سوسن طاقدیس درباره بازآفرینی و بازنویسی متون کهن برای کودکان و نوجوانان اظهار کرد: بسیاری از روایتها و قصههای ادبیات کهن مناسب بچهها نیست و نباید کار شود. برای نمونه در اوایل انقلاب نویسندگان روی «کلیله و دمنه» متمرکز شده بودند و فکر میکردند، چون در «کلیله و دمنه» از شخصیتهای حیوانی استفاده شده، داستانهایش مناسب کودکان و نوجوانان است، در حالیکه داستانهای «کلیله و دمنه» حاوی پندها و اندرزهایی برای همه مخاطبان است و برخی از داستانهایش مناسب کودکان و نوجوانان نیست.
این نویسنده و منتقد ادبی ادامه داد: درست است که باید به بازنویسی ادبیات کهن برای بچهها بپردازیم و این متون را به زبان کودکان امروز ترجمه کنیم، اما نباید در این زمینه زیادهروی کنیم. چیزی که بچههای ما نیاز دارند، ادبیات خلاقانه است؛ ادبیات خلاقانه ارزشمند است و بر غنای فرهنگی مملکت میافزاید. پرداختن به ادبیات کهن مخصوصا به شکل بازنویسی در کشور ما لوث شده و حالت تکراریگویی و کپیبرداری به خود گرفته و همه اینکار را انجام میدهند. حتی گاهی میبینیم، همین کارهای ضعیف برندهی جایزههایی هم در جشنوارههایی مانند کتاب سال میشوند، در حالیکه فقط تکرار ادبیات است و ارزش دیگری ندارد.
باید تلاش کنیم ادبیات کهن را زنده نگه داریم
طاقدیس در ادامه سخنانش به ضرورت بازنویسی ادبیات کلاسیک برای کودکان اشاره کرد و گفت: همه فکر میکنند که 50 یا 60 سال عمر میکنند و میمیرند، در حالیکه اینطور نیست. ما با گذشتگان و آیندگان خود پیوستگی و همبستگی عمیقی داریم و اگر گذشته خود را از دست دهیم، گویی حلقهای از این زنجیر پاره شده و در فضا رها شدهایم. اگر از ریشههای خودمان که همان ادبیات کهن است بریده شویم، رها میشویم و هویت خودمان را بهعنوان یک انسان و فرد ایرانی از دست میدهیم و باید تلاش کنیم ادبیات کهن را زنده نگه داریم. اهمیت اتصال نسل آینده به ادبیات کهن از اینجا آشکار میشود که فردی که با ادبیات کهن سرزمین خودش آشناست، وقتی ادبیات کهن سرزمین دیگری را میبیند، خود را بیهویت نمیداند و لازم نیست خودش را به گذشته دیگران پیوند بزند.
وی میزان آشنایی کودکان و نوجوانان با ادبیات کهن کشورمان را بسیار کم عنوان کرد و افزود: هجوم انیمیشنهای بیریشهی خارجی به تلویزیون کشورمان و علاقه بچهها به دیدن این برنامهها و همچنین مطالعهی ترجمهی قصهها و داستانهای خارجی سبب شده با گذشتهی غنی و ارزشمند خود بیگانه شوند. البته مسبب همه این کمکاریها، سیاستگذاری فرهنگی ما بوده است. مشکل ما این نیست که به ادبیات کهن نپرداختهایم؛ ما ادبیاتی برای کودک امروز نداریم. سیاستگذاران ما بسیاری از نویسندگان را به بازنویسی ادبیات کهن تشویق کردهاند، اما از آنها نخواستهاند یا اجازه ندادهاند که خلاقیت، نوآوری و حرف تازهای از خودشان بیان کنند؛ در حالیکه نویسندهای که بخواهد برای کودک امروز بنویسد، باید برای همهی مسائل و حسهای کودکی امروز آشنا باشد و این مساله نیازمند صرف انرژی و سرمایهگذاری بلندمدت است.
بیتوجهی به مخاطبشناسی در تولید آثار کودک و نوجوان مشهود است
طاقدیس با اشاره به بیتوجهی به مسالهی مهم مخاطبشناسی در تولید آثار کودکان، عنوان کرد: ما به موضوع مهم مخاطبشناسی در تولید آثارمان برای بچهها توجه نکردهایم و فقط در 5 یا 6 درصد آثار کودک و نوجوان به مخاطب توجه شده و این بیتوجهی در حوزهی نوجوان پررنگتر است. نویسندگان ما از همان ابتدا تا حد زیادی دقیقا برخلاف نیازهای مخاطبمان کار کردهاند و همین مساله سبب شده که آنها از مطالعهی آثار داخلی تا حد زیادی روگردان شوند. امروزه میبینیم آثار افرادی مانند زهره پریرخ، طاهره ایبد و فرهاد حسنزاده در حوزهی کودک و نوجوان که همراه با خلاقیت و شناخت کودک امروز است یا «قصههای مجید» که اگرچه دربارهی کودکی است که سالها پیش زندگی میکرده، ولی نزدیکیهایی به کودک امروز دارد، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
زبان استفادهشده در متون کهن برای کودکان سنگین و غیرقابل فهم است
نویسنده کتاب «همون کرمه» زبان استفاده شده در متون کهن را برای کودکان سنگین و غیرقابل فهم دانست و گفت: در تحقیقاتی که در برخورد با بچهها انجام دادهام، متوجه شدم تعداد زیادی از آنها ادبیات کهن را درک نمیکنند، چون زبان این آثار با زبان بچههای امروزی همخوانی ندارد و کودک امروز باید با تحقیق و دقت بسیار، زبان متون کهن را بیاموزد. کودکی که این متون را میخواند، آنقدر با این مفاهیم بیگانه است که آنها را یک زبان خارجی حس میکند و نویسنده، در زمان بازنویسی و بازآفرینی این آثار باید زبان کودک امروز و ادبیات کهن را به خوبی بشناسد تا بتواند برای این کلمهها یک رستاخیز انجام دهد و آن را از حالت مرده، زنده کرده و آرام آرام کودک را با ادبیات کهن آشنا کند. ابتدا کلمهها سادهتر را بیاورد و سپس کلمههای مشکلتر را به گونهای که خود کلمه بتواند معناکنندهی خودش باشد که البته کار بسیار سختی است.
وی ادامه داد: همچنین میتوانیم معنی بعضی کلمهها را بهصورت پانویس با زبانی کودکانه برای بچهها توضیح دهیم. ما باید اینگونه پانویسیها را در متون بازنویسی و بازآفرینی داشته باشیم، ولی نباید این پانویسیها مانند متنهای بزرگسال بهصورت خشک و کتابی بیان شود. باید پانویسیها به گونهای باشد که بچهها از خواندن آن گریزان نشوند و با شور و اشتیاق آنها را بخوانند. مهمتر از نوشتن پانویس این است که وقتی کلمهای را میآوریم که بچه با آن آشنا نیست، به گونهای جملهسازی کنیم که خود متن معنی کلمه را نمایان کند. همچنین میتوانیم کلمات سخت را با کلماتی که کودک با معنی آنها آشناست، همراه کنیم. مثلا «حکما» و «حتما» را کنار هم بیاوریم تا معنی کلمه «حکما» برای کودک مشخص شود.
تلاش کردهام دیدگاههایی که درباره برخی موجودات و حیوانات وجود دارد تغییر دهم
طاقدیس با اشاره به برخی آثارش در این حوزه اظهار کرد: از 30 سال پیش که بازآفرینی و بازنویسی روی متون ادبیات کهن را آغاز کردم، سعی کردم ادبیات کهن را طوری بنویسم که متن، برای بچهها قابل درک باشد و آنها با توجه به مفهوم کلی متن بتوانند به مفاهیم جزئی کلمات پی ببرند و امروز حدود 100 عنوان کتاب در این زمینه دارم که هنوز منتشر نشده است. من در برخی از این آثار تلاش کردهام، دیدگاههایی که درباره برخی موجودات و حیوانات وجود دارد را تغییر دهم. در ادبیات کهن ما حیوانات به خاطر خصوصیات بارزشان بهعنوان سمبلی از یک ویژگی شناخته شدهاند و همین مساله سبب شده بسیاری از حیوانات فقط به خاطر این سمبلها نابود شوند، چون در فرهنگ ما مضر تلقی میشدهاند. من تلاش کردهام تا حدی این دیدگاهها را تغییر دهم و روی قصههای «بزبز قندی»، «خاله سوسکه» و سایر قصههایی که در افسانهها و متلها درباره حیوانات آمده کار کردهام، به گونهای که برای بچههای امروز قابل درک باشد و متوجه شوند که آن حیوانات برای طبیعت و محیط زیست مناسب و مفید هستند و باید وجود داشته باشند و نباید نابود شوند. سعی کردهام به کودک امروز بفهمانم اگر حیوانی مذموم شناخته شده، فقط به خاطر سمبلی است که از او در متون و روایات کهن ساخته شده است.
این نویسنده و منتقد ادبی گفت: همچنین دربارهی روح، شیطان و موارد اینچنینی که کودکان اطلاعات زیادی درباره آنها ندارند نیز داستانهایی بیان کردهام تا اطلاعات بچهها در این زمینه بیشتر شود. مخصوصا درباره روح میبینیم چیزهایی نوشته شده که با واقعیت تطابق ندارد و آنقدر روح را ترسناک، خطرناک و پلید جلوه دادهاند که بچهها را ترساندهاند. همچنین توضیحهایی درباره شیطان و دلیل اینکه فلسفه آفرینش او چه بوده، وجود ندارد. البته یکی از دلایل این مساله هم این بوده که نویسندگان ما از نوشتن برخی مطالب منع میشدهاند و همیشه سانسورهایی وجود داشته و این بلاتکلیفی نویسندگان ما در نوشتن و اینکه چگونه مساله را بیان کنند و اینکه برایشان مشخص نبوده نوشتن چه چیزی درست و چه چیزی غلط است، سبب این مساله شده است.
درباره سوسن طاقدیس
سوسن طاقدیس، نویسندهی کتابهای کودک و نوجوان، در سال 1338 در شیراز به دنیا آمد. فعالیتهای داستاننویسی حرفهای خود را با نوشتن داستان «بابای من دزد بود» در کیهان بچهها آغاز کرد. او آثار متعددی در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان به بازار نشر ارائه داده که «قدم یازدهم»، «زرافه من آبی است»، «پشت آن دیوار آبی»، «هزار سال نگاه» و «تو هم آن سرخی را میبینی» تعدادی از آثار اوست.