اگر قرار باشد تلخیها و شیرینیهای خلق یک اثر مرجع که مجموعه ١٠ جلدی «تاریخ ادبیات کودکان» باشد را مرور کنم، از تلخیها میگذرم که اگر باشد جزئی است بهجز یکی از آنها که کلان است و ارزش ذکرکردن دارد.
اما آن تلخی بزرگ که گریبان کار ما را در دولت پیش گرفت و هشتسال به درازا کشید، چنان کشنده و زهرناک بود که با این واژگان محدود نمیشود آن را بیان کرد. پس میروم سر آن چیزی که نیرومندتر از نیروی دولتی در آن هشتسال بود و ما را در انجام این کار بزرگ سرپا نگه داشت و آنهم معجزه جامعه مدنی بود. ما در آغاز و اکنون هم یک نهاد کوچک اما پرتوان بودیم و هستیم که اندیشههای بلند برای فرهنگ و مطالعات کودکی داشتیم و داریم. کارمان ملی است بنابراین نگاهمان گروهی و جناحی نیست. نمونه آن هم گردآوری ٢٢هزار رکورد و سند برای ساخت موزه بزرگ فرهنگ کودکی است که تاکنون البته به سبب کرختی برخی تصمیمگیران دولتی و شهرداری به نتیجه نرسیده است.
از نگاه ما معجزه جامعه مدنی، مانند نخهای نازک و نامرئی است که استمرار فرهنگی یک جامعه را در سختترین وضعیتها ممکن میکند. در کار ما نمونه آن فراوان است. پس از انتشار ١٠جلد کتاب و بازچاپ برخی جلدها مانند جلد اول تا چهارم هنوز هم ناشر این مجموعه وارد حوزه پخش سنتی کتاب نشده است و با نیروی معجزه جامعه مدنی تکتک و اندکاندک این مجموعه را به فروش میرساند.
در زمینه کار پژوهش نخهای نامرئی جامعه مدنی پررنگتر یا مرئیتر میشود. بسیاری از مردم شیفته فرهنگ ایران بودند که سخاوتمندانه آنچه نتیجه کوشش دههاسالهشان بود در اختیار ما قرار دادند. نمونه آن باارزشترین مجموعه کتابهای بچهخوانی یا نسخههای چاپ سنگی است که مهدی آذریزدی با سخاوت تمام در اختیار موسسه ما قرار داد که در موزه فرهنگ کودکی قرار بگیرد. دههانفر دیگر از بزرگان یا مردم عادی بودند که با ما چنین کردند و موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان را موسسه خودشان دانستند. هرچه داشتند آوردند و در کنارمان ایستادند تا ما بتوانیم آن تلخی بزرگ را تاب بیاوریم. در زمینه پشتیبانیهای مالی و لجستیک هم باز وضعیت ما چنین بوده است. اگر تا امروز ادامه دادهایم، نتیجه معجزه جامعه مدنی بوده است. کمکها به ما چنان نبوده است که خود نیز برای کارهای فرهنگی نکوشیم، اما اینقدر بوده است که توان ما را برای تابآوردن افزون کرده است. همه اینها پس از ١٥سال کار مداوم ما را به این نتیجه رسانده که جامعه ایران در یک پیچ تاریخی قرار دارد و آن پیچ هم، پیشافتادن جامعه مدنی از دولت نفتی است. این راه دشوار نتیجه تلاش میلیونها انسان است که برای بهروزی جامعه خود از دوره مشروطه تا امروز بیامان کار کردهاند.
ما از تلخیها نمیگوییم چون ارزش یادآوری ندارد، اما از شیرینیها میگوییم که معجزه جامعه مدنی پیشروی ما نهاد. یکی از شیرینترین آنها هم شناخت ژرفتر کوشندگان فرهنگ کودکی در این سرزمین بود که چگونه یکه و تنها این بنا را ساختند و به دیگران سپردند. جلدهای ٨ تا ١٠مجموعه تاریخ ادبیات کودکان که برای ششسال مورد مهر دولت مهرورزی قرار گرفت، از معماران بزرگی میگوید که شورای کتاب کودک، کانون پرورش فکری و بخشی از آموزشوپرورش خلاق ایران را ساختند و پیش بردند. آشنایی با این چهرهها برای ما شیرینترین زمانهای کارمان بود و هنگامی که آنها را با معجزهگران جامعه مدنی سهیم میشدیم، شادی و شیرینی کارمان دوچندان میشد. ما میدانیم اکنون بسیاری از دانشجویان در پژوهشهای خود از این منبع باارزش استفاده میکنند. هربار دانشجویی در تماس با ما سپاسی به سوی ما میفرستد، ما این سپاس را با همه آنها که پشتیبان ما بودند و هماکنون نیز هستند، سهیم میشویم. در یکی از آخرین تماسها که سال گذشته به لطف یکی از دوستداران و همین همراهان یعنی منصور یاقوتی از کرمانشاه ممکن شد، یک دبیر بازنشسته در ٩٠سالگی با سنجش کار ما با دهخدا، با زبانی رسا و پارسی پیراسته چنان ما را به مهر نواخت که برای من که به صدای او گوش میکردم، چنین سطحی از هوشیاری باورکردنی نبود، اما چون به معجزه جامعه مدنی باور داریم، باور کردیم. ما با همه فشارها و سختیها کار خود را کردیم، اما این کار را بدون همراهی معجزه جامعه مدنی ممکن نبود به سرانجام برسانیم. ما اکنون به لطف مجموعه تاریخ ادبیات کودکان زنجیرهای از دوستان در سرتاسر ایران و جهان داریم که در کنار ما و یاور ما هستند زیرا جامعه مدنی میداند این کار من یا ما نیست، بلکه کار همه مردم است. دیر یا زود ما نخواهیم بود، اما این اثر برای این مردم میماند، میتوانند با استناد به آن به خود ببالند که بیش از سههزارسال پیش مردمی در شوش بودند که شیوه آموزش الفبا و زبان را چنان به کودکان آموزش میدادند که باورکردنش برای اهل فن هم دشوار است. خواهند دانست که افسانه درخت آسوریک یا افسانه درخت خرما و بز، در یک استمرار فرهنگی بیش از دوهزارساله از دبستانهای پارسی تا مکتبخانههای زیستبوم زاگرس بهعنوان ادبیات، آموزش داده شده است. اینها و هزاراننمونه از آنها چیزهای کمی نیست. آنها با شاهکار بنیادگذاری کانون پرورش فکری و چرایی پایهگذاشتن و کوشندگان این راه آشنا میشوند؛ پدیدهای که در منطقه خاورمیانه یا آسیای آن روز و حتی امروز هم شگفتآور است. ما میدانیم هنوز هزارانهزار هستند که از انتشار چنین اثری بیخبرند اما زمانی به درازا نمیکشد که معجزه جامعه مدنی آنها را از این کار آگاه میکند.
اکنون ما در کار خود روی راهاندازی موزه ملی فرهنگ کودکی متمرکز هستیم. در این حوزه چون به امکانات گستردهای نیاز است و این امکانات گسترده بیشتر در دست دولت و شهرداری متمرکز است، کار پیش نمیرود. همسایگان ما مانند ترکیه موزه فرهنگ کودکیشان را راه انداختهاند، اما ما نه، آیا معجزه جامعه مدنی میتواند دولت و شهرداری را قانع کند که سرزمین ما ایران با هزارانسال فرهنگ تابناک نیاز به یک موزه ملی در عرصه فرهنگ کودکی دارد؟