناه می‌دهند و به دوستی می‌پذیرند و آهو هم از آن پس در کنارشان زندگی می‌کند. اما حوادث زندگی همیشه در کمین‌اند.
چهارشنبه, ۲۹ آبان
دو کلاغ نر و ماده بر شاخه درختی بلند لانه ساخته‌اند و در انتظارند تا جوجه آن‌ها از تخم بیرون بیاید که ماری حمله می‌کند و تخم را می‌خورد. آن‌ها می‌فهمند مار راه لانه‌شان را پیدا کرده‌است و از آن پس تمام تخم‌ها و جوجه‌‌هاشان در خطر دشمنی بی‌رحم و قوی خواهد بود.
چهارشنبه, ۲۹ آبان
این کتاب شامل ۴۸ قصه و افسانه است که از زبان کردی به زبان فارسی ترجمه شده است. ابتدا مترجم افسانه‌‌‌‌ها را جمع‌آوری کرده است و سپس ترجمه. اغلب این افسانه‌ها برای مخاطب فارسی‌زبان جدید هستند. گردآورنده نام قصه‌گوها را آورده است. زبان ترجمه روان، ساده، امروزی و ادبی است و سبب لذت ادبی می‌شود. کارکرد ویژه کتاب آشنایی با قصه‌های عامیانه که سبب پرورش تخیل و ذوق ادبی و پایه علاقه‌مندی به ادبیات است.
چهارشنبه, ۲۹ آبان
کتاب آموزش سبز در قالب بازی و سرگرمی آموزش‌های ساده‌ای برای جلوگیری از هدر رفتن آب، انرژی، مبارزه با آلودگی هوا و تولید بیش از اندازه زباله و تشویق کودکان به دوست داشتن جانوران و گیاهان به مخاطب می‌دهد.
چهارشنبه, ۲۹ آبان
کتاب "مومیایی‌ها در صبح" با ساختاری داستانی، در قالب تخیلی فانتزی به ماجرای خواهر و برادری می‌پردازد که در خانه‌ای بالای درخت بلوط، کتابی درباره مصر باستان پیدا می‌کنند.
چهارشنبه, ۲۹ آبان
زمانی که پسرک لباس گرگی خود را می پوشد، تا می تواند شیطنت می کند. به همین خاطر مادرش او را وحشی خطاب می کند و او را برای تنبیه بدون شام به اتاق خوابش می فرستد. اما خوشبختانه جنگلی شگفت انگیز در اتاق او شروع به رشد می کند و به او اجازه می دهد تا بدون هیج مانعی به عنوان رئیس وحشی ها شیطنت کند.
دوشنبه, ۲۰ آبان
لی لی یک کانگورو داشت که مال خود خود او بود. لی لی هر شب به او می گفت:" کانگوروی آبی عاشقتم". تا این که یک روز عمه لی لی به دیدنش آمد و هدیه ای بزرگ به او داد. ناگهان کانگوروی آبی دریافت که باید بجای خوابیدن کنار لی لی، کنار خرس قهوه ای وحشی بخوابد.
دوشنبه, ۲۰ آبان
دخترك به همراه مادر و پدرش برای تفریح و گردش به ساحل می روند. پدر و مادر تمام وقت در صندلی های ساحلی خود نشسته اند، یا خرخر می كنند و یا مدام از دخترك شكایت می كنند و به او غُر می زنند. و این در حالی است كه دخترك شانسی می یابد تا سفری ماجراجویانه بر دریای خروشان داشته باشد.
دوشنبه, ۲۰ آبان
داریم می ریم چه كار كنیم؟ / می ریم یه خرس شكار كنیم / هوا خوبه، آفتابیه / چه آسمونی! آبیه / شجاعیم و ترس نداریم / چون همه اهل شكاریم. و این گونه است كه پدر به همراه چهار فرزندش و البته سگشان به شكار خرس می روند، كاری كه اصلاً آسان نخواهد بود. آن ها از میان علف های بلند، رود پر آب و خروشان، جنگلی انبوه و كولاكی سخت گذشتند.
یکشنبه, ۱۹ آبان
یک روز صبح خانم خرگوش پیر به بچه هایش گفت: عزیزان من! شما فقط می توانید به مزرعه های اطراف بروید یا تا آخر این جاده بدوید. اما یادتان باشد که به باغ آقای مک‌گرگور نباید بروید. در آن جا برای پدرتان حادثه دردناکی اتفاق افتاد؛ خانم مک‌گرگور از او یک ساندویچ خرگوش ساخت.»
یکشنبه, ۱۹ آبان
مادران ما سال‌هاست که دیگر برای فرزندان‌شان نمی‌خوانند و کودکان ما سال‌هاست که دیگر هنگام خواب به جز بوسه‌ای شتاب‌زده بر پیشانی از مادران شتابزده شان نشانی در کنار خود ندارند. کودکان دوره ما اکنون جای لالایی های آرام بخش و مهرآمیز مادران که ترس ها و کابوس‌های کودکانه‌شان را از روح آن‌ها می‌راند و برای رفتن به دنیای خیال‌انگیز خواب آماده می‌کرد، کنار تلویزیون و رایانه و با آنچه از این رسانه‌ها در ذهن‌شان باقی می‌ماند به خواب می‌روند.
یکشنبه, ۱۹ آبان
"توﭛ ماکس"، "ﭘستانک ماکس"، "ماشین ماکس" و "چراغ ماکس" مجموعه چهار کتاب تصویری است. ماکس توﭖ، ﭘستانک و ماشین خود را دوست دارد و دلش نمی‌خواهد به دوستانش قرض بدهد، به همین جهت ماجراها به دعوا و بدخلقی می‌کشد.
یکشنبه, ۱۹ آبان
مجموعه آنا کوچولو، چهار کتاب تصویری درمورد دختر خیلی‌خیلی کوچکی به نام آنا است که عمویی خیلی‌خیلی بلند و بزرگ دارد. عمو برای آنا دوست خوبی است، به‌طوری‌که وقتی مامان و بابای آنا خانه نیستند و یا وقتی آنا سرما‌ می‌خورد، عمو با او بازی می‌کند. عمو گاهی آنا را روی شانه هایش می‌نشاند تا از آن بالا همه‌چیز را ببیند و گاه هم برایش چشم‌بندی می‌کند.
یکشنبه, ۱۹ آبان
پسرک در خانه ای ساحلی در كنار دریا زندگی می كند. و بهترین دوستانش قایقران پیر و ناخدای شجاع آنقدر از لذت و هیجانات زندگی و سفر های دریایی برای او گفته اند، كه پسرك مصمم است تا به زودی ملوان شود و به سفر دریایی برود. اما افسوس، زمانی كه او این آرزو را با پدر و مادرش در میان می گذارد، آن ها می خندند و به او می گویند كه برای این كار بسیار كوچك است.
یکشنبه, ۱۹ آبان
حنا گوریل ها را خیلی دوست دارد ولی تا به حال از نزدیك آن ها ندیده است. پدرش مردی بسیار گرفتار است و فرصت این را ندارد حنا را به باغ وحش ببرد، او در واقع فرصت هیچ كاری را ندارد. حنا برای هدیه تولد خود از پدر یك گوریل می خواهد؛ یک گوریل واقعی، اما وقتی می بیند كه پدر برای او یك گوریل اسباب بازی خریده بسیار ناراحت می شود.
یکشنبه, ۱۹ آبان
شب است. خرس کوچولو به رختخواب رفته است تا بخوابد و خرس بزرگ کتاب می‌خواند. اما خرس کوچولو خوابش نمی‌برد و مرتب خرس بزرگ را صدا می‌زند و از تاریکی شکایت دارد. خرس بزرگ برایش چراغ می‌آورد تا مشکل او را حل کند. اما باز خرس کوچولو او را صدا می‌زند.
یکشنبه, ۱۹ آبان