یک سلسله ناپدید شدن های مرموز و بیدلیل در شهر اتفاق میافتد. قهرمان داستان که گربهای سیاه است، متوجه میشود گربههای سیاه یکی یکی ناپدید میشوند. وقتی او شاهد یک مورد گربه دزدی میشود، سعی میکند سرنخ تمام این اتفاقات را پیدا کند.
او میفهمد که آدمها گربههای سیاه را به این دلیل که شوم و بدیُمن هستند، میگیرند و سر به نیست میکنند. ماجراهای داستان با فرار گربهها و به خصوص گربهی قهرمان همراه است. هر بار او موفق میشود به نوعی از دست گربهربایان فرار کند و کشف تازهای کند. گربههای سیاه جلسه تشکیل میدهند تا چارهای به حال خود کنند. سایر گربهها ابتدا با آنها همراه نمیشوند چون خود را در خطر نمی بینند. اما رفته رفته موضوع بیشتر بیخ پیدا میکند و روز به روز با پخش شایعات بیشتر در بارهی گربهها، کمکم جان همهی گربهها به خطر میافتد، ابتدا گربههایی که کاملاً سیاه هستند، بعد گربههایی که قسمتی از بدنشان سیاه است و بالاخره تمام گربهها. قهرمان قصه درمییابد که تمام این ماجراها و شایعات زیر سر سودجویانی است که برای پیدا کردن بازاری برای کالاهای خود به شایعات دامن میزنند. ماجرا آنقدر ادامه مییابد که بهجز قهرمان قصه، از سایر گربهها خبری نیست و موشها در همه جا رخنه میکنند و این خود بهانهی تازهای برای فروش... . این داستان تمثیلی از زندگی انسانهاست. گربهی سیاه در طی ماجراهایی عشقبازی میکند، حسادت میکند، چاره میاندیشد، پیگیر اتفاقات رخ داده میشود، دست به تشکیل تشکلات اجتماعی ـ صنفی میزند و ... . داستان بسیار روان و از زبان اول شخص روایت میشود و طنز اجتماعی ـ سیاسی موجود در آن مخاطب را تا آخر این اثر نسبتا طولانی با خود همراه می سازد و دودوزه بازیهای سیاستمداران و تاجران را برای مخاطبان نوجوان باز مینمایاند.