در دفاع از پرسه زدنهای کودکانه
«آغاز اندیشیدن، شک و ابهام و یا سرگشتگی است. اگر در مدرسه چنین است که اغلب نمیتوانند دانش آموزان را به اندیشیدن واقعی بر انگیزانند، چه بسا از آن روست که نمیتوانند از یک وضعیت تجربه شده که در بیرون مدرسه سبب اندیشیدن میگردد؛ آغاز کنند»
جان دیوئی-فیلسوف
پیش از قرن هفدهم میلادی، کودکان هیچ توجهی را بر نمیانگیختند. چرا که طفل طفیلی بود و کودکی به عنوان دورهای مستقل از بزرگسالی شناخته نمیشد. پس از افلاطون که در کتاب «جمهوری» از تفاوتهای ذاتی و فردی کودکان و لزوم یافتن استعدادهای منحصربه فرد آنان سخن گفته بود؛ در طول قرون وسطی با مغفول نهادن آموزه عیسی مسیح که شرط ورود به ملکوت را کودک شدن میدانست، مفهومی بنام کودکی در محاق فرو رفت و کودک زائدهای از دنیای بزرگسالی تلقی شد.
اما در قرون هفدهم و هجدهم میلادی، دو فیلسوف نامدار یعنی «جان لاک» و «ژان ژاک روسو» از دو بنیان معرفتی متفاوت به مفهوم کودکی ورود کردند.
جان لاک با نظریه معروف خود یعنی «لوح سفید»، کودکان را چون لوح سفیدی دانست که میتوان هر آنچه مطلوب است را بر آن منقش کرد.
به عبارتی او بر آموزش کودکان تاکید کرد و در مقابل، ژان ژاک روسو در کتاب معروف خود «امیل» از رشد طبیعی کودک سخن گفت.
از نگاه روسو کودکی که در آغوش طبیعت بزرگ میشود بسی موفقتر از کودکی است که به تمامی تحت مراقبت و آموزش بزرگسالان قرار میگیرد. از نظر او کسب دانش کیفیتی القاء شده و تحمیلی نیست، بلکه بصورت درگیری ابتکارانه میان کودک و دنیای او امکان پذیر است.
مقاله «بازی کردن در طبیعت چه اهمیتی دارد؟» را بخوانید.
به تدریج با رشد و تکوین روان شناسی و استقلال آن از فلسفه، تمایز و تفاوتی که میان آراء جان لاک-با تاکید بر آموزش- و ژان ژاک روسو -با تاکید بر رشد طبیعی-وجود داشت، در حوزه روان شناسی نیز بسط و گسترش یافت. امروزه، رفتار گرایی حاکم بر آموزش ریشه در آرا جان لاک و برخی رویکردهای دیگر، ریشه در آرا ژان ژاک روسو دارند.
امروزه گزینش و انتخاب حداکثری یکی از این دو دیدگاه، نه مقدور است و نه مطلوب. دنیای پیچیده امروز امکان انتخاب یکی از این دو را به ما نمیدهد. اگر چه سهم ما از میراث و ماترک به جا مانده از جان لاک بسی فزونتر از روسو است. چندان که امر آموزش با توجه به گستردگی و تنوعی که پیدا کرده، گاه در مواردی نظیر ایجاد رقابت بین کودکان و حتی مدارس به موضوع تجارت پهلو زده است. درنتیجه با سنگین شدن سایه آموزش کودکان بر دیگر شئونات زندگی، این امکان از والدین و مراقبین کودک گرفته شده که به این توصیه ژان ژاک روسو عمل کنند که: «به شاگردان هیچ درس لفظی ندهید زیرا او فقط باید از تجربه درس بیاموزد».
این سخن به معنای انکار اهمیت آموزش و پیشه کردن شیوه مدرسه ستیزی نیست. مقصود بیان اهمیت و نقش کانونی تجربههای روزمره در روند رشد کودکان است.
موضوعی که شوربختانه -خاصه در میان اقشار متوسط و پردرآمد شهری-دیده میشود، غرق کردن کودک در دریای آموزش و حتی فراتر از مدرسه است. نام نویسی کودکان در کلاسهای مختلف-حتی در ایام فراغت-جلوه های بیرونی این پدیدهاند.
مسئله آموزش امری انکار ناشدنی است، ولیکن رشد همه جانبه و چند بعدی کودک را صرفاً نمیتوان با آموزشهای مدرسه محور گره زد.
مقاله «بازی در طبیعت کودکان را عاشق طبیعت میکند» را بخوانید.
کودک هم نیاز به آموختن و هم نیاز به آزادی و پرسه زدن برای کشف دنیای پیرامون دارد. اما آفت مدرک گرایی و صد البته واهمه از آینده کودک، پاسخگویی به هر دو نیاز را مخدوش کرده است و منجر به افراط و زیاده روی در وجه آموزش شده است.
بی تردید فقدان آموزش یک تراژدی خواهد بود اما نباید با ذبح قوه تخیل و خلاقیت کودک در پای معبد آموزش؛ تراژدی دیگری رقم زد.
آموزش میتواند و باید ارمغانی چون «تفکر منطقی» را به همراه آورد، اما «هوش عاطفی» ارمغانی است که جز به مدد تجربه و خلاقیت بدست نخواهد آمد. شاید یک پرسه زدن معمولی و بدون هدف کودک، بن مایه اصلی آفرینندگی و خلاقیت او باشد.
کودکان امروز -مخصوصاً در خانوادههای متوسط شهری- تقریباً از هرگونه امکانی برخوردارند، ولی از امکان پرسه زدن و درنتیجه کسب شهودی جهانشان محرومند.
این محرومیت یا معلول ترس ما از آزمودن و خطر آن است که با تمسک به «مراقبت» مانع از فعالیتهای خود جوش کودکانمان میشویم و یا محصول سبک زندگی جدید است که game را جایگزین بازی کودکان کرده است و یا معلول چسبندگی مفرط ما به فرآیند آموزش است که بسا ظرفیت ذهنی و خلاقیت عملی کودکانمان را با زیاده روی در فعالیتهایی از این دست، فنا میکنیم.
نگران پرسه زدنهای کودکانمان نباشیم. چرا که این نگرانی حاصل شناخت تک سویه ما از کودکان و به رسمیت نشناختن کودکی است. کودکان در این پرسه زدنها زندگی میکنند و تجربه میورزند و میآموزند. این آموختن از سنخ آموزش مدرسهای نیست. نه نمرهای به همراه دارد و نه مدرکی در پی دارد و شاید از همین رو ماناتر است و موثرتر.