علی اشرف درویشیان در ۳ شهریور سال ۱۳۲۰ در شهر كرمانشاه به دنیا آمد. مادربزرگش زنی دنیا دیده و با تجربه و سرد و گرم چشیده بود. در گفتن افسانهها و قصههای عامیانه مهارت عجیبی داشت.
درویشیان بسیاری از افسانههای او را در كتاب افسانهها و متلهای كردی آورده است. او دربارهی قصههای کودکی اش میگوید: «در زندگی پای قصههای خیلی از قصه گویان نشستهام، اما مادربزرگم از همه ی آنها بهتر بود و به آنچه میگفت آگاهی كافی داشت. افسانه را با آب و تاب و با سود جستن از مثلها و اصطلاحات محلی بیان میكرد.
آنها را با مسائل روز و نكتههای مورد علاقه ما میآمیخت، آرام و بیشتاب قصه میگفت و عقیده داشت كه گفتن متل در روز سبب كسالت و خستگی میشود، بنابراین همیشه شبها و به ویژه پیش از خواب برای ما قصه میگفت. پدرم هم قصه گوی خوبی بود، اما نه به اندازه ی مادربزرگم. او كم سواد بود و برای ما اشعار حافظ و باباطاهر را میخواند. نخستین كتاب داستانی كه به خانهی ما آمد، «امیرارسلان نامدار» بود كه من در ۹ سالگی در شبهای زمستان برای خانواده میخواندم».
درویشیان در سال ۱۳۳۷ پس از گذراندن دورهی دانشسرای مقدماتی كرمانشاه، ۸ سال در روستاهای گیلانغرب و شاهآباد غرب آموزگار بود. در سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران در رشتهی ادبیات فارسی و سپس تا کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی درس خواند و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشتهی مشاوره و راهنمای تحصیلی پیش رفت. از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ به سبب نوشتن كتاب «از این ولایت» و فعالیتهای سیاسی سه بار دستگیر و ممنوع القلم شد.
درویشیان در كتابهایش زندگی كودكان فرودست و مقاومت و تلاش پیوستهی آن ها را در زندگی نشان میدهد. به گفتهی خودش: «هدفم این بوده است كه خود باوری را در آن ها نیرو ببخشم. از طرفی با نشان دادن زندگی روزمره این كودكان خواسته ام توجه آنها را به زندگی سخت و توانفرسایشان جلب كنم و با نشان دادن تضاد بین تنگدستان و ثروتمندان آنها را به مبارزهی جدی با بیداد و ستم فرا بخوانم». درویشیان شش سال به خاطر انتشار كتابهایش در زندان بود.
مجموعه «فصل نان» و قصهی «رنگینه» را در زندان نوشت و توسط همسرش به خارج از زندان فرستاد. درویشیان و همبندانش در زندان دربارهی ادبیات كودكان و نوجوانان و به ویژه آثار صمد بهرنگی تا جایی كه امكان داشت، بحث و گفتوگو میكردند. او از این دوره چنین یاد میکند: «در آن دوره كتابهایی كه حكومت وقت را زیر ضربه میبردند و برای مردم روشنگری میكردند سانسور و جمعآوری میشدند. نویسندگان را دستگیر می كردند و به زند ان می انداختند و كتابهای آنها را كه در شمارگان بالا منتشر میشدند، خمیر میكردند».