«قصهگویی به کمک تمثیل و استعاره تاریخی چند هزار ساله در فرهنگ بشر دارد. به این رو، دارکوبها بهانهای استعاری برای گفتن داستان کودکان ناشنواست که همواره در جامعه به حاشیه رانده شدهاند و نیازهای اصلیشان درک نشده است و به آنها پاسخ داده نشده است.«
یادداشتی از ناشر کتاب 2+18 دارکوب، موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایران
کتاب «2+18 دارکوب»
کتابهای تصویری برای حرف زدن به زبان جهانی ظرفیت فوق العادهای دارند. زبان کتاب تصویری زبانی است که از موانع آموزشی، فرهنگی و ارتباطی فراتر میرود. کتاب «2+18 دارکوب» (به زبان فارسی) یکی از آن کتابهای نادری است که همین گونه عمل میکند و با گفتن داستاناش موانع زبانی را پشت سر گذاشته است و نوری روی تفاوتهای جسمی و زبان کودکان ناشنوا و کم شنوا انداخته است.
معرفی «2+18 دارکوب»
«18+2 دارکوب» درباره 20 کودک است که در دهکدهای نزدیک سواحل آبهای بکر و زلال زندگی میکنند که جنگل سبز و خرمی را در برگرفته است. در همه دهکده زندگی موج می زند و صدای طبیعت شنیده میشود. برخورد موجها به ساحل، وزش نسیم لابه لای درختان، خندهی کودکان، آواز پرندهها و صدای دارکوبها که به پوست درختان میکوبند از ویژگیهای این دهکده است. این سمفونی صدا به راحتی به گوش 18 کودک شاد میرسد که از ترانههای طبیعت لذت میبرند. اما دو کودک به سبب تفاوتشان با بقیه کودکان از آنها جدا ماندهاند و به دلیل ناشنوایی نمیتوانند از آن صداهای شیرین لذت ببرند و با صدای طبیعت هم ساز شوند. 18 کودکی که صدای دارکوبها را میشنوند هر کدام تک تک با یکی از دارکوبها دوست میشوند و هر کدام روی دارکوباش نامی میگذارد. اما آن دو دارکوب دیگر نمیتوانند با صدای نواختنشان به پوست درختان با آن دو کودک ناشنوا دوست شوند برای همین بی نام میمانند.
بخشی از کتاب «2+18 دارکوب»
آن دو دارکوب باهوش به فکر راههایی برای ارتباط برقرار کردن با آن دو کودک ناشنوا میافتند و به کمک پرهایشان ارتباط یا پیوند صامتی را با آن دو کودک برقرار میکنند. آنها از پرهایشان به عنوان نشانه و نماد استفاده میکنند و آنها را جایگزین نواختن میکنند و به این گونه زبان نشانه متولد میشود.
این کتاب با زبان استعاره و نماد نوشته شده است. دارکوبها در این داستان نقش» صدا یا آوای زندگی» را بازی میکنند، یعنی صداهایی که همه انسانها قادر به شنیدناش نیستند. در این داستان دو گروه از کودکان وجود دارند: یکی گروهی متشکل از 18 کودک که این صداها را میشنوند و گروه دیگر گروه اقلیت است که قادر به شنیدن این صداها نیست. این گروه به سبب تفاوتهای جسمی از سوی گروه متشکل از 18 کودک جدا و تک مانده و نمیتواند شادیهای آنها را تجربه کند.
کتاب «2+18 دارکوب» برای کودکان ناشنوا
محمدهادی محمدی- نویسنده
کتاب «2+18 دارکوب» که از سوی موسسهی پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایران منتشر شده است نوشتهی محمد هادی محمدی نویسندهی مشهور و پژوهشگر برجستهی ادبیات کودکان ایران است. کسانی که وبلاگ مرا دنبال میکنند با کتاب تصویری دیگری از همین نویسندهی با استعداد با عنوان «خرگوشان چشمهی ماه» آشنایند. محمدهادی محمدی همچنین پژوهشگر، منتقد، و یکی از موسسان موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودک است. در سال 2006 نامزد جایزهی هانس کریستین اندرسن، یعنی جایزهی نوبل کوچک بود. سلیمه باباخان، تصویرگر برگزیدهی چندین مسابقه تصویرگری، شاعرانگی بصری(تصویرگری شاعرانه) خود را به متن محمدی افزوده است و پیوند این دو استعداد سبب خلق کتابی شده که برنده جایزه و شایسته تقدیر شده است. «2+18 دارکوب» کتاب برنده مسابقه بین المللی تصویرگری مسکو با نام image of the book 2021 و نیز نامزد نهایی جایزهی کتاب کودک بولونیا 2021 شده است، این کتاب همچنین در دوسالانه تصویرگری COW اوکراین 2020 و نیز نامزد جایزه بین المللی تصویرگری Brightness 2020 , Belgrade 2021 شده است.
مدیریت هنری این کتاب از سوی ماریت تورن کویست و زهره قائینی صورت گرفته است. زهره قائینی مترجم و پژوهشگر ادبیات کودک ایران است و ماریت تورن کویست تصویرگر برجستهی هلندی است که دوست نزدیک آسترید لیندگرن و یکی از نویسندگان عالی و درجه یک قرن 20 است. ماریت مربی هنری سلیمه باباخان برای تصویرگری این کتاب بوده است و این همکاری بخشی از پروژه بینافرهنگی طرح «با من بخوان» است. هدف اصلی طرح «با من بخوان» تولید کتابهای با کیفیت و در دسترس قرار دادن آنها برای تمام کودکان ایرانی است، حتی کودکانی که به کتاب دسترسی ندارند و در مناطق محروم ایران زندگی میکنند و شرایط اقتصادی و اجتماعیشان آنها را از کتابخوانی بازداشته است.
کتاب 2+18 دارکوب را در اینجا میتوانید تهیه کنید.
سلیمه باباخان- تصویرگر
در اصل این کتاب به دلیل اشتیاق فراوان من برای دیدن آثار تصویرگران ایرانی توجهام را جلب کرد. تصاویر سلیمه باباخان از کتاب «2+18 دارکوب» که در صفحهی اینستاگرامیاش به اشتراک گذاشته بود، فوراً چشمام را گرفت و فهمیدم این کتاب از آن دست کتابهای ایرانی است که ذهنم را مشغول خواهد کرد (رجوع کنید به برخورد نخستم با خالقان ایرانی کتابهای تصویری).
پالت رنگ سلیمه درخشان، رنگارنگ و مثبت است. تصویرهای او نشان دهنده طیف رنگارنگ صدا و رنگ است. وقتی روی تصویرهایاش تعمق میکنم خود را غرق در گرمای نور طلایی رنگ خورشید حس میکنم اما در همان حال خود را مجسم میکنم که در کرانهی اقیانوسی به رنگ آبی آسمان قدم میزنم، و در میان انبوه برگهای سبز و بنفش سفر میکنم و یا در میان خانههای رنگارنگ دهکده در حرکت هستم و پیچ و تاب میخورم.
به پرسپکتیو غیر خطی، تخیلی و زاویه دیدهای تصویرگریهای سلیمه نگاه کنید! او با پرسپکتیو و نسبت عناصر رنگ سنتی بازی کرده است و این ویژگی تعداد اندکی از تصویرگران ایرانی است. این صفحه که در روبرو میبینید به شکل یک منظره یا وویو پرتره کار شده است و درک ما از تصویر با برگرداندن کتاب به هم میریزد. آیا این منظره دیدنی درختان بلند و دارکوبهاست و یا نمای بالایی از منظره پرتره از خانه و ساحل؟ و یا آمیخته یا معجونی است از هر دو؟
منابع الهام برای داستان «2+18 دارکوب»
کتاب «2+18 دارکوب» در واقع الهام و برداشت نویسنده از این مسئله است که چگونه جوامع انسانی به لحاظ تاریخی که همچنان هم تا حدی وجود دارند، هنوز موفق به درک و برآوردن نیازهای کودکانی نشدهاند که متفاوت به دنیا میآیند. بسیاری از نمونههای ادبیات شفاهی و فولکلور نشان میدهد که مفهوم شرارت با این کودکان پیوند خورده است. لینا پالز درمقاله بینش افراد شنوا از زبان اشاره ناشنوایان در ادبیات فولکور میگوید این گونه نگرشها ریشههای تاریخی دارد. درست مانند روایت هرودوت از زندگی کروسوس، آخرین پادشاه لیدیا (560- 547 قبل از میلاد) که دو پسر داشت: یکی شنوا و دیگری ناشنوا. او نیز پسر ناشنوایاش را به رسمیت نمیشناخت. در جوامع مسیحی و یهودی توان یابی با مفهوم شرارت پیوند خورده است. این جوامع بر این باورند افراد توانیاب نفرین شدهاند و عیسی مسیح فراد توانیاب و بینوا را با درمان معجزهوار خود شفا میدهد. در فرهنگهایی که به تناسخ باور دارند ناشنوایی به عنوان کردار یا تنبیه بد ناشی از اشتباههای زندگیهای گذشته تعبیر میشود. در حالی که در برخی از آیینهای مذهبی در سریلانکا مراسمی به عنوان جن گیری بیری-سانیا (شیطان یا روح پلید ناشنوایی) وجود دارد.
این نگرش دیوسازی و در حاشیه قرار دادن فقط محدود به ناشنوایان نشد بلکه شامل هرکسی شد که با تفاوت جسمی به دنیا میآمد. برای نمونه، در یک قصه فارسی از شاهنامه (شعر حماسی قرن دهم از ابوالقاسم فردوسی)، زال با موهای سفید به دنیا آمد. پدرش زال بودن او را دیوآسا یا شیطانی تصور کرد و نوزاد را رها کرد، و او را پای کوهی رها کرد تا بمیرد. خوشبختانه، کودک در این داستان زنده ماند و جان سالم به در برد و سیمرغی، پرندهی افسانهای، او را یافت و زال را در کنار جوجههایش بزرگ کرد. از این گذشته، در این قصه زال قوی و زیبا میشود و در نهایت پدرش را میبخشد و پدر از رفتار زشتاش بسیار پشیمان میشود. (برای مطالعه بیشتر به داستان زال و سیمرغ رجوع کنید)
در حالی که دیوسازی افراد متفاوت بیشتر موضوعی است که در گذشته رواج داشته اما درک و حمایت از جامعه و فرهنگ ناشنوایان کاری است که امروزه بهتر میتوانیم انجام دهیم. سازمان بهداشت جهانی برآورد کرده است که بیش از 400 میلیون نفر امروزه، شامل 34 میلیون کودک، ناشنوا هستند که روی کیفیت زندگی و سلامتشان تأثیر میگذارد.
شاید بزرگترین تراژدی کودکان ناشنوا این باشد که 90 درصد آنها از والدینی به دنیا میآیند که مشکل شنوایی ندارند. این کودکان زبان اشاره را از والدینشان نمیآموزند و معمولاً به گونهای کاملاً متفاوت از خانوادههای خود وارد اجتماع میشوند. اجتماعهای ناشنوایان به کمک زبانهای اشاره، آموزش و احترام گذاردن به سنتهای اجتماعهایشان، ایجاد فرهنگ فولکور ناشنوایان به کمک قصه گویی (داستانهایی دربارهی ناشنوایان)، برگزاری مراسم و جشنهای ازدواجهای گروهی و اجرا روی صحنه و ترانه خواندن خرده فرهنگهایی را به وجود میآورند. کودکان ناشنوا در سراسر جهان با مشکلات یادگیری و سوادآموزی روبه رو هستند که به هیچ وجه نشان دهندهی هوش یا ظرفیت یادگیری آنها نیست اما به چالشهای یادگیری خواندن یا نوشتن به زبانی که قادر به شنیدناش نیستند دلالت دارد. من به عنوان فردی که غنای زندگیاش را از کتابها و لذت خواندن دارد، ناراحت میشوم وقتی فکر میکنم برخی از کودکان به دلیل ناشنوایی از تجربه یا یادگیری، شگفتی کشف و امکانات بی انتهایی که در میان صفحههای یک کتابِ خوب اتفاق میافتد، بیبهرهاند.
برای همین عاشق کتابهای تصویری مانند کتاب «2+18 دارکوب» هستم. این گونه کتابها مانند چراغیاند که روی سایر گروههایی که گاهی آنها را در جامعهمان نادیده میگیریم، نور میاندازند. این کتابها کمک میکنند بر آگاهیمان بیفزایم و یکدلیمان را برای کسانی که فقط کمی با ما متفاوتاند و یا از نظر جسمی به گونهی دیگریاند در خود بیدار کنیم.