سال ٢٠١۵ رسید. ۱۵ سال از تصویب سند هزاره گذشت. اکنون این سند که در زمان تصویب، با یک هیجان رسانه ای همراه بود، می رود که در خاطره ها محو شود بی آنکه آرمان ها و هدف های زمان بندی شده آن محقق شود.
این سند که هشت آرمان بلند و ١٨ هدف زمانبندی شده داشت، باید نمونه ای از ناکامی جهانی در رسیدن به جهان بهتر برای کودکان فرض شود. در میان هشت آرمان این سند، آرمان دوم به تضمین آموزش ابتدایی برای همه کودکان جهان اختصاص داشت. یعنی با رسیدن به سال ۲۰۱۵ ما باید شاهد این می بودیم که همه کودکان جهان می توانستند وارد دوره آموزش ابتدایی شوند و از آن مهم تر این دوره را به پایان برسانند. چنین نشد، زیرا برای همه کارشناسانی که در کشورهای درحال توسعه موضوع آموزش و پرورش را بررسی می کنند، این هدف گیری، خیالی خام و ناپخته بود. این خیال خام از تنه بوروکراتیک و فربه سازمان ملل جوشیده بود که با گذشت هرسال ناکارآمدتر از پیش می شود. سازمان ملل ابزارهای این کار را نداشت، زیرا مهم ترین ابزار برای رسیدن به چنین هدفی در کشورهای در حال توسعه، جامعه های آزاد با اقتصاد عدالت محور بود که در چشم انداز پیش رو، کمتر کشوری خود را برای رسیدن به آن متعهد می داند.
نکته دیگر، فروپاشی ساختارهای اجتماعی و اقتصادی برخی از کشورهای درحال توسعه در ١۵ سال گذشته بود که این امکان را خیالی تر از پیش کرد. دست کم در منطقه ای که ما زندگی می کنیم، از زمان جنگ دوم آمریکا با عراق، بسیاری از کشورها مانند عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان و لیبی آن ثبات ظاهری را که پیش از این داشتند، دیگر ندارند. در منطقه ما جدا از منافع استعماری که روی آرامش را از منطقه برده است، پدیده طالبانیسم و اکنون داعشیسم با بی پروایی و خشونتی غیرقابل باور، بخشی از توان خود را در جنگ با آموزش کودکان دبستانی گذاشته است. آخرین نمونه از این وحشیگری را در ترور کودکان و نوجوانان پاکستانی در پیشاور پاکستان شاهد بودیم. شوربختانه باید گفت که طالبان هایی که این کار را در پاکستان کردند، برساخته ارتش پاکستان بودند که اکنون می رود که گریبان فرزندان خود آن ها را بگیرد.
بله باید با شرم فراوان گفت که ما نه تنها به آرمان دوم از سند هزاره که ریشه کنی بی سوادی کودکان در سن دبستان بود، نرسیدیم، بلکه وضعیت از آنچه در آغاز هزاره سوم بود، دست کم برای کودکان منطقه ما ناامیدکننده تر است.
همه اینها گفته شد، تا بر این نکته تاکید شود که کنش جهانی در تصویب سند هزاره، کار ناشایستی نبود، بلکه راهکارهایی که برای رسیدن به این آرمان ها پیش بینی شده بود، ناکارآمد و محافظه کارانه بود. ما برای رسیدن به آرمان های پیش بینی شده در این سند، دست کم در حوزه کودکان مانند آموزش و بهداشت نیازمند دگرگونی در مناسبات جهانی مانند سمت گیری برای شکل گیری نظام های دموکراتیک، حق دسترسی آزاد به اطلاعات، امنیت شغلی و حرفه ای و اقتصاد سالم و بدون فساد هستیم. در جهانی که برآیند این مناسبات غیرعادلانه است، جایی برای تحقق این آرمان ها نیست. نگاهی به آفریقا نشان می دهد این قاره سرشار از منابع چگونه از سوی کشورهای توسعه یافته و کارگزاران محلی آن ها غارت می شود، بی آنکه سرنوشت کودکان و انسان هایی که در این پهنه زندگی می کنند برای غارت شوندگان اهمیت داشته باشد. بخش هایی از آسیا نیز گرفتار این وضعیت است. در ایران نیز ما نتوانستیم همه کودکان را در سن دبستان به مدرسه بفرستیم و همه آن ها که دبستان را آغاز کرده اند تا پایان در دبستان نگه داریم. بنابراین ما نیز باید سرمان را پایین فروبیاوریم! افتخاری برای هیچ کس نیست!