روزی بود و روزگاری. کتابی بود با یک سوراخ. وقتی بازش می کردند کتابی می شد با دو سوراخ رو به روی هم که مثل دو پنجره باز، توفانی بین آن ها برپا می شد. این توفان از هوا نبود، از ماجراهای عجیب و باور نکردنی آن طرف سوراخ بود.
در این داستان موش های کنجکاو گاهی اوقات از راه سوراخی که در کتاب بود بیرون می آمدند و پا به دنیای واقعی می گذاشتند و از دیدن آن شاد می شدند، اما این شادی دوامی نداشت زیرا پای گربه ای بدجنس از همین سوراخ به داخل کتاب باز شد و این شد سرآغاز داستانی هیجان انگیز که اکنون در مقابل شما است. جنگی بین موش ها و گربه ها در می گیرد. خانواده موش ها از ماتیلد کوچکترین فرزند، ژول و هانریت، پدر و مادر، پدربزرگ و مادر بزرگ تا عمو لئون که در تابلوی روی دیوار قرار دارد در این جنگ شرکت می کنند. چه کسی برنده جنگ است؟ جنگ چگونه خاتمه پیدا می کند؟ همه این ماجراها و سرانجام آن در داستانی سرگرم کننده و هیجان انگیز همراه با تصاویری زیبا بیان می شود. کودکان با خواندن کتاب هم سرگرم شده و لذت می برند و هم سبب تقویت قدرت تخیل در آنان می شود.
