ناهی دختربچه ای است كه فروشنده ای دوره گرد از كنار دريا پيدا كرده و در يكی از روستاهای جنوب او را به زنی سياه به اسم دده بمباسی سپرده است. اسم او را بر وزن ماهی، ناهی می گذارند چون فكر می كنند دختر درياست.
دده بمباسی، زنی است تنها كه در خانۀ يكی از بزرگان ده كار می كرده، اما در پی تهمتی كه به او زده اند، از خانه بيرونش كرده اند. او اكنون از راه سوزن دوزی و زری دوزی روزگار می گذراند. در روستای آن ها كه در مناطق جنوبی ايران است، خشكسالی آغاز شده است و شروع خشكسالی همزمان با ورود ناهی به آن روستاست. مردم روستا دلايلی خرافی برای خشكسالی دارند از جمله اينكه ناهی دختر اجنه است و با خود خشكسالی آورده است. به همين دليل …
نويسنده در اين داستان، فرهنگ و آداب بومی جنوب ايران و خرافات مردم آن منطقه را بيان كرده است. او از اصطلاحات محلی استفاده كرده و در زيرنويسها معانی آن ها را توضيح داده است . موضوع اصلی داستان خشكسالی است، كه از بلاهای طبیعی رايج جنوب ايران است. به دنبال اين بلاهاست كه انسانها به خرافات پناه می برند. اعتقاد به خوش يمن و بد بمن بودن، قربانی خواستن خداوند برای نزول باران و .... داستان ناهی نشان دهندۀ دغدغههای مردمی است كه زندگی ساده ای دارند و همه چيزشان به آب وابسته است. نويسنده نشان داده که با زندگی مردم آن ناحيه آشناست و به خوبی اين زندگی و دغدغه هايش را توصیف كرده است.