سیزدهمین جشنواره بین المللی قصه گویی تهران عصر چهارشنبه با معرفی قصه گویان برتر ایرانی و تقدیر از قصه گویان خارجی پایان یافت.
پس از چهار روز قصه گفتن و شنیدن، کلاغ سیزدهمین جشنواره بین المللی قصه گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کوله بارش را جمع کرد و رفت تا یک سال دیگر با قصه هایی تازه بازگردد. در مراسم اختتامیه که عصر روز چهارشنبه ۲۵ آذر در مرکز آفرینش های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد، برترین قصه گویان ایرانی در چهار بخش قصه گویان آزاد، قصه گویان کانون، قصه گوی برتر در گزینش قصه و قصه گوی برتر در فعالیت های فردی قصه گویی معرفی شدند.
بر اساس نظر داوران در بخش قصه گویان آزاد گلابعلی داود بیگی از زنجان و شیرین صمدی از اصفهان برگزیده شدند.
همچنین مهدی رحمانی از اصفهان، حمیدرضا مردمی از تهران، گلناز دادلویی از زنجان، تکتم عربان از گیلان و رقیه دوستفاطمیها از یزد به عنوان برترین قصهگویان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انتخاب شدند.
مهتاب شهیدی قصهگوی تهرانی نیز در بخش انتخاب قصه به عنوان برتر شناخته شد. در بخش قابلیتهای فردی نیز فخری غفاریان از مازندران برگزیده شد.
دیوید امبروس از ولز، زهره شریف و فهیمه براتی از افغانستان، نیل دبورکا از ایرلند، عبدو مومن شریف از تاجیکستان، میکاییل دوبرک از سوئد، نظرکو رحمان اف از قرقیزستان، فاطمه سلیمان از لبنان وگات فری دانکن ملقب به آقای توپ از انگلستان هم لوح تقدیر و نشان مرغک طلا دریافت کردند.
داورن سیزدهمین جشواره بینالمللی قصهگویی عذرا وکیلی، غلامعلی کیومرثی و اسدالله شکرانه بودند .ویژگی این جشنواره را شاید بتوان تنوع قصه ها و زبان هایی که قصه ها با آن ها روایت می شد دانست. قصه گویانی از گوشه و کنار ایران و کشورهایی از این سو و آن سوی جهان، از ولز و انگلستان و سوئد تا قرقیزستان و تاجیکستان و افغانستان، با لباس، زبان و فرهنگ های گوناگون، کوشیدند با قصه گویی، هم لذت و خیال پردازی را به مخاطبان هدیه کنند و هم آن ها را با بخشی از فرهنگ و شیوه زندگی مردمشان آشنا کنند.
به قول یکی از قصه گویان این جشنواره، قصه گویی هنری بسیار دشوار و بسیار آسان است. قصه گو همزمان باید خود را در جای تک تک شخصیت های قصه قرار دهد و تنها با استفاده از زبان و تغییر لحن و حرکات بدن، شخصیت های متفاوتی را که گاه رودرروی یکدیگر قرار می گیرند، زنده کند و به حرکت درآرود.
برخی از قصه گویان از موسیقی در قصه گویی شان استفاده کردند. هنگامی که مخاطب در اوج و فرود قصه ها با شخصیت های قصه همراه می شد و به دنیای آن ها سفر می کرد، قصه گو، با به کار گیری یک ابزار ساده یا نواختن سازی کوچک و یا تنها با دهانش به قصه تحرک می بخشید و سفر را خیال انگیر تر می کرد. برخی از قصه گو ها بیشتر و برخی هم کمتر از حرکات بدنی برای بیان استفاده می کردند. برخی بیشتر روایت می کردند و برخی از گفت و گوی شخصیت ها و تصویرسازی بهره می گرفتند تا به قصه روح و حرکت ببخشند.
اما آن چه در میان این گوناگونی می تواند وجه اشتراک بیشتر قصه ها باشد، کهن بودن آن هاست. شاهنامه یکی از موضوع هایی جشنواره سیزدهم بود. اما در کنار آن قصه های زیادی هم از ادبیات کهن شفاهی ایران روایت شدند. در گفت و گو با چند تن از قصه گو های خارجی هم دریافتیم که بیشتر تمایل دارند قصه های عامیانه یا حماسی و افسانه های کشورشان را روایت کنند. حماسه "موناس" مردم قرقیزستان، چیزی شبیه به شاهنامه فردوسی در ایران، افسانه "کالاوالا" در فنلاند، قصه های کهن ولز و روایت شاهنامه از زبان استاد قصه گویی تاجیک، نمونه هایی بودند که در این جشنواره به شکل قصه به مخاطبان ایرانی معرفی شدند.