کتاب «تعطیلات با ابوقراضه» داستانی دربارهی دو نسل و دو روش زندگی است. ویلیام و ملیسا دو نوجوان امروزی هستند که حاضر میشوند به ازای دریافت پول، با پدربزرگی که گوشش نمیشنود و مادربزرگی که چشمانش ضعیف است و مدام در حال بگومگو هستند، ۱۰ روز را در خانهای ییلاقی سر کنند.
ملیسا دختر ۱۴ سالهای که به جز ظاهرش و شارژ موبایلش به چیز دیگری فکر نمیکند و دوست دارد در آینده طراح لباس شود و ویل پسربچهی باهوشی است که بلد نیست حتی لولهی آب را تعمیر کند. آنها پس از گذراندن تعطیلات با پدربزرگ و مادربزرگ هیپیشان در کلبهای دور از شهر و با حداقل امکانات رفاهی مهارتهای بسیاری را به دست میآورند و دیدشان نسبت به زندگی تغییر میکند.
مادربزرگ و پدربزرگ در این مدت تلاش میکنند هر آنچه را بلدند به آنها بیاموزند. ملیسا و ویلیام در کنار مادربزرگ و پدربزرگ کارهایی مانند پختن کیک و راندن قایق و اتومبیل، نواختن گیتار و آواز خواندن، درست کردن لوله آب و تعمیر تور ماهیگیری را میآموزند.
ملیسا و ویلیام که داستان از زبان آنها روایت میشود، کم کم مادربزرگ و پدربزرگشان را بیشتر میشناسند، به آنها دلبستگی پیدا میکنند به طوریکه تصمیم میگیرند سال دیگر هم تعطیلاتشان را با آنها در کلبه ییلاقی بگذرانند. در این میان رابطه آنها با همدیگر هم بهتر میشود.
داستان به رابطهی انسانها و به طور ویژه به رابطهی بین نسلها و رابطهی خواهران و برادران با هم میپردازد.
انتقال دانش و تجربه از طریق نسلها و جایگاه مادربزرگها و پدربزرگها در خانواده از دیگر مضامینی است که در این داستان به آن پرداخته شده است. داستان نکوهشی است از سبک زندگی امروزی که بیشتر در دنیای مجازی میگذرد و سبب شده است که کودکان از تجربههای واقعی باز بمانند. افزون بر این داستان ساده زیستی را ترویج میکند.
درباره نویسنده کتاب «تعطیلات با ابو قراضه»
جولی کاولی نویسندهی موفق نیوزیلندی است که آثار بسیاری برای کودکان خلق کرده است و جایزهای هم به نام او اهدا میشود. او جایزهی مارگارت ماهی را هم دریافت کرده است. این جایزه به نویسندگانی اهدا میشود که در خلق آثار ادبی برای کودکان یا سوادآموزی سهمی قابل اعتنا داشته است.
افزون بر کتاب تعطیلات با ابوقراضه، کتابهای مار و مارمولک و کتاب سرعت نور به فارسی ترجمه شده است.