در کتاب «کوه»، به زبان ساده، مراحل تفکر انتقادی، در قالب داستانِ کودک بیان میشود.
قصه از آنجا آغاز میشود که «خرس با صدای بلند به بقیه میگوید که من میدانم کوه چیست». شاید چنین اظهارنظری ساده به نظر برسد، اما نویسنده در متن داستان به ما نشان میدهد که ادعای نادرست و ناکافی دربارهی کوه، نهتنها در گفتهی خرس، بلکه در گفتهی همهی ساکنان کوه دیده میشود. خرس کوه را فقط یک جنگل میپندارد، گوسفند آن را سبزهزار و هشتپا جایی پر از آب. به همین ترتیب، مورچه، بز کوهی و خرگوش قطبی، هریک، کوه را جایی میدانند که به تصورشان آمده و محدودهی زندگی خودشان است. گفتوگو در این باره به همینجا ختم نمیشود و به مشاجره میانجامد. آنها هریک، پندار خود را درست و پندار دیگری را نادرست میدانند. آنها نمیدانند که فقط مکان زندگی خود را به کل کوه تعمیم دادهاند. البته مقصر هم نیستند؛ زیرا کل کوه را ندیدهاند و پیش از آنکه دانش کافی برای اظهارنظر داشته باشند، بر تفکر محدود و باور نادرست و ناقص خود پافشاری کردهاند. در میان این دعواها، پرندهای شاکی میشود و از آنها میخواهد به بالای کوه بروند و از آنجا کوه را تماشا کنند. حیوانات این پیشنهاد را میپذیرند و به بالای کوه میرسند. جایی که از آنجا میتوانند بالا تا پایین کوه و حتی اطرافش را ببینند. «حیوانها میگویند: تا این بالا نباشی نمیدانی که کوه چیست. کوه فقط کوه است. به همین سادگی.»
داشتن مهارتهای انتقادی این امکان را فراهم میآورد که یک موقعیت را بر اساس کلیهی حقایق و اطلاعات موجود درک کنیم. در این داستان، برای درک کوه، ساکنان از بالای کوه به جزئیات کوه و مکانهای زندگی آگاه شدند. دیدند که بخشهایی از کوه درخت دارد و مکان زندگی خرس است. بخشهایی از کوه گل و سبزه دارد و مکان زندگی گوسفند است. اطراف کوه دریاچه دارد و مکان زندگی یکی دیگر از ساکنان کوه است و... آنها بدینگونه فهمیدند که سخن هریک دربارهی کوه درست بوده و کنار هم قرار گرفتنِ همهی این مکانها در کوه، کلیت کوه را تشکیل داده است.
کتاب «کوه» به ما یادآوری میکند که تفکر انتقادی را تمرین کنیم؛ به این صورت که همیشه یک بخش از موضوع کلی را جدا کنیم و تمرکزمان را روی همان بخش نگه داریم تا ابتدا بتوانیم ارتباط اجزا را دریابیم، سپس موضوع کلی را درک کنیم.
خرید کتاب کودک درباره پرسشگری و تفکر انتقادی
تأثیری که تفکر انتقادی بر روابط میگذارد، بدین ترتیب است: ایجاد نگاه همدلانه دربارهی نظرات مختلف، شجاعت روبهرو شدن با واقعیت دیگری غیر از آنچه تاکنون پنداشته شده، پذیرفتن ناآگاهی دربارهی آنچه تاکنون فکر میشده درست است و آموختنِ فروتنی.
اگر تفکر انتقادی از دوران کودکی به کودکان آموزش داده شود، زمینههای دوستی بهدرستی فراهم میآید. در این نوع تفکر، کودک میآموزد پرسشگر باشد و دربارهی ابعاد هر پدیدهای، پیش از اظهارنظر، بیندیشد. چنین آموزههایی به کودکان، تساهل و تسامح را از کودکی آموزش میدهد و آنها را از خودمحوری، خودخواهی، خشم و تعصب دور میکند و بهسوی ارتباط دوستانه، همدلانه و آگاهانه سوق میدهد و به تکثرباوری میرساند.