موسسه رنگین کمان سپید در راستای برنامه های ارتباط میان نسلی، در آغاز تابستان، کارگاهی در فضای باز و با هدف ارتباط میان نوه ها، مادربزرگ ها و طبیعت برگزار کرد.
یکی از برنامه های خلاق این کارگاه ۴ روزه، نوشتن قصه از سوی نوه ها و مادربزرگ ها بود. در این کارگاه، نگارش قصه ها هر بار با تجربه ی یک "حس" آغاز می شد.
یک بار با حسی که نوه و مادربزرگ از بودن با هم داشتند و بار دیگر با حسی که از لمس کردن عناصری از طبیعت با چشمان بسته به آن ها دست می داد، حسی که نرمی برگ و زبری چوب، سنگینی سنگ و سبکی صدف در دستان شان از خود به جای می گذاشتند. هر کدام از این حس ها برای مادربزرگ ها خاطره ای و برای نوه ها تخیلی را بیدار می کرد که آن را با جمع سهیم می شدند.
سپس، نوه ها و مادربزرگ ها در دفتری که مرکز در اختیار آن ها گذاشته بود، واژگانی را که آن حس به یادشان می آورد، یادداشت می کردند و پس از آن این واژگان جدا جدا به هم می پیوستند و قصه ای واقعی یا تخیلی می ساختند، قصه ای که پاره ای از وجود نوه و پاره ای از وجود مادربزرگ را در خود داشت.
معجزه ی این کارگاه یاری و مشارکت نوه ها با مادربزرگ ها و نزدیک کردن آن ها به هم بود: جمله های نوه ای پنج ساله به دست مادربزرگ او نوشته می شد و قصه های مادربزرگ را نوه ی نو آموخته اش بر صفحه ی کاغذ می نوشت. جریان تخیل نوه ای گره های ذهن مادربزرگی را باز می کرد و بردباری مادربزرگ، هزار راه را برای جلب نوه اش به قصه نویسی می پیمود.
در پایان مادربزرگ ها و نوه ها قصه هایشان را برای جمع خواندند.