«باد دست من را میگیرد» شامل اشعاری سرودهی صفورا نیری و به تصویرگری سلیمه باباخان است. در این کتاب، شاعر همچون مجموعهشعرهای پیشینش به مفاهیمی مانند عشق، انتظار، غم و آینده پرداخته است؛ مضامینی که مانند همهی شعرهای او در پیوند با طبیعت هستند. نیری طبیعت را بخشی از انسان میداند و انسان را شبیه به طبیعت. او از ماه و خورشید گرفته تا درختان و باد و پرندهها، از تمام عناصر، بهره میبرد تا احساسات انسانی را نشان دهد و از آرزوهای خویش و امیال بشری سخن بگوید.
عشق و اندوه بشری، پررنگترین مضمون این کتاب است. عشق در تمامی لحظههای شاعر حضور دارد، چه در لحظات تاریک و غمگین در سرزمینهای تاریک ماه و چه در سرزمینهای آفتابگیر ماه و در نیمهی روشنش: «که لبخندت آن را روشنتر میکند.» برای شاعر، عشقْ صدا یا آوایی است که رنگ مهربانی دارد، صدایی که اگر در زندگی شنیده شد باید بیدرنگ جوابش را داد، آن هم با همان رنگ. در این نگاه، عشق چنان قوی است که میتواند آسمان زندگی شاعر را آبیتر کند.
مفهوم دیگرِ شعرهای او انتظار است. از انتظار کشیدن برای سپیدهدم تا معجزه رخ بدهد: «هر سپیدهدم معجزهای اتفاق میافتد.» تا برف را نشانهی بهار گرفتن: «برف/ که مینشیند روی شاخههای خشک درختها/ یعنی:/ بهار نزدیک است.» شاعر امیدوار است و تاریکی را هم نشانهای برای آمدن نور میداند، نشانهای پیش از درآمدن خورشید: «وقتی که نور/ دستهگل سفیدش را /بیرون میکشد از میان تاریکی.»
دارایی شاعر پرندهها و جنگل و باد هستند که همه برایش نشانههای امیدند: «امید را هم اضافه کن/ به داراییهایت!» صفورا نیری تمامی مضامین را به گونهای با طبیعت پیوند داده است که گویی خودش بخشی از این طبیعت است و بدون طبیعت، حتی عشق برایش بیمعناست. برای همین است که در همهی این شعرها، در کنار تاریکی، نور و درخشش هست و همیشه، انتظار با آمدن و رسیدن همراه است. هر روز برای شاعر روز تازهای است برای آشنایی با خودش و طبیعت پیرامونش. انسان هم بخشی از این طبیعت پیرامون اوست: «هر روز طوری نگاه کن/ که انگار/ روز اول آشنایی است./ راه بیفت/ دنیا/ صورتاش را تمیز شسته.»
خرید کتاب کودک درباره امید و آرزو
طبیعت برای او مرهم است، حتی میتواند رنج بشری و بیرحمی انسان را بکاهد و تسکین دهد: «گنجشکها/ هر کجای این کتاب/ که زخم ببینند/ نقطههایش را/ مثل دانه برمیچینند.» شاعر چنان امیدوار است که حتی گریهها و نگرانیها و ترسها را خندهدار میبیند. در نگاه او، نمیتوان اندوهگین نبود یا نترسید، اما سالها که بگذرد یاد این احساسات ما را به خنده خواهد انداخت: «شاید یک روز/ حتی شما را بخندانیم./ باور کنید/ گرچه باورش آسان نیست!»
در قلب شاعر برای عشق به همه چیز جا هست، قلبی برای: «دوست داشتن پرندهها و پروانهها.» قلبی برای دوست داشتن دریاها و یک قلب هم: «برای دوست داشتن تو!» باید بگوییم صفورا نیری، شاعر طبیعت و عشق و امید و صلح و دوستی و آزادی است. در ذهن و قلم شاعر و در واژههایش، با همهی سردیها و ترسها و تاریکیها، جایی برای ناامیدی نیست. کتابهای او میتوانند بهترین هدیه و روشنی برای نوجوانان باشند که یکی از بحرانیترین و سختترین دورههای زندگی را میگذرانند، دورانی که با تلاطمهای روانیاش میتواند نوجوانان را سردرگم کند. کتابهای نیری، باب سخن گفتن دربارهی عشق و امید را میگشاید و آینده را پر از نور نشان میدهد. این کتابها را با نوجوانان بخوانید و از آنها دربارهی تصویرشان از آینده و امید و عشق بپرسید.
در این کتاب تصویری، سلیمه باباخان، تصویرگر کتاب نیز تلاش کرده است با اندیشه و مفهوم هر شعر همراه شود. او برای هریک از شعرهای کتاب، تصویری جداگانه کشیده است، تصاویری که گاه مفاهیمی جدید به شعرها افزودهاند.