هوشنگ مرادی کرمانی، در آیین اختتامیه همایش «کودک، ادبیات و لذتهای خواندن» با بیان اینکه ادبیات ما باید از حالت عصا قورتدادگی درآید تا برای بچهها جذاب باشد، گفت: بچههای ما به شادی نیاز دارند و خواندن ادبیات مفرح میتواند در روحیه آنها تاثیرگذار باشد. وقتی مدام نصایح را زیر گوششان جیغ بزنیم، همین وضعیتی میشود که دیگر نوشتههای ما را نمیخوانند و به سوی آثار ترجمه میروند؛ اتفاقی که در سینمای کودک و نوجوان هم افتاده است.
هوشنگ مرادی کرمانی در آیین اختتامیه همایش «کودک، ادبیات و لذتهای خواندن» با اشاره به مقالات و موضوعات مطرح شده در این همایش، گفت: در بیشتر همایشها مطالب و اصطلاحاتی مطرح میشود که بسیار کتابی و درک آنها برای عموم سخت است و حالت تخصصی دارد؛ اغلب این اصطلاحات و صحبتها از مطالب و مباحث خارجی گرفته شده است. اما بهنظر من بهتر است در اینگونه جلسهها مطالب و اصطلاحات ایرانی استفاده کنیم و مطالب و مباحث را به صورت مستقیم از کلاس درس برای دانشجویان به این جلسهها منتقل کنیم. سعی کنیم بیشتر از تجربههای شخصی خودمان بهره ببریم و فقط از سایر فرهنگها و زبانها الگوبرداری کرده و آنرا به زبان خودمان برگردانیم. از اصطلاحات و واژههای ایرانی استفاده کنیم و آنها را طوری بیان کنیم که مخاطب احساس کند در ایران است.
پندهایمان باید مانند ویتامین در میوه نهفته باشد
این نویسنده در ادامه سخنان خود در پاسخ به پرسش نوشآفرین انصاری مبنی بر اینکه شما چگونه لذت لازم را در آثارتان به بچهها انتقال میدهید، بیان کرد: ما نویسندگان لذت خواندن را از بچهها گرفتهایم و از بس که در داستانها نصیحت ریختهایم، جایی برای لذت بردن نگذاشتهایم.
مرادی کرمانی در ادامه با اشاره به گفتوگویی که با یکی از نشریات کرمان انجام داده، اظهار کرد: باید نوشتههایمان به سمت ادبیاتی برود که بچهها از آن لذت ببرند. بچهها دارند از ادبیات زده میشوند، از اینهمه چیزهایی که بارها و بارها از رادیو و تلویزیون و معلمان مدرسه شنیدهاند و ما نویسندگان هم آنها را در کتابهایمان تکرار میکنیم. ما نویسندگان باید بدانیم اگر میخواهیم کتابهایمان پر از پند باشد، نباید آنرا بهصورت مستقیم بیان کنیم؛ مانند ویتامین که در میوه نهفته است. اگر این ویتامین را بهصورت قرص و کپسول به کودکان دهیم از آن زده میشوند.
ادبیاتمان را از عصاقورتدادگی رها کنیم
نویسنده «قصههای مجید» همچنین گفت: من مخالف آموزش بچهها با شعر و داستان نیستم. ما باید تجربههایمان را در اختیار کودکان قرار دهیم، اما نه در قالب قرص و کپسول؛ البته این کار بسیار مشکلی است. اگر ما در مجموع مثلا پنج میلیون نویسنده داشته باشیم، تنها یک میلیون و ۳۰۴ نفر از آنها میتوانند طنز بنویسند. خیلی سخت است که نویسندهای به موضوعی تلخ نگاه طنز داشته باشد. من کوشیدهام در آثارم مانند «ته خیار» یا «قصههای مجید» به این مساله توجه کنم و به موضوعات تلخ از زاویه طنز نگاه کنم.
به گفته این نویسنده پیشکسوت، بچههای ما به شادی نیاز دارند و خواندن ادبیات مفرح میتواند در روحیه آنها تاثیرگذار باشد. نباید فراموش کنیم که بچهها بزرگ شدهاند و با بچههای قدیم تفاوت دارند. وقتی نصایح را زیر گوششان جیغ بزنیم، همین وضعیتی میشود که دیگر نوشتههای ما را نمیخوانند و به سوی آثار ترجمه میروند؛ اتفاقی که در سینمای کودک و نوجوان هم افتاده است. ادبیاتمان باید از حالت عصا قورتدادگی درآید تا بچهها را جذب کنند.