مردها گریه می‌کنند

عنوان لاتین
Manner weinen

در جهانی که از انسان‌ها به‌ویژه مردان، انتظار سکوت و استقامت دارد، اشک به نشانه‌ای از ضعف بدل شده است. از کودکی به پسران می‌گویند: «گریه نکن، تو قوی هستی.» همین جمله‌ی ساده، دیواری بلند میان احساس و بیان می‌سازد. در پس این دیوار، سال‌ها عاطفه‌های سرکوب‌شده می‌ماند؛ مردانی که می‌خواهند گریه کنند اما نمی‌توانند، پسرانی که می‌ترسند از احساس درونی خود حرف بزنند.
در چنین جهانی، کتابی کوچک و درخشان چون «مردها گریه می‌کنند» از جانتی هاولی مانند نوری از میان ابرها می‌تابد. این اثر، داستانی کوتاه اما پرمعناست؛ کتابی که با چند جمله و چند تصویر، مفهوم عمیق انسانیت را بازمی‌گوید. در آن، گریه نه شرم، بلکه صداقت است؛ نه ضعف، بلکه نشانه‌ی مهر و درک.
کتاب «مردها گریه می‌کنند» اثری است لطیف و اندیشمندانه از نویسنده و تصویرگر بریتانیایی جانتی هاولی که با زبانی ساده یکی از ریشه‌دارترین باورهای فرهنگی را به چالش می‌کشد؛ این باور که مردان نباید اشک بریزند.
ماجرا درباره‌ی پدری است که پسر کوچکش را تا مدرسه همراهی می‌کند. پسر از رفتن به مدرسه می‌ترسد اما باور دارد گریه نشانه‌ی ضعف است. پدر می‌کوشد او را آرام کند و در مسیرشان با مردان گوناگونی روبه‌رو می‌شوند: کارگر، هنرمند، موسیقی‌دان و رهگذری که هر یک در لحظه‌ای از زندگی خود اشک ریخته‌اند. پسر درمی‌یابد که مرد بودن به معنای پنهان کردن احساسات نیست. گریه، زبان دل است، نه شکست. در پایان، پسر با لبخند به مدرسه می‌رود، چون فهمیده است احساس داشتن بخشی از انسان بودن است.
درون‌مایه‌ی اثر، پذیرش احساسات و شکستن قالب‌های جنسیتی است. هاولی با زبانی کودکانه به یادمان می‌آورد که جامعه از دیرباز به پسران آموخته است احساس را پنهان کنند و به دختران گفته احساس را نشان دهند. نتیجه این تفکیک، نسلی از مردان است که از ابراز عاطفه می‌ترسند.


خرید کتاب درباره شناخت احساسات


در کتاب، گریه نماد رهایی است. هر مردی که پسر می‌بیند، در حال تجربه‌ی بخشی از زندگی خویش است و اشک‌های او نوعی پذیرش حقیقت درونی است. نویسنده با این تصویرها نشان می‌دهد که احساسات نه دشمن عقل، بلکه همراه آن‌اند.
تصویرگری کتاب نقشی کلیدی در انتقال پیام دارد. رنگ‌ها و ترکیب‌بندی صفحه‌ها به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که مسیر تحول احساسی پسر را بازتاب دهند. با هر صحنه‌ی اشک و همدلی، رنگ‌ها گرم‌تر می‌شوند: زرد، نارنجی و صورتی جای سردی آغازین را می‌گیرند. این دگرگونی، استعاره‌ای از سفر درونی پسر از ترس به آرامش است. چهره‌ها ساده اما پرمعنا طراحی شده‌اند. در نگاه هر مرد، داستانی نهفته است؛ اندوه، اشتیاق یا دلتنگی. هاولی با کمترین خطوط بیشترین احساس را منتقل می‌کند. تصویرها نه تزئینی، بلکه بخشی از متن‌اند؛ خواننده اگر حتی واژه‌ها را نخواند، با دیدن تصویرها مفهوم را درمی‌یابد.
از دیدگاه روان‌شناسی رشد، این کتاب در رده‌ی آثار آموزشیِ عاطفه‌محور قرار می‌گیرد. هدف آن نه سرگرمی، بلکه آموزش احساس و پذیرش است. هاولی والدین را تشویق می‌کند که فرزندان‌شان را از کودکی با واژه‌هایی چون «احساس»، «غم»، «ترس» و «اشک» آشنا کنند و این واژه‌ها را در دایره‌ی ممنوعه قرار ندهند. پیام بنیادین اثر این است که گریه بخشی از فرایند سالم تجربه‌ی احساس است. پژوهش‌های روان‌شناختی نیز نشان داده‌اند کودکانی که اجازه‌ی ابراز احساسات دارند، در بزرگسالی از آرامش و همدلی بیشتری برخوردارند.
پدرِ داستان، نماد نسلی است که با سکوت بزرگ شده اما اکنون می‌کوشد حلقه‌ی تکرار را بشکند. او به پسرش می‌آموزد که احساس کردن عیب نیست، بلکه نشانه‌ی زنده بودن است.
جمله‌ها کوتاه، تکرارشونده و پر از سکوت میان واژه‌ها هستند. همین سکوت‌ها فرصت اندیشیدن به خواننده می‌دهند. در هر صفحه، فضای باز میان متن و تصویر به گونه‌ای است که خواننده بتواند احساسی تازه را تجربه کند.
نویسنده هیچ‌گاه مستقیم نمی‌گوید «گریه خوب است»؛ بلکه اجازه می‌دهد کودک خود این نتیجه را دریابد. این روش آموزشی غیرمستقیم، مؤثرترین شیوه‌ی پرورش هیجان در کودکان است.
این کتاب در زمره‌ی آثار کوتاه اما فلسفی هم قرار می‌گیرد؛ آثاری که با حداقل واژه بیشترین معنا را منتقل می‌کنند. هاولی توانسته است پیوند میان تصویر و متن را به کمال برساند. واژه و رنگ، در این اثر دو بال یک پرنده‌اند. نکته‌ی درخور توجه این است که نویسنده توانسته مفهومی سنگین چون «هنجارهای جنسیتی» را بدون پیچیدگی فلسفی، در قالبی کودکانه و صمیمی بیان کند. این توانایی، نشانه‌ی تسلط او بر زبان کودکی و درک روان‌شناختی از مخاطب است. البته می‌توان گفت کتاب گاهی بیش از حد آرمانی است؛ زیرا در زندگی روزمره هنوز بسیاری از مردان نمی‌توانند به آسانی احساس خود را ابراز کنند. بااین‌حال، همین آرمان‌گرایی، روح امید اثر است. هنر گاه نه آنچه هست، بلکه آنچه باید باشد را نشان می‌دهد.
در فرهنگی که قدرت با خاموشی سنجیده می‌شود، این کتاب دعوتی است به صداقت و مهربانی. پیام آن نه فقط برای پسران، بلکه برای دختران نیز ارزشمند است، زیرا آنان نیز باید بیاموزند که مردان، احساس دارند، گریه می‌کنند و این گریه، نشانه‌ی عشق است نه ضعف.

هاولی در واقع، تصویری نو از مردانگی ارائه می‌دهد؛ مردی که می‌گرید، مهربان‌تر و انسانی‌تر است. این نگاه، گامی کوچک اما مؤثر در مسیر تغییر فرهنگی است.
این کتاب را می‌توان در خانه، مهد کودک، کلاس یا حتی جلسات مشاوره خانوادگی به کار گرفت. پدر یا مادر می‌توانند کتاب را با صدای بلند بخوانند و سپس از کودک بپرسند: «تو آخرین بار کی گریه کردی؟ چه احساسی داشتی؟» این گفت‌وگو دریچه‌ای به درک عاطفی می‌گشاید.
کودکان می‌توانند نقش پدر و پسر یا مردان دیگر داستان را بازی کنند. این بازی، حس همدلی و درک متقابل را در آنان تقویت می‌کند.
مربیان می‌توانند از داستان برای گفت‌وگو با پدران استفاده کنند تا درباره‌ی الگوهای تربیتی خود بیندیشند.
پس از خواندن کتاب، از کودکان بخواهید نقاشی‌ای از زمانی بکشند که اشک برایشان آرامش آورده است. این تمرین به شناخت احساس کمک می‌کند.
کتاب «مردها گریه می‌کنند» در ظاهر داستانی کودکانه است، اما در ژرفای خود فریادی انسانی دارد. اثری است درباره‌ی رهایی از قیدهای فرهنگی و بازگشت به سادگی دل. در جهان پر از فشار و رقابت، این کتاب یادآور می‌شود که انسانیت در احساس است، نه در سختی و سکوت.
هاولی با نگاهی ژرف، به دیواری که قرن‌ها میان مردان و احساساتشان کشیده شده، ترک می‌اندازد. اشک در این کتاب، نه نشانه‌ی شکست، بلکه نماد آگاهی است؛ نماد پیوند دل با حقیقت. پدر در داستان، نماد گذار از نسل خاموش به نسل گویاست؛ نسلی که می‌خواهد بی‌پرده بگوید: من احساس دارم، من می‌گریم، و در گریه‌ام قدرت است. کتاب به ما یادآوری می‌کند که گریه کردن شرم نیست، رهایی است. شاید در جهانی که از فریادها پر شده، اشکی صادقانه، زیباترین فریاد انسان باشد. این کتاب پلی است میان نسلی که سکوت را فضیلت می‌دانست و نسلی که گفت‌وگو و احساس را راه نجات می‌بیند. اثری است کوتاه اما ماندگار، چون هر بار که خوانده می‌شود، یادآور می‌کند که در دل هر اشک، نوری از درک و عشق نهفته است.

گزیده‌هایی از کتاب

تونی مردهای زیادی را دید. مردهایی که احساس غرور می‌کردند. مردهای ارتشی، مردهای جوان، مردهای مسن، مردهای قوی‌هیکل، مردهای باهوش، حتی نانواها، همه گریه می‌کردند. درواقع... مردها همه‌جا گریه می‌کردند.

سال نشر
1403
ناشران
نویسنده
تصویرگر
قالب کتاب
نگارنده معرفی کتاب
Submitted by mahtab-new-editor86 on