از چشم آنها، دنیا آرامتر و زیباتر است
پسر دیرآموز من، کتابی نوشته مهوش کیانارثی روزنامهنگار است که خاطرات و تجربههایی خود را درباره پسرش پویا نوشته است با دو هدف عمده، نخست اینکه والدین خانوادهها هم آنها که کودک معمولی و هم کسانی که کودکانی دیرآموز دارند ویژگیهای این پدیده را بشناسند و دومین هدف ارائه راهکارهای فردی و جمعی به والدین و کارشناسان از آموزگار تا مربی و دانشجویان روانشناسی و علوم تربیتی و اجتماعی است تا با بازخوانی تجربههای او شاید بتوانند از پس رفتارهای درست و سنجیده و البته گاهی بسیار پیچیده با این کودکان و البته در مسیرهای بعدی زندگی تا بزرگسالی آنها برآیند. نکتهای که نویسنده کتاب از همان آغاز روی آن تاکید دارد، ابهام و پیچیدگی در شناخت کودکان دیرآموز از سوی متخصصان و دیگر، وضعیت نامناسب نظام آموزشی و به طورکلی برخوردهای اجتماعی در سطح فضای عمومی با این کودکان است که گاهی بسیار رنج آور میشود. و در نهایت او هدف غایی خود از نوشتن این خاطرات را امیدوار ساختن خانوادهها میداند تا در آموزش و پرورش این کودکان دست از هیچ تلاشی برندارند، زیرا تک تک این تلاشها در سرنوشت این کودکان نتیجهبخش خواهد بود.
در سایت کتابک بخوانید: کتاب و کودک کم توان ذهنی
پویا، پسر دیرآموز من!
پویا پسر دیرآموز کیانارثی اکنون چهل ساله است و دیگر کودک نیست، اما او روزگاری کودک بوده و به ناگزیر راه او نیز از کودکی شروع شده است. کیانارثی خود در باره ضرورت نوشتن این کتاب میگوید: «اولین و مهمترین هدفم از نوشتن این خاطرات آشنا کردن دیگران با مفهوم دیرآموزی و ویژگیهای فرد دیرآموز است. دیرآموزی مانند سندرم داون و اختلال اوتیسم در پزشکی شناخته شده نیست به نظر من دلیل اصلی آن این است که شرایط بروز کمتوانی ذهنی در افراد دیرآموز گوناگون است و مثل سایر اختلالات، دارای یک علت مشترک و شناخته شده نیست. در نتیجه به دلیل فقدان پیشینهی پزشکی تعداد کمی از متخصصان به شرایط دیرآموزی آشنا هستند و میتوانند خانوادههای سرگردان افراد دیرآموز را کمک و راهنمایی کنند.[1]»
و هدف دیگر او از نوشتن این تجربهها به گفته خودش: «امید دارم که چنین خانوادههایی با خواندن این خاطرات متوجه شوند که والدین دیگری نیز هستند که وضعیتی مشابه آنها دارند و تلاش میکنند زندگی انسانیتر، سالمتر و شادتری برای فرزندان دیرآموزشان فراهم کنند. همچنین امیدوارم که با انتقال تجربههایمان بتوانیم مسیر دشوار پیش رویمان را تا حد امکان با آرامش بیشتری طی کنیم. هدف دیگرم از آشنا کردن مردم با دیرآموزان این است که خانوادههایی که فرد کمتوان ذهنی ندارند و ممکن است با دیدن این افراد در کوچه و خیابان آنها را با گفتن صفات منفی مانند «عقب افتاده»، «خنگ»، و «منگول» آزرده کنند با خواندن این کتاب متوجه اشتباهشان بشوند. همه باید یاد بگیریم که افراد دیرآموز مثل همهی انسانهای دیگر متفاوتند و دنیا را از زاویهی خاص خودشان میبینند. ما در بعضی جنبهها با آنها مشترکیم و در بعضی دیگر هم نه؛ ولی این عدم اشتراک نباید باعث شود که با نگاههای آزارنده، شرایط را برای آنها سختتر کنیم. باید آنها را بشناسیم و یاد بگیریم که در کنارشان با آرامش زندگی کنیم.[2]»
نویسنده این تجربهها در در مقدمهی کتاب در تعریف واژهی دیرآموز نوشته است: «دیرآموز، فردی است با هوشبهر 70 تا 89. متخصصان از دیدگاه روانشناختی به آنان افراد «مرزی» هم میگویند. مهمترین ویژگی دیرآموزان، کمبود توجه و تمرکز آنان، نسبت به همسالان است. آنها توان فراگیری دارند، اما برای یادگیری، نیازمند معلمانی هستند بسیار صبور، باتجربه و آشنا به شرایط دیرآموزی. معلمانی که با عشق و علاقه به دانشآموزان، سر کلاس بیایند و از تکرار مواد آموزشی خسته نشوند. افراد دیرآموز، انسانهایی صادق، پرعاطفه و زودباورند، ویژگیهایی که آنان را در روابط با دیگران آسیبپذیر میکند، ولی صداقت همراه با عطوفت به آنان روحیهی خاصی میبخشد. از آنان انسانهایی متفاوت از بقیه میسازد. اگر ما هم بتوانیم زندگیمان را از زاویهی دید آنها نگاه کنیم، دنیایمان آرامتر و زیباتر خواهد شد.»[3]
در سایت کتابک بخوانید: راه های مطمئن جهت بهبود خواندن در كودكان مبتلا به اختلال كمبود توجه
درک کودکان دیرآموز
همه چیز برای مادر و پدر پویا از یک مشکل شروع شد. آن هم در سخن گفتن آشفته و ناهماهنگ او. مادر در این باره میگوید: «آن زمان برای ما روشن نبود که دلیل شتاب زدگی او در حرف زدن هر چه سریعتر رسیدن به موضوع بعدی است یا این که ذهنش در پردازش اطلاعات برای منظم صحبت کردن مشکل دارد؛ یا شاید هم هر دو[4]»
در آغاز آنها هیچ تجربهای از این وضعت نداشتند. کسانی دیگر هم مانند خود آنها بودند. اما کمکم این روایت شکل دیگری میگیرد و به جایی میرسد که همه فکر این مادر و پدر میشود فهم مشکل پسرشان. در حقیقت این خاطرات، روندی برای شناخت زندگی پویا است از کودکی تا سی سالگی. هدف مادر از نوشتن این خاطرات، انتقال تجربهها و راهکارهایی است که او و همسرش به کمک آنها تلاش کردهاند، کمتوانیهای پسر دیرآموزشان (پویا) را جبران کنند و او را در زندگی اجتماعی جلو ببرند.
اولین نکتهی ویژه و مهمی که این مادر و پدر در مسیر تلاش برای جبران کمتوانی پسرشان متوجه میشوند این بوده که پویا مانند همسالانش مهارتهای زندگی را در زندگی روزمره و به خودیخود یاد نمیگیرد. مهارتهایی مثل بستن بند کفش و توان تشخیص ساعت و پول و خرید و رفت و آمد مستقل. آنها این آموزشها را از سن ده یازده سالگی پسرشان شروع میکنند چون به این آگاهی رسیده بودند که هر چه سن بالاتر برود فراگیری این مهارتها برای پسرشان سختتر خواهد شد. نکتهی دیگری که این مادر بنا به تجربهاش در آموزشِ دیرآموزان روی آن تأکید میکند این است که خانواده باید با معلم فرزندشان در ارتباط باشد و هماهنگ با شیوههای تدریس معلم در مدرسه با فرزندشان در خانه کار کنند چرا که با شیوههای متفاوت، فراگیری برای فرزندشان سختتر میشود. و نکتهی بعدی، تکرار مطالب فراگرفته شده با فرزند دیرآموزشان است تا آموزش به نتیجهی مطلوب برسد.
در سایت کتابک بخوانید: چگونه عشق به خواندن را در کودکان با نیازهای ویژه پرورش دهیم؟
در همین زمینه، نویسنده در فصل آموزش؛ راهکارهایی را که برای یادگیری نوشتن صحیح حروف الفبا و اعداد ریاضی به کار گرفته توضیح داده است. همچنین راهکارهای آموزش مهارتهای زندگی اشاره شده در بالا را هم در کتاب آورده است. در فصل ویژگیهای شخصیتی به زوایای خاصِ شخصیتی و اخلاقی و رفتاری دیرآموزان پرداخته که توضیح کاملتری است برای جملهای که در مقدمه آمده: « ... از آنان انسانهایی متفاوت از بقیه میسازد.»
در فصل زندگی اجتماعی هم نویسنده از این موضوع صحبت میکند که دیرآموزان در سطح جامعه ممکن است با چه مشکلاتی روبهرو شوند و اینکه خانواده چگونه باید او را آماده کند تا از این مشکلات کمتر صدمه ببیند. در فصل چگونه از زندگیمان لذت ببریم؟ مادر از تلاشهایش برای به دست آوردن آرامش فکری و روحی خودش میگوید. از راهکارهایی که به دلیل شناخت کافی از ویژگیهای شخصیتی خودش پیدا کرده و در زندگی عملیشان کرده است. این را هم اضافه میکند که این آرامش فکری و روحیِ بخصوص مادر برای به وجود آوردن فضای شاد خانوادگی بسیار ضروری است تا فرزندانِ دیرآموز تا حد امکانات موجودِ خانواده از روزهای زندگیشان لذت ببرند و شاد باشند.
در آپارات ببینید: مهوش کیانارثی نویسنده کتاب پسر دیر آموز من
در فصل چقدر باید بدانند؟ این مادر ابهام و تردیدهایی که از نوشتن این خاطرات و تأثیر احتمالی آن روی پسرش داشته نوشته و همین موضوع را با دو متخصص در میان گذاشته که شرحش در کتاب آمده است.
کتاب " پسر دیرآموز من " پنج فصل دارد:
فصل اول: آموزش
فصل دوم: ویژگیهای شخصیتی
فصل سوم: زندگی اجتماعی
فصل چهارم: چگونه از زندگی٬مان لذت ببریم؟
فصل پنجم: چقدر باید بدانند؟
کتاب با دو گفتوگو به پایان میرسد. گفتوگو اول با دکتر بهروز دولتشاهی، روانشناس بالینی است در بارهی نیازهای دیرآموزان و چگونگی برخورد خانواده و جامعه با آنان.
گفتوگوی دوم با خود پویاست تا خوانندگانی که فقط به کمک خاطرات و نوشتههای مادر با او آشنا شدهاند در یک مصاحبهی رو در رو در رابطهی زندهتری با او قرار بگیرند.
کتاب با 128 صفحه در قطع وزیری در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی چاپ شده است.
قیمت: 120000 تومان
تهیهی کتاب از نشر اختران برای تمام شهرهای ایران امکانپذیر است. شمارهی تماس نشر اختران: 02166411429-02166462282
گفتوگوی مریم کیانارثی و پویا در این کلیپ چند دقیقهای میتواند شما را با تجربههای این مادر و پسر بیشتر آشنا کند: پسر دیرآموز من
پانویس
[1]مهوش کیانارثی، کودک دیرآموزمن، انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ۱۳۹۷، ص ۱۲
[2]مهوش کیانارثی، کودک دیرآموزمن، انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ۱۳۹۷، ص ۱۳
[3]مهوش کیانارثی، کودک دیرآموزمن، انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ۱۳۹۷، ص ۹
[4]مهوش کیانارثی، کودک دیرآموزمن، انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ۱۳۹۷، ص ۱۲