اریک کارل و دنیای رنگین کلاژهایش

برترین‌های ادبیات کودک و نوجوان جهان در جایزهٔ هانس کریستین اندرسن ۲۰۱۰

مهم‌ترین رویداد جهانی در حوزهٔ ادبیات و تصویرگری کتاب کودک، «جایزه هانس کریستین آندرسن» است که به «نوبل کوچک» نیز شهرت دارد. این جایزه هر دو سال یک بار، به مجموعه آثار یک نویسنده و یک تصویرگر کودک و نوجوان اهدا می‌شود.

برترین نویسندگان و تصویرگران هر کشور انتخاب می‌شوند، سپس مجموعهٔ آثارشان برای بررسی و داوری به داورانی که خود از میان کشورهای متفاوت برگزیده شده‌اند، ارسال می‌گردد. خلاقیت، تداوم کار حرفه‌ای، شناخت مخاطب کودک و نوجوان، کیفیت بالای ادبی‌هنری و مهم‌تر از همه، تأثیرگذاری بر ادبیات کودکان جهان، معیارهای پایه‌ای هستند که در این داوری به آن‌ها توجه می‌شود. در پایان یک نویسنده و یک تصویرگر، به‌عنوان برترین پدیدآورندگان جهان کودک معرفی می‌شوند.

زهره قایینی کارشناس ارشد کتابداری و سرپرست «مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان»، در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۴، عضو هیئت داوران جایزه اندرسن بود و در سال ۲۰۰۸ نیز رئیس هیئت داوران از سوی هیئت مدیره «دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان» (IBBY) انتخاب شد. خوش‌بختانه این انتخاب، برای ریاست هیئت داوران جایزهٔ اندرسن سال ۲۰۱۰ نیز تکرار شد.

در این‌جا، پس از مروری کوتاه بر زندگی اریک کارل، به تحلیل آثار و علل جاودانگی تأثیرش بر ادبیات و دنیای کودکان پرداخته خواهد شد.

اریک کارل در سال ۱۹۲۹، در سیراکیوز نیویورک در یک خانوادهٔ مهاجر آلمانی به دنیا آمد. او شش سال اول زندگی‌اش را در آمریکا به‌خوبی به یاد می‌آورد؛ دنیایی مملو از «میکی‌موس»، «فلاش گوردُن»، پیک‌نیک‌های شاد خانوادگی و پنجره‌های بزرگ کلاس‌های مهدکودک.

هنگامی که اریک شش ساله شد، به دلیل دل‌تنگی‌های بسیار مادرش، خانواده تصمیم گرفت به آلمان بازگردند. آن‌ها به اشتوتکارت نقل مکان کردند و به‌زودی دریافتند این بازگشت، اشتباهی بزرگ بوده است: «آن دوران با امروز تفاوت بسیاری داشت. مسافرت بسیار دشوار بود و مردم آن اندازه پول نداشتند که به‌راحتی به جایی که از آن‌جا آمده‌اند، بتوانند بازگردند.»

نقد و بررسی، اریک کارل و دنیای رنگین کلاژهایش

خانوادهٔ کارل در آلمان، در خانه‌ای بسیار بزرگ و شش طبقه با شمار زیادی از افراد فامیل هم‌خانه شدند: «مادربزرگم نُه خواهر داشت و ما آن‌جا با همهٔ آن‌ها زندگی می‌کردیم. من تعداد زیادی فامیلِ جالب توجه و حواس‌پَرت پیدا کرده بودم. آن‌ها همه لاف‌زن و دروغ‌گو، امّا قصه‌گویانی خلاق و چیره‌دست بودند.»

سازگاری با محیط تازه برای اریک کوچولو بسیار دشوار بود. پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، کارل تعطیلات آخر هفته را با پدرش به گردش و پیاده‌روی می‌رفت. پدر در این گردش‌ها دانستنی‌ها و آموزش‌های بسیاری دربارهٔ طبیعت، گیاهان و جانداران را با پسرش در میان می‌گذاشت. کارل دربارهٔ پدرش و چگونگی ارتباط‌شان می‌گوید: «در زمان کودکی، پدر برای این که مرا سرگرم کند، برایم نقاشی می‌کشید. او شروع به قصه‌گویی می‌کرد و هنگام گفتن داستان، جانوران، انسان‌ها و درختانی را که در داستان بودند، برایم نقاشی می‌کرد. پدرم در کودکی و جوانی آرزو داشت هنرمند نقاش شود، اما پدرش اجازهٔ این کار را به او نداد.»

هنگامی که جنگ جهانی دوم شدت یافت، پدر کارل از سوی ارتش آلمان نازی برای شرکت در جنگ فراخوانده شد، و خانواده او در آشفتگی و مشکلات جنگ غرق شدند: «ما بیش‌تر وقت‌مان را در زیرزمین خانه سپری می‌کردیم. بسیار وحشتناک بود. تمام مدّت روی سرمان بمب می‌ریخت. بمب‌ها مدام به ما نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد.»

سامانه آموزش و پرورش در دوران آلمان نازی، دچار دگرگونی و سخت‌گیری‌های بسیاری شد. کارل نیز به نوبهٔ خود دانش‌آموزی چندان مشتاق و علاقه‌مند نبود. تنها درسی که او به آن گرایش داشت، هنر و نقاشی بود. او دربارهٔ آغاز علاقه‌اش به طراحی و نقاشی می‌گوید: «هنگامی که بسیار کوچک بودم، علاقهٔ شدیدی به طراحی داشتم. این کار حسی از آرامش رضایت به من می‌داد و از آن لذت می‌بردم. هنگامی که در آمریکا به مهدکودک رفتم، همه‌جا پُر بود از رنگ، کاغذ و نور. (چیزهایی که در آلمان آن‌ها را از دست دادم.) از آن به بعد، می‌دانستم این کاری است که دوست دارم در بزرگ‌سالی انجام دهم. در آن هنگام اصطلاح «هنرمند» را نیاموخته بودم، اما می‌دانستم وقتی بزرگ شدم، برای گذران زندگی از قلم‌مو، مداد و رنگ می‌خواهم استفاده کنم و تصویر بکشم.»

کارل به دلیل استعداد فراوانش در کار هنری، رابطهٔ بسیار خوبی با آموزگار هنرش در دبستان پیدا کرد. این آموزگار نقاشی‌های «پیکاسو»، «ماتیس» و باروک و هنرمندان دیگری را که از سوی «هیتلر» و رژیم نازی از نمایش آثارشان پیش‌گیری کرده بود، پنهانی به اریک نشان می‌داد:

«هنگامی که ۱۲ یا ۱۳ سال داشتم، معلم نقاشی‌ام مرا با هنرمندان مدرن، امپرسیونیست‌ها، اکسپرسیونیست‌ها و ... آشنا کرد. در آغاز بسیار مضطرب بودم، فکر می‌کردم این مرد (معلم من) دیوانه است. هرگز تصاویری مانند تصویرهایی که او به من نشان داده بود، ندیده بودم. با دیدن این نقاشی‌ها بسیار شگفت‌زده و مجذوب آن‌ها شدم. همواره در صحبت‌هایم می‌گویم که آموزگار دوران نوجوانی‌ام، پیکاسو و دیگران را به من نشان داد، گرچه آن زمان نمی‌دانستم آن‌ها کیستند. این آموزگار باید با ما رئالیسم، ناتورالیسم و نقاشی کردن سربازانی که پرچم‌های‌شان را تکان می‌دهند، یاد می‌داد؛ تا آن لحظه هنر نقاشی برای ما تنها همین بود.

او به من گفت که نباید دربارهٔ دیدن تصاویر هنرهای مدرن و منع شده، با کسی سخن بگویم. او بسیار شجاع بود و تا به امروز آن تصاویر و هنرمندان خالق‌شان تأثیر بسیاری بر هنر من داشته‌اند. این اتفاق، رویداد بسیار مهمی در زندگی من بود.»

این‌ها خاطراتی است که با گذر زمان، کارل آن‌ها را به‌روشنی به‌یاد می‌آورد. او به‌خوبی به‌یاد می‌آورد که یک بار مجبور شد برای فرار از تیررس شلیک‌های پیاپی هواپیمای جنگی به او، به داخل آب‌های رودخانهٔ راین بپرد. گلوله‌ها با فاصلهٔ اندکی از کنار او گذشتند.

او روزی را به یاد می‌آورد که «چند افسر نازی، هنگامی که آلمان محاصره شده بود، به در خانهٔ ما آمدند و به مادرم گفتند پسر تو فردا صبح باید خودش را به پایگاه راه‌آهن معرفی کند. ما به او اسلحه هم می‌دهیم. به نظرم در آن زمان داشتن اسلحه هیجان‌انگیز بود، اما مادرم اجازه نداد که به آن‌جا بروم.»

با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم (سپتامبر ۱۹۴۵)، کارل برای شش ماه مسئول بایگانی در ارتش آمریکا شد. کارل پس از سال‌ها گرسنگی، با پذیرفتن این کار توانست به آشپزخانهٔ سربازان دسترسی پیدا کند. او در زندگی‌نامهٔ خودنگاشته‌اش - «هنر اریک کارل» - می‌نویسد، «به‌خوبی به‌یاد دارم که در این دوره ساندویچ مانده، تکه‌ای کره، فنجانی شکر و تکه‌های ماندهٔ گوشت را از آشپزخانه برمی‌داشتم و پنهانی برای خانواده‌ام می‌بُردم.»

نقد و بررسی، اریک کارل و دنیای رنگین کلاژهایش

دو سال بعد، پدر کارل به خانه بازگشت. او زندانی و به کمپ‌های زندانیان روسیه بُرده شده بود. از پدر چیزی جز پوست و استخوان باقی نمانده بود. او عمیقاً تغییر کرده بود. همهٔ آن‌ها تغییر کرده بودند.

پس از پایان جنگ و باز شدن مدارس، کارل نیز مانند بسیاری از دانش‌آموزان به مدرسه بازگشت. او در این‌باره و علت تغییر رشته تحصیلی‌اش می‌گوید: «پس از پایان آشفتگی‌های پس از جنگ، من هم مانند اکثر دانش‌آموزان به مدرسه بازگشتم و بیش‌تر از همه از آن بَدَم آمد. به همین دلیل به دیدن معلم هنر سابق خود رفتم تا دربارهٔ آینده‌ام با او مشورت کنم. او به من پیشنهاد داد به دیدن «پروفسور اشنایدر»، رئیس «دپارتمان طراحی گرافیک آکادمی هنرهای کاربردی» بروم. خانواده‌ام اجازهٔ این را که به مدرسه بروم تنها برای این که هنرمند شوم، نمی‌دادند. اما طراحی گرافیک موضوع دیگری بود. این رشته یک پیشه و کار به‌شمار می‌آمد. در شانزده سالگی و با موافقت خانواده به مدرسهٔ هنر رفتم و تحت سرپرستی یکی از برجسته‌ترین اساتید رشتهٔ طراحی گرافیک، به یادگیری آن پرداختم. سرانجام کسی را یافتم که از او نه‌تنها هنر بلکه روش زندگی را بتوانم یاد بگیرم، و همین موضوع از پروفسور آموزگاری برجسته برایم می‌ساخت.»

کارل همواره آرزو داشت به آمریکا و سال‌های خوش کودکی‌اش بازگردد. از این رو، با پایان یافتن تحصیل در «آکادمی هنرهای کاربردی اشتوتگارت» در سال ۱۹۵۲، با چهل دلار پول و دنیایی آرزو برای آینده‌ای روشن، راهی آمریکا شد. به‌زودی در زمینهٔ تبلیغات در The New York «مجله نیویورک تایمز» Times کاری یافت و سالیان سال حرفه‌ای به تبلیغات و طراحی گرافیک پرداخت. او دربارهٔ طراحی تبلیغات می‌گوید: «هر صفحه از کتاب‌های من مانند یک پوستر عمل می‌کند. این صفحات تصاویر و عناصری دارند که بیننده بی‌درنگ آن‌ها را می‌فهمد. بیش‌تر تصاویر من از روبه‌رو یا نمایی از پهلو هستند. روزی فردی مرا با نقاشان غار مقایسه کرد. مقایسه‌ای که من آن را بسیار پسندیدم.»

هنگامی که ویراستار و نویسنده بسیار سرشناس، «بیل مارتین» شماری از تصاویر خرچنگ دریایی را دید که کارل برای تبلیغی، تصویرسازی کرده بود، او را برای کار روی کتاب «خرس قهوه‌ای، خرس قهوه‌ای، توچه می‌بینی؟» به همکاری فراخواند.

کارل کتاب نخست خود را در سی‌ونه سالگی، تصویرگری کرد و به چاپ رساند. کتابی که اکنون اثری کلاسیک در ادبیات کودکان آمریکا و بیش‌تر نقاط جهان است. کتاب خرس قهوه‌ای، خرس قهوه‌ای، توچه می‌بینی؟ پس از چاپ، به‌سرعت به فروش رفت و به سرشناس شدن کارل در مقام تصویرگری خلاق و بااستعداد شد. کارل دربارهٔ همکاری‌اش با بیل مارتین می‌گوید: «بیل جهان کتاب‌های تصویری را پیش روی من گشود. در تصویرسازی این کتاب، چیزهای بسیاری از او آموختم. یکی از آن‌ها ارزش فراوان تکرار و ریتم در داستان بود. این آموخته، بعدها که آغاز به نوشتن کردم، بسیار به کارم آمد. (در کرم ابریشم خیلی گرسنه: اما او هنوز هم گرسنه بود... اما او هنوز هم گرسنه بود.... اما او هنوز هم گرسنه بود...)

اریک کارل پس از فرستادن کارت ویزیت دست‌سازش به ناشران و ویراستاران گوناگون، توانست نظر و تحسین «اَن بِنِدوس» (Ann Beneduce) را جلب کند. این آشنایی نقطه عطفی در زندگی حرفه‌ای کارل شد. بِنِدوس دربارهٔ آشنایی‌اش با کارل می‌گوید: «کارتی که دریافت کردم، به شکل نهنگی بزرگ و تا شده بود و در داخل آن تصویر کوچک و زیبایی از پینه‌دوز قرار داشت. چندی بود که به دنبال تصویرگری می‌گشتم تا تصاویری بتواند خلق کند که کودکان خردسال را به خود جلب کند و برای‌شان جذاب باشد. کارتی که دریافت کرده بودم، از نظر بصری بسیار خوشایند بود. من در آن دوران علاقهٔ فراوانی به هنر دههٔ ۱۹۶۰، پاپ آرت و اُپ آرت‌هایش داشتم، زیرا به نظرم هنری جذاب و شادی‌بخش بود. هنگامی که کودکان مجله‌ها را نگاه می‌کنند، در برابر دیدن رنگ‌هایی شاد و گونهٔ هنری ساده شده‌تری قرار می‌گیرند. به باور من، در آن زمان دنیای کتاب‌های تصویری آمادهٔ پذیرش چنین کتاب‌ها و تصاویری بود؛ اما نمی‌توانستم هنرمندی بیابم که کارهایش چنین ویژگی داشته باشد. هنگامی که کارهای اریک کارل را دیدم، فهمیدم او دقیقاً همان کسی است که به دنبالش هستم.»

کارل در نخستین گفت‌وگوها به بِنِدوس می‌گوید که جعبه‌ای پُر از ایده‌های متفاوت دارد. بِنِدوس در این‌باره می‌گوید: «او را متقاعد کردم تا بیاید باهم ناهاری بخوریم و جعبهٔ ایده‌هایش را نیز به من نشان بدهد. او هنوز دربارهٔ زبان انگلیسی‌اش چندان مطمئن نبود و در این‌باره بسیار کم‌رو و خجالتی بود. نخستین کتابی که از آن جعبه بیرون آمد، کتاب تصویری بدون نوشتهٔ «۱، ۲، ۳ تا باغ‌وحش» کارل بود.

کتاب دومی که کارل ایده‌اش را با خود آورد، کتابی با نام «یک هفته با ویلی کرمه» بود. در تصاویر نخستِ کارل، بُرش‌های خلاقانه‌ای بود که محل گاز زدن و خوردن کرم را نشان می‌داد. من با شنیدن این ایده چندان قانع نشدم. به نظرم کِرم جانور چندان جذابی نبود، به‌ویژه که داستان کتاب پایانی هم نداشت. طرح اولیه داستان به این شکل بود که کرم کوچکی پیاپی غذا می‌خورَد، حالش بد می‌شود و به خواب می‌رود.

ما دربارهٔ جانوران دیگر شروع به گفت‌وگو کردیم. در این هنگام بود که به کارل گفتم کرم ابریشم چه‌طور است؟ ایده‌ها و فکرهای‌مان آن‌قدر باهم سازگار بود که نیاز نشد من جمله‌ام را تمام کنم. اریک پیرو جملهٔ من گفت پروانه!» و کتاب پُرآوازه «کرم ابریشم بسیار گرسنه» خلق شد. مشکل اصلی آن سال‌ها، چاپ و تولید کتابی با این بُرش‌های ویژه بود. پیچیدگی نوعِ برشِ سوراخ‌ها و جاگیری دقیق آن‌ها پشت سرهم، به صورت بازدارنده‌ای گران‌بها تمام می‌شد. در سفر بِنِدوس به ژاپن، او توانست ناشر و چاپخانه‌ای را بیابد که این کتاب را برای نخستین بار در سال ۱۹۶۹ تولید کند. تاکنون کتاب کرم ابریشم بسیار گرسنه، بارها تجدید چاپ و به بیش از سی زبان متفاوت ترجمه شده است.

کارل تاکنون بیش از هفتاد عنوان کتاب کودک و خردسال پدید آورده است و بیش از پنجاه عنوان از این کتاب‌ها همچنان تجدید چاپ می‌شوند.

کتاب‌ها و تصویرگری‌های اریک کارل به بیش از چهل زبان مختلف ترجمه و چاپ شده و جوایز داخلی و بین‌المللی بسیاری را دریافت کرده‌است. او همچنین نمایشگاه‌های فردی بسیاری در کشورهای گوناگون برگزار کرده است، که مهم‌ترین آن «موزهٔ کتاب‌های تصویری اریک کارل» است که در سال ۲۰۰۲ آن را بنا نهاده.

کارل در آیینهٔ آثارش

کرم ابریشم بسیار گرسنه، کتابی دویست کلمه‌ای است و دربارهٔ کرم ابریشم گرسنه‌ای که حریصانه به خوردن برگ، سوسیس، بستنی، کیک، هندوانه و چیزهای دیگر می‌پردازد. تا آن‌که کم‌کم بزرگ می‌شود و برای خود پیله‌ای می‌سازد و سرانجام به پروانه‌ای بزرگ و زیبا تبدیل می‌شود. در بیش‌تر صفحه‌های کتاب، سوراخ‌های کوچکی هست که نشانهٔ حرکت و گاز زدن‌های کرم ابریشم گرسنه است. سوراخ‌هایی که کودکان خردسال انگشتان خود را در آن می‌توانند فرو ببرند و مسیر حرکت کرم ابریشم را دنبال کنند. تصاویر کتاب نشان دهندهٔ توانایی کارل در آمیختن هنرمندانه رنگ و فرم و درک شدن آن‌ها برای مخاطبان کودک است. در این کتاب، صفحه‌ها با گذشت روزهای هفته و اندازهٔ غذایی که کرم ابریشم می‌خورد، از کوچک به بزرگ تغییر اندازه می‌دهند.

باتوجه به تاریخ انتشار کتاب کرم ابریشم بسیار گرسنه، این کتاب بسیار نوآورانه، تازه و از نظر هنری، منطقی و منسجم است و در میان کودکان محبوبیت بسیار فراوانی دارد. محبوبیتی که پس از گذشت چهل سال، هنوز ادامه دارد. یکی از منتقدان ادبیات کودک دربارهٔ این کتاب نوشته است: «این اثر سرچشمه‌ای هیجان‌انگیز برای نسل جدیدی از کتاب‌های تصویری است. این کتاب نشان دهندهٔ توانایی کارل در بیان داستانی با مفاهیم متفاوت و با این حال، ظاهری زیباست.»

در سال ۲۰۰۹، تولد چهل سالگی کتاب کرم ابریشم بسیار گرسنه با تولد هشتاد سالگی پدید آورندهٔ آن جشن گرفته شد. تا سال ۲۰۰۹، بیست‌ونه میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسید. این اندازه فروش، باعث شده تا این کتاب پس از پیتر ربیت، کار هلن بئاتریکس پاتر، پُرفروش‌ترین و موفق‌ترین کتاب تصویری کودکان به شمار آید. کارل دربارهٔ این کتاب می‌گوید: «کتاب کرم ابریشم بسیار گرسنه، کتابی درباره امید است. اگر شما کرم ابریشم ناچیزی باشید، همواره شاید رشد کنید و به پروانه‌ای زیبا تبدیل شوید.»

این کتاب مانند همه کارهای اریک کارل، با بازگویی داستانی جذاب، مفاهیم متفاوت، صمیمانه و مهمی را نیز به کودکان آموزش می‌دهد.

یکی از گونه‌های بسیار متنوع و کاربردی کتاب‌های تصویری، کتاب‌های تصویری‌مفهومی است. کتاب مفهومی معرف و تقویت کننده یک ایده یا یک مفهوم ویژه است. این کتاب‌ها با تکیه بر تصویر، کودکان را در درک مفاهیم کمک می‌کنند و بنا به نیاز و توانایی گروه‌های سنی گوناگون، پدید می‌آیند و درجه‌های مختلفی از دشواری و آسانی دارند. این دسته از آثار، مفاهیم ساده‌ای مانند رنگ، فرم یا تضاد را می‌توانند انتقال دهند. همچنین مفاهیم پیچیده‌تری مانند فصل‌های سال، گیاهان، جانوران و چرخهٔ حیات را می‌توانند نشان دهند، یا مفاهیم مجردتری را که یادگیری آن برای کودکان دشوارتر است، پایه کار قرار دهند، مفاهیمی مانند حرکت، سرعت و تغییر. آثار اریک کارل، نمونه‌هایی مثال زدنی و خلاق از کتاب‌های تصویری‌مفهومی‌اند. برای نمونه، در کتاب کرم ابریشم بسیار گرسنه مفاهیم گوناگونی مانند شمارش اعداد، روزهای هفته، هشدار دربارهٔ زیان‌های خوردن خوراکی‌هایی با ارزشِ کم غذایی (تغدیه) و مهم‌تر از همه، مفهوم تغییر و استحاله، در قالب داستان و تصاویر بسیار ساده مطرح می‌شود. در کتاب‌های دیگر کارل، مفاهیم عمیقی مانند دوستی، عشق، یافتن خانه‌ای تازه، تغییر محیط زندگی، بخشش، اهمیّت کار و تلاش، گذر زمان و همچنین آموزه‌های طبیعی و عملی مانند چرخهٔ رشد گیاهان، دگردیسی، زندگی جانوران، تار و شیوهٔ شکار عنکبوت، چگونگی زندگی خرچنگ و آوازخوانی جیرجیرک مطرح می‌شود.

کارل دربارهٔ کتاب‌هایش می‌گوید: «من با بیش‌تر کتاب‌هایم کوشیده‌ام پلی بسازم بر فاصلهٔ میان خانه و مدرسه. برای من خانه فضایی است (یا فضایی باید باشد) نمایشگر گرمی، امنیّت، سرگرمی، دست در دست هم داشتن و آغوش مهربان. در حالی که مدرسه فضایی ناشناخته و تازه برای کودکان است. آیا این فضای تازه فضایی شاد با افرادی مهربان می‌تواند باشد؟ به باور من فرایند رفتن به مدرسه، دومین آسیب روحیِ بزرگ در دوران کودکی است. بی‌گمان نخستین آسیب، هنگام تولد رخ می‌دهد. در واقع در هر دو وضعیّت، ما مکان گرم و امن خود را ترک می‌کنیم و وارد جهانی ناشناخته می‌شویم. ناشناخته‌ها همواره با خود ترس به همراه دارند. من می‌کوشم در کتاب‌هایم این ترس‌ها را خنثی و به‌جای آن حس‌های مثبت بیافرینم. باور دارم که کودکان در سرشت‌شان، خلاق و علاقه‌مند به یادگیری‌اند. دوست دارم به آن‌ها نشان دهم که آموختن به واقع فرایندی سحرآمیز و شادی‌بخش است.»

وسواس و باریک‌بینی در جزئیات، نوع به‌کارگیری از بافت، خطوط و رنگ‌ها باعث توفیق و زیبایی کلاژهای اریک کارل شده‌اند. روشی که به محبوبیت دیرپای او در میان کودکان و خردسالان انجامیده است.

نقد و بررسی، اریک کارل و دنیای رنگین کلاژهایش

مخاطبان کتاب‌های کارل همواره تحت تأثیر سوراخ‌های روباه، تارهای عنکبوت، حشرات و جانورانی قرار می‌گیرند که کارل در دوران کودکی‌اش در گردش‌ها و بازدیدهایش از کاخ‌های اشتوتگارت کشف می‌کرد. آثار اریک کارل متمایز، تشخیص دادنی و شناخت‌پذیر هستند. این آثار بیش‌تر به روش کلاژ و با به‌کارگیری ورق‌های دستی رنگ شده‌اند. بیش‌تر کتاب‌های او عناصری افزوده و جذاب دارند؛ عناصری مانند بُرش‌های متفاوت صفحه‌ها، چراغ‌های چشمک‌زن و بافت‌هایی که با سایش دست صدا تولید می‌کنند. این عناصر به کتاب‌های کارل حسی از بازی می‌دهند. این‌ها کتاب‌هایی هستند که می‌توانند اسباب‌بازی باشند. کتاب‌هایی که آن‌ها را می‌توان لمس کرد.

روش کار در تصویرگری بیش‌تر آثار اریک کارل، کلاژ است. کارل کارش را با رنگ‌آمیزی قطعه‌های بزرگی از ورق‌های کاغذی بسیار نازک سفید (tissue paper) آغاز می‌کند. سپس به کمک قلم‌هایی با بافت‌ها و اندازه‌های گوناگون، به این رنگ‌گذاری‌ها، خطوط، فرم‌ها و طرح‌هایی نامنظم و اتفاقی می‌افزاید. گاهی نیز شاید تکّه‌ای موکت، ابر و پارچهٔ کلفت را به رنگ آغشته می‌کند، و از آن مانند مُهر، برای آفرینش بافت‌های جذاب و خلاقانه بهره می‌برد. این صفحه‌های بزرگِ رنگ شده، پس از خشک شدن به جعبهٔ رنگ نقاشی (پالت رنگ) کارل تبدیل می‌شود. کارل به دلیل داشتن پیشینهٔ کار حرفه‌ای در تبلیغات و آشنایی کامل با طراحی گرافیک، حساسیت بسیاری بر روی طراحی و صفحه‌آرایی آثارش دارد. دریافت کارل از داستان و بهره‌گیری از همه عناصر طراحی و بصری ممکن (مانند طراحی صفحاتی بُرش خورده یا تا شده با شکلی ویژه، صفحه‌های آستر بدرقه و آغاز کتاب‌ها)، همه در کنار هم به خلق استادانهٔ اثر هنری زیبا و چشم نواز می‌انجامد. بسیاری از روش‌های به‌کار رفته در آثار کارل، در دوران خودشان حرکتی تازه و نوآورانه در طراحی و چاپ کتاب بوده‌اند. کودکان در کتاب‌های اریک کارل به بازی کردن فعّال در کنار خواندن داستانی لذت‌بخش و آموختن مفاهیم متفاوت فراخوانده می‌شوند. عناصر جانبی کتاب‌های کارل، هیچ‌یک برای فریب و جلب خواننده نیستند. همه این عناصر به پیشرفت و گسترش داستان کمک می‌کنند و با آن پیوند دارند. این ویژگی، کتاب‌های کارل را به اسباب‌بازی‌های خواندنی و کتاب‌هایی برای بازی تبدیل کرده است.

کارل دربارهٔ پیشینهٔ آموزش‌اش در «آکادمی هنرهای کاربردی اشتوتگارت» می‌گوید: به‌خوبی به‌یاد می‌آورم که در این آکادمی، ما به یادگیری بنیادی و پایه‌ای طراحی گرافیک و هنرهای کاربردی می‌پرداختیم. ما کارمان را با تمرین «تقسیم فضا» آغاز کردیم. برای انجام دادن این تمرین و درک درست فضا و رنگ، باید ورق‌هایی را می‌ساختم و به شکل‌هایی متفاوت رنگ‌آمیزی می‌کردیم. با این تمرین، شمار فراوانی صفحه‌های بزرگ و رنگین پدید می‌آمد. سپس این صفحه‌های بزرگ را خُرد می‌کردیم و از درآمیختن قطعه‌های خُرد شده، نقش‌ها و طرح‌هایی انتزاعی می‌ساختیم البته قطعه‌ها را با چسب ثابت نمی‌کردیم. ایدهٔ اصلی از این کار، افزایش دقت و حساسیت ما نسبت به ترکیب‌بندی بود و باید این تمرین را بارها انجام می‌دادیم. کارل شناخت درست خود را از شیوه کلاژ، وام‌دار تمرین‌ها و آموخته‌هایش در آکادمی هنر آلمان می‌داند.

فیزیک و فُرمت خلاق از ویژگی‌های آثار کارل است. او دربارهٔ این تنوع فرم‌ها می‌گوید: «در جایگاه یک طراح گرافیک، همواره می‌کوشم بینندهٔ آثارم را شگفت‌زده و غافل‌گیر کنم. هنگامی که به کارهای تبلیغاتی می‌پرداختم، همواره باید بسته‌بندی‌ها و روش‌های ارائه جذاب و متفاوتی طراحی می‌کردیم. (چیزی که صدادار یا لمس شدنی باشد، یا از درون جعبه بیرون بپرد!) نکتهٔ دیگر این است که کودکان دوست دارند چیزهای متفاوت را لمس کنند. آن‌ها هنوز در دنیای اسباب‌بازی و سرگرمی زندگی می‌کنند، از این رو، آثار من نیمی اسباب‌بازی و نیمی کتاب هستند.»

سادگی کودکانه آثار کارل، آگاهانه و زبردستانه انتخاب شده است. این انتخاب توانسته عناصر بصری را با دقتی بسیار و درست، به گونه‌ای در کنار هم جا داده که مخاطب کودک به‌راستی باور کند کتاب تنها برای او پدید آمده است. رسیدن به اصل و حقیقت سادگی، نقطهٔ تحولی در زندگی هنری کارل به شمار می‌آید. تصویر جانوران و عناصر تصویری در آثار کارل درعین خلاصه شدن و سادگی‌شان، بسیار دقیق و درست طراحی شده‌اند و کودک با نگاه کردن به تصاویر، شکل حشرات یا جانوران را به‌درستی می‌تواند دریابد و شناسایی کند.

کارل در این‌باره می‌گوید: «در بیش‌تر کتاب‌هایم برخی مفاهیم درونی وجود دارد. یکی از این مفاهیم، سادگی تجربه است. من همواره برای نشان دادن راه‌حل‌های ساده کوشیده‌ام؛ زیرا هنگامی که پسر بچهٔ کوچکی بودم، همیشه از سنگین بودن مضمون‌های درس‌ها و پیچیدگی یک مشکل، بسیار دستپاچه می‌شدم. در بیش‌تر موارد احساس می‌کردم اگر آموزگارها تعبیرهای دیگری در درس دادن به‌کار می‌بردند یا مفاهیم درسی را کوتاه‌تر و ساده‌تر می‌کردند، درکشان برایم بسیار آسان‌تر بود. البته در آن زمان آن اندازه شجاع نبودم تا دست بلند کنم و از آموزگار بخواهم درس را جور دیگر یا کمی ساده‌تر بیان کند. در بیش‌تر موارد وانمود می‌کردم درس را فهمیده‌ام.

هنگامی که بزرگ‌تر شدم، دریافتم تنها من نیستم که این مشکل را دارم. حتی امروزه نیز کودکان با این مشکل درگیرند. هنگامی که به برخی از کتاب‌های تصویری کودکان که انباشته از تصاویر و اطلاعات پیچیده است، نگاه می‌کنم، این واژه‌ها به ذهنم می‌آید: «بیش از اندازه». در بیش‌تر موارد، هنگامی که برنامه‌های تلویزیونی ویژه کودکان را می‌بینم، با این انباشتگی اطلاعات، تصاویر، موسیقی و ... احساس می‌کنم مسلسلی به‌سوی کودکان نشانه‌گیری شده است و همه چیز در مدتی کوتاه به‌سوی آن‌ها پرتاب می‌شود.»

کارل دربارهٔ شیوهٔ کار و فرایند شکل‌گیری ایده‌هایش می‌گوید: «ایدهٔ ابتدایی کتاب‌ها بسیار سریع در ذهنم شکل می‌گیرد، اما روی آن‌ها باید ماه‌ها و سال‌ها کار کنم تا به نقطه‌ای برسد که مرا راضی کند. ابتدا ایده‌ای بسیار خام و کلی در ذهنم پدید می‌آید. برای نمونه، ایدهٔ ابتدایی کتاب «جیرجیرک بسیار ساکت» این بود که کتابی دربارهٔ جیرجیرک‌ها بسازم، یا ایدهٔ ابتدایی کتاب کرم ابریشم بسیار گرسنه، کتابی بود که سوراخ‌هایی در آن باشد. این به آن معنا نیست که من با این ایدهٔ ابتدایی هر روز بنشینم و بکوشم داستان یا تصویری خلق کنم. گاهی این ایده‌ها هفته‌ها و سال‌ها در پس ذهن من وجود دارند و من ناخودآگاه با آن‌ها کلنجار می‌روم تا این که عاملی بیرونی، باعث می‌شود این ایده‌ها دوباره جدی شوند و من آغاز به کار روی آن‌ها کنم. نخستین کتاب‌های آزمایشی‌ساختگی (Dummy) که طراحی می‌کنم، کم‌وبیش بسیار ابتدایی، سریع و کُلی است. کم‌کم طرح‌ها دقیق‌تر و جزئیات‌شان بیش‌تر می‌شود. سرانجام یک کتاب آزمایشیِ رنگی برای خودم و برای نشان دادن به ویراستار می‌سازم. با ویراستار دربارهٔ همه صفحه‌ها و عناصر این کتابِ نمونه، بحث و گفت‌وگو می‌کنیم و در پایان، هنگامی که احساس کنم تصاویر و داستان قانع کننده و درست هستند، کار بر روی نسخهٔ نهایی را آغاز می‌کنم.»

اریک کارل دربارهٔ بهره‌گیری از رنگ‌های شاد در آثارش می‌گوید: «من باغچهٔ خانه‌ام را مانند کتاب‌هایم طراحی می‌کنم. اطلاعات ویژه‌ای دربارهٔ گل و گیاه ندارم، تنها رنگ آن‌ها برایم اهمیّت دارند. بخشی از باغچه را سبز می‌کنم. در قطعهٔ دیگر گل‌های سرخ و در میان آن‌ها رنگ‌های زرد و صورتی قرار می‌دهم. رنگ‌ها به من حسی از آرامش و شادی می‌بخشند.»

رمز موفقیّت کتاب‌های اریک کارل، درک شهودی او از جهان کودکی و احترام بسیار به مخاطبان کودک و نوجوان است. مخاطبانی که به شکلی غریزی کسانی را که احساس‌ها و افکار تسلی‌بخش و ارزشمند را با آن‌ها شریک می‌شوند، می‌شناسند و مجذوب آثارشان می‌شوند. او در این‌باره می‌گوید: «من در کارم بسیار جدی‌ام و می‌دانم بزرگ شدن برای بسیاری از کودکان فرایند آسانی نیست. کمک برای آسان‌سازی این فرایند، بسیار ضروری است. به‌خوبی دوران کودکی و احساساتم را در آن دوره به‌یاد می‌آورم.»

بُن‌مایه‌های اصلی داستان‌های کارل، بیش‌تر برگرفته از تجربه‌های فردی، دانش گسترده و علاقهٔ بسیار او به طبیعت است. علاقه‌ای که بسیاری از کودکان با او شریک‌اند. افزون بر زیبایی و سرگرم‌کنندگی، کتاب‌های کارل همیشه فرصتی برای کودکان فراهم می‌کنند تا موضوع‌های جالبی را دربارهٔ جهان پیرامون خود بیاموزند.

از نکته‌های ارزشمند آثار کارل، پدید آمدن ارتباط کتاب‌های او با کودکان کم‌توان ذهنی و جسمی است.

توجه فراوان اریک کارل به کودکان و خردسالان، احساس‌ها و کنجکاوی‌های آنان، خلاقیت‌ها و رشد فکری‌شان و مهم‌تر از همه، آفرینش آثار هنری زیبا، باعث شده است تا خواندن کتاب‌های او به تجربه‌ای شورانگیز و ماندگار تبدیل شود.

نویسنده
سحر ترهنده
منبع
کتاب ماه کودک و نوجوان، شهریور ۱۳۸۸
Submitted by admin on