هوشنگ مرادی کرمانی درباره اثر تازه اش، مجموعه داستان «ته خیار» گفت:من در اغلب کتابهایم سعی کردهام هر دو روی زندگی را به خواننده یادآوری کنم و این رویکرد را در داستانهای این کتاب هم میتوان دید.
مرادی کرمانی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره حال و هوای داستانهایاین مجموعه، خصوصا وجود رگهای موثر از طنز تلخ گفت: من به عنوان نویسنده نمیتوانم ادعا کنم که استفاده از عنصر طنز در داستانهای این مجموعه به شکلی شسته رفته و رعایت همه موازین انجام شده، چون طنز به شکلی ناخودآگاه خودش را در تار و پود هر داستان وارد کرده است.
این نویسنده گفت: من با مرور هر کدام از داستانهایاین مجموعه، به یاد جمله معروف ارسطو در کتاب فن شعر میافتم. ارسطو میگوید:«درسخت ترین لحظات تراژیک هم میتوان، رگهای از طنز را کشف کرد» که به گمان من حرف بسیار درستی است. من در هیچ کدام از داستانهای این مجموعه پیش زمینهای برای خنداندن مخاطب نداشتهام. من فقط میخواستم داستان خودم را بنویسیم اما حقیقت زندگی یعنی طنز و خشونت به هر شکل از جایی وارد شدهاند و در کارها جا خوش کردهاند.
مرادی کرمانی گفت: من در اغلب کتابهایم سعی کردهام هر دو روی زندگی را به خواننده یاد آوری کنم که این رویکرد را در داستانهای ته خیار هم میتوان دید. به گمان من نویسنده یک وظیفه بزرگ دارد و این وظیفه همان نشان دادن چیزهایی است که دیگران نمیبینند. هرچیزی در عالم دارای دو وجه پیدا و پنهان است و نویسنده همواره باید ذهنش را مشغول دیدن ندیدنیها کند.
نویسنده قصههای مجید گفت: شما لابد نام ژازه طباطبایی را شنیدهاید؛ هنرمندی که لطیفترین مجسمهها را از آهن پارههای بیمصرف خلق کرده. طباطبایی در این مجسمهها از پیچ و مهرههایی که دور انداخته شدهاند به عنوان چشم و گوش و دیگر اجزای بدن مجسمههایش استفاده کرده. کاری که به هیچ عنوان از یک آدم غیر خلاق بر نمیآید. منظورم این است که این هنرمند آنچه را دیده که دیگران تصورش را هم نمیتوانند بکنند .منظور این است که این نوع نگاه در کار نویسندگی هم مصداق دارد.
این نویسنده گفت: رگههای طنز تلخ در داستانهای این مجموعه درست مثل خوردن یک نان سنگگ داغ است اما ناگهان سنگ ریزهای دندان را خرد میکند و لذت خوردن جایش را به نوعی درد میدهد.
مرادی کرمانی گفت: در خلال داستانهای این مجموعه با موقعیتهایی مواجهیم که ذاتا لبخندی بر لب نمینشانند اما به شدت موجب بروز«تلخند» میشوند. وجود طنز دراین داستانها به گونهای نیست که به قول امروزیها «گل درشت» باشد. طنز در این داستانها به عنوان روی دیگر زندگی مطرح است و نه چیز دیگر. وقتی شما در یکی از داستانها میبینید که یک دختر درست هنگام حمل تابوت پدرش عاشق میشود، با موقعیت طنز مواجه نیستید بلکه با موقعیتی از جنس زندگی مواجهید که خنده هم دارد. در داستان دیگر این مجموعه هم وضعیت یک روستا را شاهدیم که قبر کناش به دلیل مسافرت،چندین قبر می کند تا در زمان غیبتش کسی بدون قبر نماند. این چنین موقعیتهایی آدم را به یاد همان جمله معروف ارسطو میاندازد.
مرادی کرمانی با اشاره بهاین موضوع که نوشتن این مجموعه داستان حدود سه سال طول کشیده گفت: در طول زندگی روزانه و مواجهه با آدمها و موقعیتهای گوناگون، ذره ذره هرچه میبینم در ذهنم ثبت میکنم و درست مانند ژازه طباطبایی دور ریختنیها را دور نمیریزم.
مجموعه داستان «ته خیار» با شمارگان سههزار ٣٠٠ نسخه و قیمت ١٢ هزار تومان توسط انتشارات معین عرضه شده است.
هوشنگ مرادی کرمانی ١۶ شهریور سال ١٣٢٣ در روستای سیرچ از توابع شهرستان شهداد استان کرمان متولد شد. قصههای مجید، بچههای قالیبافخانه، شما که غریبه نیستید، مشت بر پوست و...برخی از کتابهایاین نویسنده هستند.