مقاله
وقتی که صبح پیدا میشه
رفتگر از خواب پا میشه
از تو خونهش بیرون میاد
کار میکنه خیلی زیاد
با چرخ بیدنده و گاز
با جاروی دسته دراز
کمی گرد و خاک میکنه
کوچهها رو پاک میکنه
جوب...
مقاله
بچهها زیباترین شعری که من
خواندهام، لبخند زیبای شماست
در خیالم بهترین آوازها
خنده و فریاد و غوغای شماست
بچهها وقتی که بازی میکنید
قلب من هم با شما پر میکشد
توی خانه، توی کوچه،...
مقاله
با من سخن تو، باستانیست بيا
آوازهی عشق ما، نهانیست بيا
ما، در صدف سینه سفر میکردیم
این راه دراز، داستانیست بیا!
تابستان ۶۲
ماییم و گل ستاره بر دامنمان
اندوه شب از...
مقاله
چهارشنبهسوری یکی از آیینهای پیش بهاری است که پیش از آغاز نوروز اجرا میشود. در چهارشنبهسوری آتش افروختن بسیار امر مهمی است. مردم با شادی دور آتش جمع میشوند و از روی آن میپرند و شعر می...
مقاله
بادبادک سفیدم
باد که آمد هوا رفت
کَلّه و دم تکان داد
یواش یواش بالا رفت
تو آسمان آبی
شد مثل یک کبوتر
نخ را که شُل میکردم
بازهم میرفت بالاتر
کوچک شد و کوچک شد
شد قد یک...
مقاله
برهی خوشگل سفید
کوچک چاق تُپُلی
چشم سیاه لب کلفت
برف تن زبان گلی
بَع بَع تو به گوش من
چهچه بلبلان باغ
چشم تو با نگاه گرم
مثل شب پر از چراغ
تو درهها بچر، بدو
بگرد و جست و...
مقاله
پاشو، پاشو، کوچولو
از پنجره نگاه کن
با چشمهای قشنگت
به منظره نگاه کن
آن بالا، بالا خورشید
تابیده در آسمان
یک رشته کوه پایینتر
پایینترش درختان
نگاه کن، آن دورها
کبوتری می...
مقاله
- کیست؟ کیست؟
- های! هو!
باد خَزانَم، بگو
باغ الفبا کجاست؟
آمدهام، تند و سرد،
تا ببرم برگ زرد،
بازکن، اینجا کجاست؟
- باد سرد،
قاه، قاه!
خوب به ما کن نگاه،
در بَرِ گل...
مقاله
بهار آمد، گل آمد
نسرین و سنبل آمد
گلهای سرخ و زیبا
در باغ خانهی ما
چشمها را بازکردند
با خنده ناز کردند
بنفشه دسته دسته
کنار جو نشسته
در روز آفتابی
در آسمان آبی
پرنده...
مقاله
زیبا زیبا زیبایی
ای ایران
میهن خوب مایی
ای ایران
هم کوه و جنگل داری
هم صحرا
هم باغ و بوستان داری
هم دریا
من یک دنیا خاکت را
دارم دوست
من این خاک پاکت را
دارم دوست...
مقاله
وقتی که هستم در تماشای درختان
دانم که من هرگز نخواهم دید شعری
دلکشتر از این شعر زیبای درختان
ببینم درختان را که فرزندان خاکاند
بر سینهی مادر دهانشان فشرده
آنها همه پروردۀ...
مقاله
در آوار بیهودگی
انبوهی مرگ را
بر اندامهای نارس میگیریم و
انتظاری بلند
خورشید را فرو میریزد.
در تالاب
غوکها صدا در صدا میاندازند و سکوت،
تنهایی ماست
به خلوت يک ستاره...
مقاله
آی شهر
آی شهر
ما شدیم
با تو قهر
در تو جز
دود نیست
در دلت
رود نیست
نه گلی
نه درخت
زندگی
در تو سخت...
مقاله
آه نگاهی کهمان بر آب سپردند
آیینه را بر درنگ خواب سپردند
از تن من هر چه بار تازگی افتاد
همچو درختی که بر سراب سپردند
با تو من از دير سال عشق بگویم
این همه ما را در اضطراب سپردند...
مقاله
بلدم شعر بگویم
بلدم قصه بخوانم
بلدم خستگیات را
به سلامی بتکانم
بلدم پاک و مرتب
بزنم شانه به مویم
بلدم آینه باشم
بلدم راست بگویم
بلدم...
مقاله
صبح است و کودک
در خواب سنگین
یک خواب زیبا
یک خواب شیرین
مادر به شادی
آمد به سویش
زد بوسه آرام
حالا به رویش
چشمان کودک
آرام...
مقاله
وقتی که مشکل برف
با آب چشمه حل شد
زنبور پر در آورد
کندو پر از عسل شد
هرجا که قهوهای بود
شد سبز پستهای رنگ
هم روی دامن خاک
هم روی صورت سنگ...
مقاله
ساحل دریا
چقدر گرم است
شنهای ساحل
چقدر نرم است
نشستهام من
کنار دریا
یه حوض کوچک
کندهام اینجا
ساحل دریا
رنگ به رنگ است
گوش ماهیهایش
خیلی قشنگ است
سنگهای رنگی...
مقاله
عمو نوروز بیا!
شاد و پیروز بیا
عید اومد، بهار اومد
تو هم امروز بیا!
عید اومده دوباره
...
مقاله
مرد تنها ترانهای غمناک
در خیال لبان خاموش است،
پیش از آن کهش به یاد آرد کس
در میان کسان فراموش است.
مرد تنها شکوفهای تاریک
مانده بر شاخسار پاییز است،
نا چشیده بهار را، جامش...
مقاله
آسمان تاریک است،
هیچجا پیدا نیست.
روشنایی مردهست،
خبر از فردا نیست.
از کسانم امشب
یک نفر اینجا نیست.
در دل تاریکم
روزنی هم وا نیست.
با خودم میگویم:
«غمی از اینها...
مقاله
ای گل سرخ و زیبا
تولدت مبارک
شکوفه باغ ما
تولدت مبارک
بیا بیا با شادی
شب را چراغان کنیم
با خندههای شیرین
دنیا را خندان کنیم
در جشن میلاد تو
امشب گلافشان شده
لبهای تو...
مقاله
آسمان، ایروشن و تاریک،
روز و شب بسیار زیبایی؛
شب به رنگ آبنوس، اما
روزها همرنگ دریایی.
گاه گم همچون خیالی، گاه
چون حقیقت خوب پیدایی.
گاه آن بالا، بسی دوری،
گاه پنداری که...
مقاله
هرگز ندیدهام
زیباتر از تو کوه،
اینقدر سرافراز،
اینقدر با شکوه.
گاهی نهان شوی
در آشیان ابر؛
گاهی برآوری
سر از میان ابر.
قصری تمام سنگ،
برجی تمام برف،
شهری تمام...
مقاله
بیا، ایخوش خبر باران اسفند،
سلام سبز فروردین بیاور؛
برای شاخساران برهنه
فراوان جامهی رنگین بیاور.
بگستر بر زمین فرش زمرد،
بریز الماستر در جویباران،
که میآید به سوی...
مقاله
تا نور بینایی
جان را فروزد در چراغ چشم،
تا آفتاب از آسمان مهر
گل برمیافشاند به باغ چشم،
من دیدن هر چیز را
در هر جای این جهان بیکرانه
دوست میدارم.
این زندگی این است،...
مقاله
ستاره میخندد:
«بتاب بر دنیا
که نور امیدی
جهان،اگر تاریک
ولی تو خورشیدی.»
پرنده میپرسد:
«به آسمان،با من
چرا نمیآیی؟
پرندهها رفتند
تو باز اینجایی؟»
درخت میگوید...
مقاله
باد پاییز از میانهی دشت
میدود گاه تند و گاه آرام
به در باغ میرسد خسته،
میکند با زبان سرد سلام.
باغ افتاده است خوابآلود،
داغ از آفتاب تابستان.
نفسش از غبار و گرما تنگ...
مقاله
قاصدک، راست بگو،
از کجا آمدهای؟
با چه پیغام خوشی
نزد ما آمدهای؟
ای که بر اسب نسیم
میشوی نرم سوار،
میکنی با دل شاد
همهجا گشت و گذار،
همه در خانهی خود
می...
مقاله
آرزو میکنم در بهاران
دست جنگل پر از سایه باشد
روز و شب، خار و گل،دست در دست
مار با پونه همسایه باشد
در هوا مهربانی بپیچد
مثل بوی علف، بوی هیزم
ناگهان جشن باران بگیرد
خوشههای...
مقاله
چشمهایم را که میبندم
شب میآید در جهان سر؛
آفتاب و آن صفای روز
میرود از آسمان سر.
چشمهایم را که میبندم
آنچه پیدا هست تنهایی است؛
در سیاهیهای تنهایی
آنچه پیدا نیست...
مقاله
شب درختی سیاه و بزرگ است،
پخش در آسمان شاخسارش.
چون هوا خوب تاریک گردد،
گردد آغاز فصل بهارش.
شاخه در شاخه و برگ در برگ،
سایه بر سایه چون کوه بر کوه،
برگ بر برگ: بسیار، بسیار...
مقاله
گاهی که گنجشکان نمیخوانند
وقتی پرستوهای زیبا در سفر هستند
وقتی کبوتر نیست
وقتی همه از حال آنها بیخبر هستند
انگار آنجا پشت شیشه آسمان خالی است
خورشید بیرنگ است
شکلی خیالی...
مقاله
درختها برای خانهی زمین،
ستارهها برای باغ شب کمند
پرندههای فوج فوج روزهاست
در آسمان شهر من نمیپرند
کسی در آرزوی برگ و بار سبز،
به فکر دست خالی کویر نیست
و روی پشتبام...
مقاله
بگذار چشمت
در آسمان چهرهات، شاد
مانند خورشید،
بخندد.
بگذار خورشید
با خندههای گرم و آزاد
بر اخم شب راه
ببندد.
بگذار لبها
مانند باغ در بهاران،
از شاخهها گل...
مقاله
اسب خورشید
با نفسهای تندش میآید
تا به نزدیکی ساحل شب
سم فرو کوبد و گرد سرخی برانگیزد از جای
یال شنگرفیاش از عرق گشته نمناک
از دهانش کفی سرخ بیرون فشاند.
شب می...
مقاله
خواهر کوچک من
مثل یک شاخه گل است
با دوتا لپ گلی
خندهرو و تپل است
خواهرم شیرین است
مثل یک حبه نبات
خندههایش شکر است
بوسههایش شکلات
میتواند بدود
مثل یک موش زرنگ
میکند...
مقاله
شب را تو اگرچه دست بسته
با میخ هزارها ستاره
بر سینهی اسمان بدوزی
چون سر بزند سحر دوباره
شب رفته و جای او نشسته
بر دامن آسمان چه روزی!
شب را تو به بند اگر کشی...
مقاله
از تنگ خاک، خانه برآوردم
از سنگ و شن جوانه برآوردم
خورشید را که گوهر داناییست،
از ظلمت شبانه برآوردم
آتش بر آشيانهی غم بستم
آه از دل زمانه بر آوردم
با هر پرنده بال زدم، خواندم...
مقاله
خنده شادی امشب
به روی لبهای ماست
جشن تولد تو
جشن تمام گلهاست
ای گل ناز کوچک
تولدت مبارک
شمع سفید روشن
کنار شیرینی است
میوه و چای و شربت
در سبد و سینی است
ای گل ناز...
مقاله
باز بهار آمده
به باغ و صحرا
پر شده از بوی گل
تمام دنیا
قالی سبز چمن
خیلی قشنگ است
شکوفه درختان
رنگ به رنگ است
به شاخهها نشسته
صدها جوانه
کرده میان شاخه
پرنده...
مقاله
من بهارم فصل باران
سبز و خرم شاد و خندان
دوست دارم دانهها را
بازی پروانهها را
دوست دارم آسمان را
آفتاب مهربان را
دوست دارم روی گل را
رنگ گل را بوی گل را
دوست دارم ماهیان را...
مقاله
فروردین ماه گلها
دنیا دارد تماشا
اردیبهشت از سبزه
زیبا میگردد صحرا
خرداد آید پیاپی
میوههای گوارا
تیر آرد با خود گرما
گرمک میگردد پیدا
مرداد از هندوانه
پر میشود همه جا...
مقاله
سنگ و سنگ و سنگ
کوهسارها
شر و شر و شر
آبشارها
صاف و صاف و صاف
جویبارها
سبز و سبز و سبز
کشتزارها
باز و باز و باز
چشم آفتاب
شاد و شاد و شاد
خندههای آب
شاخهها و باد...
مقاله
خواب دیدم:
بشقابی سفید
زیر درختی سبز، جا مانده
با یک سیب زرد و صورتی
در دلش.
سیبها، زیبا هستند
اما آن سبب
چیز دیگری بود...
با خودم گفتم:
برش میدارم...
مقاله
خواب دیدم:
یاد آن قدر تند میآمد
که پرندهها را با خود میبرد...
پرستوها
درست مثل تصویرشان در نقاشیها بودند.
پس از ماهها دوری
میآمدند تا برای مدتی
پیش ما بمانند...
مقاله
خواب دیدم:
زیر آفتاب ظهر
ایستادهام در حیاط مدرسه
به انتظار دوستی
که عادت داشت تا لحظهی آخر بماند
در جلسهی هر امتحانی.
زیر آفتاب ظهر
ذهنم هم گرم شده بود!
جوابهای...
مقاله
به شعله دولت آبادی
.... بیتو تمام راه
پریشانیست
بی شعلهای
همیشه به تاریکی.
بگذار تا برای همیشه
دست تو را که شاخه داناییست
با این دل شکسته بپیوندم
زیرا که عشق...
مقاله
با چشمم دنیا را میبینم
اینجا را آنجا را میبینم
با پایم در دنیا میگردم
در اینجا در آنجا میگردم
با دستم دنیا را میگیرم
اینها را آنها را میگیرم
با قلبم دنیا را میخواهم...