کشتار در مدرسه!

در روزهایی که ایرانیان به روزهای سال نو و نوروز نزدیک می شدند،‌ یک رخداد تکان دهنده در شهرکی نزدیک شهر اشتوتگارت آلمان مردم جهان و به ویژه آلمان را شوکه کرد.

دانش آموزی ۱۷ ساله به نام تیم کرشمر که از بیماری افسردگی رنج می برد،‌ یکی از کشتارافزارهای پدرش را برداشته و به مدرسه ای می رود که پیش تر در آن درس می خوانده است. او با ورود به ساختمان مدرسه ۱۲ نفر از دانش آموزان و کادر آموزشی را می کشد و سپس از مدرسه می گریزد.

در بیرون از مدرسه تا هنگامی که پلیس او را در نقطه ای از بیرون شهر به محاصره درآورد سه نفر دیگر را می کشد و چندین نفر را نیز زخمی می کند. آن گاه که می بیند راه گریزی ندارند،‌ خودش را می کشد و جهان را در برابر تصویری هولناک قرار می دهد!

ما ایرانی ها یا همسایگان مان کم تر به این موضوع توجه کردیم، زیرا به سبب این که روزنامه ها و نشریه های مان در صفحه حوادث گاهی چیزهایی را گزارش می کنند که کم تکان دهنده تر از این موضوع نیست. مانند قتل های سریالی شانزده زن و کودکی که سال های گذشته در جنوب ایران رخ داد و اکنون با دستگیری قاتل در روزنامه ها بازتاب یافته است،‌ یا از آن تازه تر خفه شدن بیش از ۵۰ افغانی در جست و جوی مهاجرت شامل بزرگسالان و کودکان در کامیونی که مقصد آن ایران بوده است. اما از دید من کاری که آن دانش آموز آلمانی کرده است، از جنس دیگر است. می تواند بسیار خطرناک تر و هشدار آمیزتر از کشته شدن شماری انسان بینوا در یک کامیون باشد.

از روزی که این دانش آموز آلمانی به کشتار گروهی از دانش آموزان دیگر که بیش تر آن ها هم البته دختر بوده اند، پرداخته است،‌ بسیاری از رسانه ها به ریشه شناسی و علت های این ماجرا پرداخته اند. در میان تفسیرهایی که این رسانه ها کرده اند،‌ نام یک بازی کامپیوتری بارها تکرار شده است. به گفته پلیس اشتوتگارت در کامپیوتر این نوجوان نشانه هایی از گرایش او به بازی کامپیوتری کانتر- استرایک Counter- Strike دیده شده است.

این نکته سبب شد که کمی درباره این بازی کنکاش کنم. کانتر استرایک رهاورد شرکت های سازنده بازی های ویدئویی و کامپیوتری است که تنها و تنها به سودی می اندیشند که صندوق های مالی آن ها را پر کند و برای آن ها هیچ چیز جز این نکته اهمیت ندارد. کانتر استرایک بازی بکُش بکُش است. این بازی مانند بیش تر بازی های کامپیوتری دو گروه را دربرمی گیرد. آن ها که بدند و آن ها که خوبند. این بار نام بدها تروریست ها است و نام خوب ها ضد تروریست ها. تروریست ها می کشند،‌ و ضد تروریست ها هم به دنبال تروریست ها، آن ها را می کشند. این ها همه هنگامی رخ می دهد که کودکان و نوجوانان ما پشت صفحه کلید کامپیوتر یا کونسول Console بازی نشسته اند و با کشتارافزارهایی مانند مسلسل و تفنگ های خودکار در دنیای مجازی آدم ها را می کشند. هرکسی هم بیش تر آدم بکشد،‌ برنده است. این همه ،‌ماجرای این بازی است.

پس از آن جست و جویی در سایت ها و وبلاگ های ایرانی در زمینه بازی کانتر - استرایک کردم. متوجه شدم در ایران هم نوجوانان زیادی شیفته این بازی بکُش بکُش شده اند. نمونه آن را از یکی از وبلاگ ها که از نوجوانی پانزده شانزده ساله است برگزیده ام که شما هم تفسیر او را از این بازی بخوانید.

این نوجوان نام خود را « عشق کانتر » نهاده است:‌

عشق کانتر سلام

امیدوارم حالتون خوب باشه .بابا به خدا این کانتر هر کی میشینه پاش دلش نمیاد بلند شه به خدا من خودم روزی ۴ ساعت بازی نکنم شبم روز نمیشه . به نظر من کانتر اعتیاد داره و ناکس این سازندش میدونسته داره چی درست میکنه.وای از اون روزی که نتونم کانتر بازی کنم به خدا تا صبح نمی خوابم یعنی اصلا خوابم نمی بره.

با خواندن این چند خط ناخودآگاه پشتم به لرزه افتاد. با خودم اندیشیدم که کودکان و نوجوانان ما به کدام سو می روند؟ جرم شناسان همواره می گویند هنگامی که یک انسان دست به کشتن انسان دیگر می زند،‌ این کار را ابتدا بارها و بارها در ذهن خود انجام می دهد،‌ حتا هنگامی که در برخوردهای خیابانی یک نفر،‌ نفر دیگر را بر اثر خشم می کشد،‌ کار کشتن آدم ها را بارها و بارها در ذهنش انجام داده است. بنابراین هنگامی که نوجوان آلمانی به همین سادگی مسلسل پدرش را از اتاق خوابش می رباید و به مدرسه می رود تا اندیشه های شیطانی خود را اجرا کند، این کار را به یقیین در بازی ایی مانند کانتر استرایک بارها و بارها انجام داده است. اکنون پس از رخ دادن این ماجرا همه جامعه آلمان به جنبش درآمده است. روان شناسان می گویند باید مراقب رفتارهای کودکان و نوجوانان بود. جرم شناسان می گویند که باید سازندگان این بازی ها را به دادگاه کشاند. حقوق دانان اما چندان خوش بین نیستند. کار را دشوار می دانند. آن ها می دانند که قوانین داخلی و بین المللی از حقوق سازندگان چنین بازی هایی دفاع می کنند و دست آن ها را برای ویرانی جامعه انسانی باز گذاشته اند. در این میان اما خانواده ها و جامعه آموزش و پرورش آلمان،‌ نگران از این همه تفسیر و باید و شاید به فکر فرو رفته اند. به راستی نمی دانند که باید چه کرد که کودکان و نوجوانان را از آسیب هایی این چنین ویرانگر بازداشت.

آیا شما می دانید باید چه کرد که کودکان و نوجوانان را از چنین آسیب ها و آفت هایی دور کرد؟‌

Submitted by editor6 on