«اسباببازی عزیزم» یکی از کتابهای مجموعه «فیلی و فیگی» است. دو شخصیتی که انگار هر چیز در داستانهایشان بالا برود و پایین بیاید، یک چیز سر جایش میماند و آن دوستی میانشان است. اینبار آنچیزی که در میانه داستان خیلی خیلی بالا میرود و بدجوری پایین میآید، اسباببازی عزیز و جدید فیگی است. خب حتما خودتان میتوانید حدس بزنید این پرتاب پر قدرت کار چه کسی بوده است؟ !
بله، ماجرای کتاب «اسباب بازی عزیزم» این طور آغاز میشود: فیلی، فیگی را در حالی که حسابی ذوق زده است میبیند. فیگی هم ذوقاش به خاطر یک اسباببازی جدید را با او شریک میشود. اما فیلی برای شریک شدن در این حس خوب احتیاج دارد یک چیز را بداند، اینکه این اسباببازی جدید چهطور کار میکند؟ و وقتی میفهمد فیگی خودش هم جواب این سوال را نمیداند، شروع به حدس زدن میکند، «شاید یک اسباببازی پرتکردنی باشد». فیگی آن قدر ذوق دارد که بدون فکر کردن به نتیجه، قبول میکند فیلی پرتابکردنی بودن اسباب بازیاش را هر طور که میخواهد امتحان کند. اما کمی بعد اسباببازی پرتاب شده، پخش زمین میشود و فیگی فقط فیلی را مقصر این اتفاق میداند. او شروع به ابراز ناراحتی و عصبانیت میکند و نمیخواهد عذرخواهی فیلی را قبول کند. اما اینجا خبری از قهر کردن و دور شدن از هم نیست. آنها اشکریزان کنار هم میمانند تا در غصه اسباببازی عزیزی که حالا به نظر شکسته میآید با هم شریک شوند. به زودی سروکله سنجاب پیدا میشود تا جای کسی که باید از دیگری دلجویی کند عوض شود...
اگر قسمتهای دیگر این مجموعه را خوانده باشید و کمی با روحیات فیگی آشنا باشید. میدانید که او معمولا در هر موقعیت به خوبی فکر میکند، دقیق میشود و ایدههای راهگشایی برای حل مشکلات میدهد. اما اینبار مو ویلمز میخواهد نشانمان دهد که هر کس ممکن است در موقعیتهایی تحت تاثیر احساسات شدید، واکنشهای غیرمنظقی از خود نشان دهد، رفتارهایی که ممکن است موجب بهدردسر انداختن یا دلخوری دیگران شود و رابطه را دچار مشکل کند. مگر اینکه یک نفر بخواهد به جای قدرت پرتاب از قدرت بخشش استفاده کند! در این صورت شاید بتوانبخش جدا شده یک دوستی را مثل اسباببازی جدا کن و بساز فیگی، دوباره ساخت.
عموما کودکان نسبت به وسایلشان، مخصوصا اسباببازیهای عزیزشان احساس وابستگی شدیدی دارند. این موضوع ممکن است در روابط دوستانه آنها گاهی موجب قهر، دعوا و دردسر شود. اما این فقط یکی از هزاران موقعیتی است که ممکن است یک رابطه دوستانه را به چالش بکشد. بعد از خواندن داستان فیلی و فیگی شاید کودکان و ما آدمبزرگها بخواهیم در چنین موقعیتهایی جمله فیلی را با خودمان مرور کنیم تا بیشتر حواسم به این باشد که دوستیها از اسباببازیها و خیلی چیزهای دیگر باحالتر و مهمتر هستند.
در هر صورت از دوستی فیلی و فیگی خیالتان راحت باشد. در انتهای داستان اسباببازی روی زمین افتاده و دوستان عزیزمان مشغول بازی با هم هستند. اگر میخواهید از ماجراهای بامزه دیگر آنها سر دربیاورید، همراه آنها بدوید و به صفحه آخر بروید. فهرست کامل کتابهای ترجمه شده از این مجموعه را آنجا میتوانید ببینید.
ماجراهایی مثل: «خوشحال شدی»، «دیدی پرواز کردم»، «نرو دیگه»، «چرا صبر کم؟» و «با تشکر از همه»، «ببین چه شیپوری میزنم»، «بپر بپر زیر باران»، «توپم کجاست»، «خوابی یا بیدار»، «عچووو»، «غافلگیربازی» و...
«مو ویلیمز» در این کتاب نیز مانند سایر کتابهای مجموعه از تصویرگری با جزئیات کم در فضاسازی و جزئیات فراوان در چهره و حالتهای بدنی شخصیتهای داستانش استفاده کرده است. چیزی که میتواند امکان توجه، همذاتپنداری و درک احساس شخصیتها در هر موقعیت را به مخاطب بدهد. همچنین جملات کوتاه و کلمات تکرار شونده، فضایی برای توجه به حروف، کلمات و جملات به کار رفته در متن که به اندازه کافی بزرگ و خوانا هستند، ایجاد کرده و مرور آنها میتواند ذهن کودک در آستانه سواد آموزی را برای خواندن آماده کند.
«مو ویلیمز» در کارنامه هنری خود علاوه بر مجموعه «فیلی و فیگی»، مجموعه کتابهای «کبوتر» و کتاب «خرگوش بغلی» را نیز دارد. او تا کنون برای کتابهای «به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند»، «خرگوش بغلی» و «نافل بانی» موفق به دریافت جایزه برجسته کالدکات انجمن کتابداران آمریکا شده است. همچنین چند عنوان از کتابهای او برنده جایزه مدال تیودور سیوس گیزل (جایزهای برای آثار با ارزش ادبی بالا برای نوآموزان) شده است. آثار او به نقل از نیویورکتایمز در فهرست پرفروشترینها قرار دارد.