این روزها نوروز در راه است و همه مردم در ایران و کشورهای حوزه تمدنی ایران سرگرم آماده سازی برای برگزاری مراسم نوروز هستند. نوروز فرخنده ترین جشن ها است که پیوندی ژرف با ریشه های خود یعنی طبیعت دارد. جنبش و زایش در طبیعت به راستی نیز که جشن گرفتنی است.
اما با همه این خوبی ها و شادی ها که نوروز را بسیار دل انگیز کرده است، به سبب سودجویی ها و ناآگاهی برخی از ما آدم ها، جشن نوروز آلوده به رفتارهایی شده است که با بنیادهای زیست محیطی آن سازگار نیست. سخن درباره نسل کشی ماهیان قرمز است. هنوز کسی نمی داند از چه زمانی ماهی قرمز و تنگ بلور یکی از اجزای ثابت سفره نوروزی شد. آن ها که برای هرچیزی فلسفه می سازند، برای حضور ماهی قرمز و تنگ بلور هم فلسفه هایی ساخته اند که بیش تر برآمده از عوام گرایی است و دل خوشکنکی است برای زندانی کردن ماهیان قرمز در تنگ های بلور. شوربختانه به سبب همین ناآگاهی های ما آدم بزرگ ها، کودکان را نیز درگیر این خواست خودخواهانه و بیرحمانه مان کرده ایم . آن ها نیز با شوری کودکانه به ماهیان زندانی در تنگ بلور نگاه می کنند و با دادن نان و خوراک زیاد به آن ها یا بستن سر تنگ و غیره سبب مرگ این موجودات بی نوا می شوند.
بی گمان در این روزها میلیون ها ماهی قرمز زندانی تنگ های بلور هستند، از این چند میلیون ماهی چه میزان از آن ها به طبیعت بازمی گردند تا در چرخه طبیعی زیستی قرار بگیرند؟ آماری در این زمینه وجود ندارد. تنها کار مثبتی که چندسالی است که شهرداری ترویج گر آن بوده است، فراخوان به مردم است که در روز سیزده بدر ماهیان قرمز را به استخرهای پارک ها بریزند. کار شایسته ای است. اما آیا همه این کار را انجام می دهند؟ یا باید گفت از بنیاد چه ضرورتی دارد که ما ماهی قرمز و تنگ بلور در سفره نوروزی داشته باشیم؟
من فکر می کنم اگر ماهیان قرمز زبان داشتند و پا ، برای این نسل کشی بیرحمانه ما آدم ها را به دادگاه می کشاندند و از دادستان می خواستند که برای همه ما کیفر خواست صادر کند. کیفر خواستی با عنوان نسل کشی ماهیان قرمز! این البته شعار است و کارایی چندانی در دنیای واقعی ندارد. پس بهتر است که مانند شهروندی آگاه به امور زیست محیطی به کودکان خود بیاموزیم که زندانی کردن ماهیان قرمز کار درستی نیست و می توان به جای آن راهکارهای بهتری ارائه داد. مانند ساخت ماهی های قرمز با کاغذهای رنگی در تنگ های بلور واقعی. ما با این کار هم ساخته ایم و هم آزاد کرده ایم. و هیچ واژه ای بالاتر از ساختن و آزاد کردن به انسان آرامش نمی دهد! کودکان هم چنین هستند!